English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (39 milliseconds)
English Persian
barrel درخمره ریختن دربشکه کردن
barrels درخمره ریختن دربشکه کردن
Other Matches
tun دربشکه ریختن
To collude with someone . to be in league with someone. با کسی روی هم ریختن (تبانی کردن ؟ساخت وپاخت کردن )
vint درست کردن یا ریختن
disgorging خالی کردن ریختن
disgorge خالی کردن ریختن
disgorged خالی کردن ریختن
founds تاسیس کردن ریختن
disgorges خالی کردن ریختن
found تاسیس کردن ریختن
fazes درهم ریختن پریشان کردن
fazed درهم ریختن پریشان کردن
fazing درهم ریختن پریشان کردن
splash چلپ چلوپ کردن ریختن
splashes چلپ چلوپ کردن ریختن
splashing چلپ چلوپ کردن ریختن
faze درهم ریختن پریشان کردن
tins درحلب یاقوطی ریختن حلب کردن
tin درحلب یاقوطی ریختن حلب کردن
slumps یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slump یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumped یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumping یکباره فرو ریختن سقوط کردن
ballast سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
To put money into somethings. درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
hotchpot سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
commit no nuisance ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
To crack jockes . to indulge in witticism . مزه ریختن ( مزه پرانی کردن )
concrete بتن ریختن با بتن اندود کردن
spill ریختن
to take a cast of ریختن
to take to one's legs ریختن
disassemble به هم ریختن
strewed ریختن
strewing ریختن
dump ریختن
strew ریختن
affose ریختن
to water آب ریختن
affuse ریختن
affution ریختن
strewn ریختن
strews ریختن
disembogue ریختن
sheds ریختن
birl ریختن
spilling ریختن
shedding ریختن
spills ریختن
shed ریختن
spilled ریختن
infuse ریختن
infused ریختن
infuses ریختن
to inject into the bowels ریختن
infusing ریختن
effuse ریختن
lave ریختن
lash vi ریختن
cast concrete ریختن
skink ریختن
pours ریختن
mewing پر ریختن
poured ریختن
pour ریختن
sand شن ریختن
mew پر ریختن
mewed پر ریختن
spilled or spilt ریختن
interfusion در هم ریختن
yeild ریختن
mixing در هم ریختن
sands شن ریختن
interfuse در هم ریختن
besprinkle ریختن
bestrew ریختن
pouring ریختن
grout ریختن
stokes سوخت ریختن در
back up معکوس ریختن
stoked سوخت ریختن در
to make hay of روی هم ریختن
back-up معکوس ریختن
cast concrete بتن ریختن
cast up hill سربالا ریختن
infusion ریختن پاشیدن
to make plans برنامه ریختن
draft از بشکه ریختن
drafted از بشکه ریختن
stoking سوخت ریختن در
stoke سوخت ریختن در
to break out بیرون ریختن
perspired عرق ریختن
perspire عرق ریختن
to forge out plans برنامه ریختن
dish در بشقاب ریختن
caves فرو ریختن
cave فرو ریختن
rewritten از نو طرح ریختن
perspires عرق ریختن
perspiring عرق ریختن
rewrite از نو طرح ریختن
rewrites از نو طرح ریختن
bottom pour از زیر ریختن
bottom cast از زیر ریختن
rewrote از نو طرح ریختن
rewriting از نو طرح ریختن
bollix بهم ریختن
to forge out plans نقشه ریختن
to make plans نقشه ریختن
to come down with a run فرو ریختن
dishes در بشقاب ریختن
infusions ریختن پاشیدن
cans درقوطی ریختن
To cast in a mould . درقالب ریختن
crumble فرو ریختن
crumbled فرو ریختن
crumbles فرو ریختن
crumbling فرو ریختن
huddle روی هم ریختن
huddled روی هم ریختن
huddles روی هم ریختن
huddling روی هم ریختن
flushing اب را بافشار ریختن
flushes اب را بافشار ریختن
flush اب را بافشار ریختن
come along <idiom> برنامه ریختن
sand ماسه ریختن شن
recast ازنو ریختن
canning درقوطی ریختن
can درقوطی ریختن
vents بیرون ریختن
venting بیرون ریختن
vented بیرون ریختن
vent بیرون ریختن
bottle دربطری ریختن
bottles دربطری ریختن
void بیرون ریختن
sands ماسه ریختن شن
recasts ازنو ریختن
recasting ازنو ریختن
baskets درسبد ریختن
basket درسبد ریختن
molting موی ریختن
molts موی ریختن
moult موی ریختن
moulted موی ریختن
moults موی ریختن
saucer در نعلبکی ریختن
saucers در نعلبکی ریختن
jug درکوزه ریختن
jugs درکوزه ریختن
to pour out tea چایی ریختن
sack درکیسه ریختن
sacked درکیسه ریختن
sacks درکیسه ریختن
molted موی ریختن
defoliating برگ ریختن
defoliates برگ ریختن
topdress سطحی ریختن
top pour ریختن از بالا
top cast ریختن از بالا
to spawn eggs ریختن تخم
to shed tears اشک ریختن
fob بجیب ریختن
spew بخارج ریختن
spewed بخارج ریختن
spewing بخارج ریختن
spews بخارج ریختن
defoliate برگ ریختن
to rain tears اشک ریختن
defoliated برگ ریختن
to tumble down فرو ریختن
block قالب ریختن
weep اشک ریختن
encase in concrete بتن ریختن
emitted بیرون ریختن
die cast ریختن فشاری
blocked قالب ریختن
emitting بیرون ریختن
effuse بیرون ریختن از
practise or tice طرح ریختن
illapse فرو ریختن
ecdysis پوست ریختن
decant ریختن شراب
dish out در فرف ریختن
sheds پوست ریختن
emits بیرون ریختن
emit بیرون ریختن
jetted بیرون ریختن
jets بیرون ریختن
jet بیرون ریختن
blocks قالب ریختن
fall in فرو ریختن
inurn در خاکدان ریختن
desquamate پوست ریختن
barrels در خمره ریختن
barrel در خمره ریختن
bleeds خون ریختن
bleed خون ریختن
inpour بدرون ریختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com