Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
degree of relationship	درجه خویشاوندی
Other Matches
connexion	خویشاوندی سببی معادل affinity به معنی خویشاوندی ناشی از ازدواج
cognation	خویشاوندی
kinship	خویشاوندی
kinsmanship	خویشاوندی
kinder	خویشاوندی
relationship	خویشاوندی
relationships	خویشاوندی
proximity of blood	خویشاوندی
familial	خویشاوندی خودمانی
agnate	خویشاوندی پدری
relationship by blood	خویشاوندی نسبی
bonds of relationship	قیود خویشاوندی
relationship by marriage	خویشاوندی سببی
affinities	خویشاوندی سببی
affinity	خویشاوندی سببی
marriage relationship	خویشاوندی سببی
blood relationship	خویشاوندی نسبی
blood	نسبت خویشاوندی
foster relationship	خویشاوندی رضاعی
affinity	قرابت خویشاوندی سببی
affinities	قرابت خویشاوندی سببی
to be of kinship with somebody	باکسی نسبت خویشاوندی داشتن
beam attack	تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
elevation indicator	صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch	درجه روی بازوی درجه داران
sighting bar	ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third class	درجه سوم بلیط درجه 3
third-class	درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation	درجه ارتفاع درجه بلندی
sighting leaf	ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
brevet	درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
master at arms	درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer	درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
run of the mine	بی درجه
marks	درجه
mark	درجه
scalage	درجه
top	درجه یک
second class	درجه 2
first string	درجه یک
grades	درجه
gauge	درجه
echelons	درجه
echelon	درجه
elevation	درجه
elevations	درجه
classy	درجه یک
gauge glass	درجه اب
gage=gauge	درجه
gage	درجه
chinical t.	درجه
gauged	درجه
gauges	درجه
copesetic	درجه یک
grade	درجه
nobby	درجه یک
first class	درجه یک
low grade	کم درجه
copacetic	درجه یک
kyu	درجه
clinical thermometer	درجه
aquastat	درجه
ranks	درجه
gauge=gage	درجه
ranked	درجه
pitches	درجه
rank	درجه
second class	درجه دو
scale	درجه
third rate	درجه سه
third-rate	درجه سه
degree	درجه
just as well <adv.>	به یک درجه
equally <adv.>	به یک درجه
proportion	درجه
proportions	درجه
degrees	درجه
pitch	درجه
top-notch	درجه یک
slap-up	درجه یک
top hole	درجه یک
length	درجه
tophole	درجه یک
high-class	درجه یک
lengths	درجه
rates	درجه
number one	درجه یک
rate	درجه
second-rate	درجه دو
title	درجه
titles	درجه
second rate	درجه دو
topnotch	درجه یک
calibration	درجه بندی
clumping	درجه سردوشی
pinnacle	منتهی درجه
clumps	درجه سردوشی
comparative	درجه تفضیلی
consistence	درجه غلظت
supremely	با علی درجه
confidence level	درجه اطمینان
puny	درجه پست
fluidity	درجه سفتی
comparatives	درجه تفضیلی
clumped	درجه سردوشی
cope flask	درجه روئی
degree of freedom	درجه ازادی
degree of dissociation	درجه تفکیک
berates	خلع درجه
degree of curve	درجه انحناء
degree of crystalinity	درجه بلورینگی
degree of compaction	درجه تراکم
berating	خلع درجه
ninth	درنهمین درجه
degree of centralization	درجه تمرکز
dan	درجه درکاراته
ninths	درنهمین درجه
d.p	درجه بسپارش
clump	درجه سردوشی
degree of advancement	درجه پیشرفت
shadings	درجه رنگ
pinnacles	منتهی درجه
doctorate	درجه دکتری
angle of elevation	زاویه درجه
anti knock property	درجه اکتان
honorary	درجه افتخاری
baccalaureate	درجه باشلیه
graduation	درجه گرفتن
baume degree	درجه بومه
berated	خلع درجه
battle sight	شکاف درجه
battle sight	درجه جنگی
bar sight	ستون درجه
bar sight	شکاف درجه
baccslavreate	درجه شوالیه
graduation	درجه بندی
doctorates	درجه دکتری
consistency	درجه غلظت
largely	تا درجه زیادی
shades	درجه رنگ
shade	درجه رنگ
centigrade degree	درجه صدبخشی
stair	مرتبه درجه
high grade	درجه اعلی
grading	درجه بندی
quantum	درجه میزان
adjustability	درجه انطباق
brick layer	بنای درجه دو
adjusted elevation	درجه تنظیمی
advancement in rating	ارتقاء درجه
standard rudder	51 درجه سکان
tiptop	بالاترین درجه
tiptop	درجه اعلی
to take one's d.	درجه گرفتن
trial elevation	درجه ازمایشی
viscosity	درجه غلیظی
void ratio	درجه تخلخل
head over heels <idiom>	منتهای درجه
hold a candle to <idiom>	درهمان درجه
economy class	درجه توریستی
standard class	درجه استاندارد
coarse wool	پشم درجه دو
tip top	بالاترین درجه
thirty degree cut	برش 03 درجه
third rater	درجه سوم
strain hardness	سختی درجه
summated ratings	مجموع درجه ها
superlatively	در درجه عالی
supply sergeant	درجه دارتدارکات
t. far	تا این درجه
tenth rate	درجه دهم
tertiary alcohol	الکل 3 درجه
tertiary amine	امین 3 درجه
tertiary carbon	کربن 3 درجه
tertiary hydrogen	هیدروژن 3 درجه
the positive d.	درجه مطلق
third class road	جاده درجه سه
third degree of readiness	امادگی درجه سه
scaling	درجه بندی
white wool	پشم درجه یک
alacrity [speed]	درجه تندی
celerity	درجه تندی
easiness [quickness]	درجه تندی
fleetness	درجه تندی
nippiness	درجه تندی
promptitude	درجه تندی
promptness	درجه تندی
quickness	درجه تندی
rapidity	درجه تندی
rapidness	درجه تندی
speediness	درجه تندی
speed of action	درجه تندی
swiftness	درجه تندی
which grade are you in?	که درجه شما را در؟
velocity	درجه تندی
first rate	نخستین درجه
first water	درجه اول
fuel grade	درجه سوخت
gaduate	درجه دار
water hardness	درجه سختی آب

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com