Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 217 (11 milliseconds)
English	Persian
speed	درجه تندی
speeding	درجه تندی
speeds	درجه تندی
alacrity [speed]	درجه تندی
celerity	درجه تندی
easiness [quickness]	درجه تندی
fleetness	درجه تندی
nippiness	درجه تندی
promptitude	درجه تندی
promptness	درجه تندی
quickness	درجه تندی
rapidity	درجه تندی
rapidness	درجه تندی
speediness	درجه تندی
speed of action	درجه تندی
swiftness	درجه تندی
velocity	درجه تندی
Other Matches
beam attack	تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
elevation indicator	صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch	درجه روی بازوی درجه داران
sighting bar	ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third-class	درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation	درجه ارتفاع درجه بلندی
third class	درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf	ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
passionateness	تندی
quick temper	تندی
previousness	تندی
precipitousness	تندی
wildness	تندی
suddenness	تندی
protervity	تندی
velocity	تندی
impetuousness	تندی
inconsiderateness	تندی
fastness	تندی
fastnesses	تندی
inflammability	تندی
incautiousness	تندی
violence	تندی
swiftness	تندی
velocities	تندی
keenness	تندی
huffishness	تندی
quickness	تندی
speeds	تندی
vehemence	تندی
sour temper	تندی
sourly	به تندی
steepness	تندی
rabidness	تندی
speed	تندی
quickness of temper	تندی
speeding	تندی
to tone down	از تندی
rashness	تندی
rigors	تندی
rigour	تندی
rigours	تندی
rigor	تندی
tartness	تندی
acrimony	تندی
sternness	تندی
huffishly	به تندی
accelerative	تندی
sternly	تندی
rapidity	تندی
tempests	تندی
tempest	تندی
acrimoniously	به تندی
acrimoniousness	تندی
angularity	تندی
astingency	تندی
alacrity [speed]	تندی
acridly	به تندی
bitterness	تندی
mordacity	تندی
acidly	به تندی
acidness	تندی
acrasy	تندی
acridfty	تندی
acridness	تندی
wildly	به تندی
brusqueness	تندی
abruptness	تندی
abruptly	به تندی
tartly	به تندی
pungency	تندی
kicks	تندی
nippiness	تندی
choler	تندی
crustiness	تندی
acerbity	تندی
easiness [quickness]	تندی
speediness	تندی
fieriness	تندی
fires	تندی
fired	تندی
fire	تندی
harsh usage	تندی
speed of action	تندی
celerity	تندی
causticity	تندی
fleetness	تندی
kicking	تندی
promptitude	تندی
promptness	تندی
kicked	تندی
acceleration	تندی
kick	تندی
rapidness	تندی
brusqurie	تندی
briskness	تندی
virulence	تلخی تندی
instantaneous speed	تندی انی
petulance	تندی گستاخی
speed indicator	تندی نما
irritably	ازروی تندی
roughness	تندی ناهمواری
impetuosity	تندی حرارت
ginger	تندی حرارت
instantaneous speed	تندی لحظهای
irefully	ازروی تندی
let out	تندی کردن
mean velocity	تندی میانگین
most probable speed	محتملترین تندی
peak speed	بیشترین تندی
permissible velocity	تندی مجاز
petulancy	تندی گستاخی
bad blood	تلخی تندی
angular velocity	تندی زاویهای
paced	شیوه تندی
radial velocity	تندی شعاعی
speedometers	تندی نما
speedometer	تندی نما
headiness	تندی گیرندگی
paces	شیوه تندی
with rapidity	تندی سرعت
heats	تندی خشم
heat	تندی خشم
velocity of advance	تندی پیشرفت
discourtesy	خشونت تندی
pace	شیوه تندی
rate	تندی سرعت عوارض
velocity	تندی برحسب زمان
rates	تندی سرعت عوارض
velocities	تندی برحسب زمان
impetuosity of youth	تندی یا غرور جوانی
It was raining fast.	باران تندی می آمد
petulantly	ازروی تندی یا کج خلقی
rate of rise of water level	تندی بالا امدن اب
brevet	درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
rate of sideslip	همنه تندی در امتداد محورعرضی
violence	شدت و تندی و سختی خشونت
To be short tempered with someone.	با کسی تندی کردن ( بد اخلاقی )
at full speed	با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
design speed	سرعت مشخصه تندی پایه
She swerved sharply to avoid hitting a dog.	او [زن] ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
mesa	قله پهنی که دارای شیب تندی است
to pace the web	پارچه بافته را به نسبت تندی بافت به نوردپیچیدن
escarpment	پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
escarpments	پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
master at arms	درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer	درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
rough handling of a thing	گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
gauge=gage	درجه
gage=gauge	درجه
gage	درجه
pitch	درجه
gauge glass	درجه اب
rate	درجه
second-rate	درجه دو
degree	درجه
second rate	درجه دو
rates	درجه
aquastat	درجه
top-notch	درجه یک
first string	درجه یک
grade	درجه
clinical thermometer	درجه
third rate	درجه سه
titles	درجه
length	درجه
lengths	درجه
chinical t.	درجه
proportions	درجه
proportion	درجه
copacetic	درجه یک
second class	درجه دو
ranks	درجه
rank	درجه
ranked	درجه
third-rate	درجه سه
first class	درجه یک
pitches	درجه
grades	درجه
title	درجه
copesetic	درجه یک
top hole	درجه یک
tophole	درجه یک
second class	درجه 2
echelon	درجه
echelons	درجه
gauge	درجه
gauged	درجه
classy	درجه یک
elevations	درجه
scalage	درجه
run of the mine	بی درجه
equally <adv.>	به یک درجه
top	درجه یک
elevation	درجه
just as well <adv.>	به یک درجه
gauges	درجه
kyu	درجه
high-class	درجه یک
nobby	درجه یک

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com