English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
fuel grade درجه سوخت
Search result with all words
jet a سوخت موتور توربینی که دردمای 04 درجه منجمدمیشود
Other Matches
central refueling provisions سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
atomizer سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomisers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charges جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
third class درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
fuel سوخت
dissimilation سوخت
fuelling سوخت
gasoline سوخت
fueled سوخت
burner frame سوخت
propellant سوخت
propellants سوخت
fuelled سوخت
fuels سوخت
combustion سوخت
catabolism سوخت
stoker سوخت
firing سوخت
power fuel سوخت
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
metabolisms سوخت و ساز
metabolism سوخت و ساز
metabolism سوخت وساز
fuel economy اقتصاد سوخت
refueling سوخت گیری
refuelled سوخت گیری
fuel filter صافی سوخت
fuel gas سوخت گازی
tank ماشین سوخت
refueled سوخت گیری
refuel سوخت گیری
fireman سوخت انداز
raw fuel سوخت خام
oil firing سوخت روغنی
fuels سوخت دادن
motor fule سوخت موتوری
fuel engineering مهندسی سوخت
metabolical سوخت وسازی
it excited my pity دلم سوخت
liquid propellant سوخت مایع
liquid fuel سوخت مایع
rocket fuel سوخت راکت
rocket fuel سوخت موشک
fireman سوخت گیر
fuels سوخت موتور
firemen سوخت گیر
refuelling سوخت گیری
fule pump پمپ سوخت
fule pump تلمبه سوخت
thickened fuel سوخت جامد
gas fuel سوخت گازی
atomisers سوخت افشان
stoke سوخت ریختن در
atomisers سوخت پاش
firemen سوخت انداز
atomizer سوخت افشان
atomizer سوخت پاش
atomizers سوخت افشان
stoker سوخت انداز
ion burn یون سوخت
atomizers سوخت پاش
tanker مخزن سوخت
fule injection تزریق سوخت
fuel tap شیر سوخت
fuel tank مخزن سوخت
refuels سوخت گیری
solid propellant سوخت جامد
fuel pump پمپ سوخت
stoking سوخت ریختن در
fuel injection سوخت رسانی
fuel manifold چندراهی سوخت
fuel meter سوخت سنج
stokes سوخت ریختن در
stoked سوخت ریختن در
solid fuel سوخت جامد
fuel storage انبار سوخت
burner سوخت پاش
burners سوخت پاش
tankers مخزن سوخت
jet سوخت پاش
feeders سوخت رسان
feed tank مخزن سوخت
firer سوخت انداز
fire teazer سوخت انداز
bulk petroleum سوخت مخزنی
fuel consumption مصرف سوخت
The house burned down . خانه سوخت
choked دریچه سوخت
domestic fuel سوخت خانگی
metabolic سوخت و سازی
fueling سوخت گیری
jets سوخت پاش
jetted سوخت پاش
jetting سوخت پاش
octane سوخت ماشینی
feeder سوخت رسان
metabolisms سوخت وساز
carburator سوخت رسان
chemical fuel سوخت شیمیایی
colloidal propeller سوخت کلوئیدی
fossil fuels سوخت سنگوارهای
fossil fuel سوخت سنگوارهای
chokes دریچه سوخت
avgas سوخت طیاره
fueled سوخت دادن
fuelling سوخت دادن
fuelled سوخت دادن
fuelling سوخت موتور
fuel سوخت موتور
fuelled سوخت موتور
choke دریچه سوخت
aviation fuel سوخت هواپیما
fuel سوخت دادن
fueled سوخت موتور
fuel air pump بوستر سوخت
powdered coal firing سوخت خاک ذغال
baf ضریب تعدیل سوخت
fuels سوخت گیری کردن
What can't be cured must be endured. <idiom> باید سوخت و ساخت.
spray carburetor کاربراتور سوخت پاش
injector nozzle نازل سوخت پاش
peptized fuel سوخت تغلیظ شده
throttling دستگاه کنترل سوخت
refuel سوخت گیری کردن
refuel تجدید سوخت کردن
diergolic سوخت مایع ثابت
injector pump پمپ تزریق سوخت
throttles دستگاه کنترل سوخت
refueled تجدید سوخت کردن
refueled سوخت گیری کردن
fuelling سوخت گیری کردن
refueling تجدید سوخت کردن
refueling سوخت گیری کردن
refuelled تجدید سوخت کردن
refuelled سوخت گیری کردن
burner nozzle نازل سوخت پاش
refuelling تجدید سوخت کردن
refuelling سوخت گیری کردن
refuels سوخت گیری کردن
refuels تجدید سوخت کردن
bunkering دخیره سوخت در کشتی
specific fuel consumption مصرف سوخت ویژه
firing عمل سوخت دادن
throttle دستگاه کنترل سوخت
throttled دستگاه کنترل سوخت
fuelled سوخت گیری کردن
regenerative gas firing سوخت گازی رژنراتیو
fuel supply line لوله سوخت رسانی
fuel supply pump پمپ سوخت رسانی
air/fuel ratio نسبت هوا به سوخت
fuel endurance میزان تکافوی سوخت
metabolic reaction واکنش سوخت و سازی
to mend the fire سوخت به اتش رساندن
stokehold محل سوخت ریزی
fueled سوخت گیری کردن
natural gas firing سوخت گاز طبیعی
overfeed زیاد سوخت رساندن به
fuel سوخت گیری کردن
fuel injection system سیستم تزریق سوخت
One must suffer in silence. باید سوخت وساخت
unusable fuel سوخت غیرقابل استفاده
oilking متصدی سوخت و اب کشتی
fuel oil mixture مخلوط روغن و سوخت
Her face was sun-burnt. صورتش درآفتاب سوخت
basal metabolism سوخت و ساز پایه
fuel reserve tank مخزن ذخیره سوخت
fuel tank vent هواکش تانک سوخت
fuel endurance قدرت پایداری سوخت
feeder vessel کشتی سوخت رسان
liquid propellant سوخت مایع موشک
bunker adjustment factor ضریب تعدیل سوخت
liquid rocket راکت سوخت مایع
i felt sorry for him دلم برایش سوخت
i fell pity for him دلم برایش سوخت
fuel control unit واحد کنترل سوخت
hypergolic fuel سوخت فوق حساس
gasoline gels سوخت تغلیظ شده
breeder rocket راکت سوخت ساز
stoker متصدی سوخت کوره
thickened fuel سوخت تغلیظ شده
feed pump پمپ سوخت رسانی
jet b نوعی سوخت تقطیر شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com