Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (23 milliseconds)
English
Persian
doctor
درجه دکتری دادن به
doctored
درجه دکتری دادن به
doctoring
درجه دکتری دادن به
doctors
درجه دکتری دادن به
Other Matches
doctorate
درجه دکتری
doctorates
درجه دکتری
postdoctoral
درجه فوق دکتری
doctorship
درجه دکتری یا پزشکی
brevet
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
promote
ترفیع دادن درجه دادن
promoted
ترفیع دادن درجه دادن
promoting
ترفیع دادن درجه دادن
promotes
ترفیع دادن درجه دادن
graduate
درجه دادن
graduates
درجه دادن
graduating
درجه دادن
berated
تخفیف درجه دادن
berate
تخفیف درجه دادن
berating
تخفیف درجه دادن
berates
تخفیف درجه دادن
to promote somebody
به کسی در شغلی درجه دادن
to upgrade somebody
به کسی در شغلی درجه دادن
doctoral
دکتری
doctorhood
دکتری
rank
درجه دادن دسته بندی کردن
ranked
درجه دادن دسته بندی کردن
ranks
درجه دادن دسته بندی کردن
dictoral
مربوط به دکتری
doctorates
عنوان دکتری
doctorate
عنوان دکتری
highest
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highs
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
windage
پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
thesis
رساله دکتری قضیه
theses
رساله دکتری قضیه
maximising
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximizes
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximized
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximize
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximizing
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximises
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximised
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
And you are supposed to be a doctor ! some doctor ( physician ) you are !
مثلا" ناسلامتی شما یک دکتری !
v ring
تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
beam attack
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
elevation indicator
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch
درجه روی بازوی درجه داران
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation
درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class
درجه سوم بلیط درجه 3
third class
درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
second class
درجه 2
second-rate
درجه دو
scalage
درجه
top hole
درجه یک
high-class
درجه یک
ranked
درجه
rank
درجه
scale
درجه
tophole
درجه یک
proportion
درجه
ranks
درجه
topnotch
درجه یک
echelon
درجه
top
درجه یک
echelons
درجه
proportions
درجه
classy
درجه یک
mark
درجه
marks
درجه
pitches
درجه
elevations
درجه
elevation
درجه
degree
درجه
degrees
درجه
pitch
درجه
title
درجه
titles
درجه
third-rate
درجه سه
third rate
درجه سه
second class
درجه دو
aquastat
درجه
top-notch
درجه یک
slap-up
درجه یک
rates
درجه
second rate
درجه دو
rate
درجه
gauges
درجه
gauged
درجه
gauge
درجه
number one
درجه یک
run of the mine
بی درجه
equally
<adv.>
به یک درجه
gauge=gage
درجه
gauge glass
درجه اب
gage=gauge
درجه
gage
درجه
low grade
کم درجه
nobby
درجه یک
copesetic
درجه یک
grade
درجه
copacetic
درجه یک
lengths
درجه
length
درجه
just as well
<adv.>
به یک درجه
clinical thermometer
درجه
first string
درجه یک
kyu
درجه
first class
درجه یک
grades
درجه
chinical t.
درجه
degree of polymerization
درجه بسپارش
tones
درجه صدا
pipping
درجه سردوش
tone
درجه صدا
secondary
درجه دوم
degree of precision
درجه دقت
degree of relationship
درجه خویشاوندی
berate
خلع درجه
pips
درجه سردوش
degree opulence
درجه توانگری
honor
درجه نشان
degree of saturation
درجه اشباع
whither
بکدام درجه
degree of freedom
درجه ازادی
grades
درجه رتبه
degree of dissociation
درجه تفکیک
in the highest d.
به منتها درجه
degree of centralization
درجه تمرکز
grades
درجه بندی
degree of curve
درجه انحناء
degree of advancement
درجه پیشرفت
kelvin degree
درجه کلوین
measure
درجه اقدام
pip
درجه سردوش
pipped
درجه سردوش
degree of crystalinity
درجه بلورینگی
puny
درجه پست
efficacy
درجه تاثیر
dan
درجه درکاراته
measure
درجه مقیاس
degree of compaction
درجه تراکم
scaling
درجه بندی
ninths
درنهمین درجه
graduate
درجه گرفتن
first rate
نخستین درجه
gradation
درجه بندی
graduates
درجه گرفتن
gradation
درجه تدریج
graduating
درجه گرفتن
first water
درجه اول
gradation
ارتقای درجه
gradations
درجه بندی
dot pitch
درجه نقطه
upgrading
از درجه بالا
first rate
درجه اول
high grade
درجه اعلی
elevation scale
مقیاس درجه
elevation circle
قطاع درجه
elevating arc
قطاع درجه
electrical degree
درجه الکتریکی
eldership
ارشدیت درجه
efficacity
درجه تاثیر
first class
درجه اول
upgraded
از درجه بالا
upgrades
از درجه بالا
first class brick
اجر درجه یک
supremely
با علی درجه
coarse wool
پشم درجه دو
fuel grade
درجه سوخت
gaduate
درجه دار
boiling points
درجه جوش
gradational
به ترتیب درجه
grade of channel
درجه کانال
ninth
درنهمین درجه
berating
خلع درجه
graduator
درجه گذار
berates
خلع درجه
peak
منتها درجه
calibrate
درجه بندی
calibrated
درجه بندی
high grade product
محصول درجه یک
calibrates
درجه بندی
calibrating
درجه بندی
crest
بالاترین درجه
cresting
بالاترین درجه
crests
بالاترین درجه
boiling point
درجه جوش
prime
درجه یک اغاز
peaks
منتها درجه
primed
درجه یک اغاز
primes
درجه یک اغاز
gradations
درجه تدریج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com