Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
fire call
درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
Other Matches
request modify
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
call up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisitions
درخواست کردن درخواست وسایل
requisition
درخواست کردن درخواست وسایل
excess demand
درخواست بیش از حد درخواست اضافی
requisitioning
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned
درخواست کردن درخواست وسایل
call mission
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
requests
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested
درخواست اماد کردن درخواست کردن
request
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested
درخواست
request
درخواست
d. of a request
در درخواست
solicitation
درخواست
requisition
درخواست
supplication
درخواست
requistion for money
درخواست
requesting
درخواست
on request of which
[at his request]
به درخواست او
requisitioned
درخواست
requisitions
درخواست
requests
درخواست
requisitioning
درخواست
appeal
درخواست
appealed
درخواست
appeals
درخواست
claiming
درخواست
claims
درخواست
suited
درخواست
application
درخواست
indent
درخواست
suit
درخواست
applications
درخواست
suits
درخواست
demands
درخواست
tendering
درخواست
tenderest
درخواست
postulate
درخواست
postulated
درخواست
postulates
درخواست
tender
درخواست
demanded
درخواست
demand
درخواست
imploration
درخواست
claim
درخواست
tendered
درخواست
indenting
درخواست
claimed
درخواست
postulating
درخواست
enquiry
درخواست
indents
درخواست
call for fire
درخواست اتش
materials requisition
درخواست مواد
pleader
درخواست دادن
applicants
درخواست کننده
prays
درخواست کردن
plead with
درخواست کردن
prayed
درخواست کردن
at the request of
به خواهش
[به درخواست]
praying
درخواست کردن
applicant
درخواست دهنده
pray
درخواست کردن
applicant
درخواست کننده
on call
بنا به درخواست
to make an application
[to apply]
درخواست کردن
toa for a job or position
درخواست کارکردن
to g. any one's request
درخواست کسیراپذیرفتن
basic requisition number
درخواست ابتدایی
basic requisition number
درخواست اولیه
supplicate
درخواست کردن
supervisor request
درخواست نافر
stock requisition
درخواست کالا
requisition line
خط درخواست اماد
rrayer
درخواست التماس
round robin
درخواست کتبی
d. note
درخواست پرداخت
declaration of intention
درخواست تابعیت
demand code
رمز درخواست
demandant
درخواست کننده
requisition number
شماره درخواست
writ of subpoena
برگ درخواست
put in for something
<idiom>
درخواست چیزی
speak for
<idiom>
درخواست کردن
appeal for tenders
درخواست مزایده
application form
برگ درخواست
applicator
درخواست کننده
purchase requisition
درخواست خرید
fire message
درخواست اتش
asking and ordering
درخواست و سفارش
request signal
علامت درخواست
excess demand
درخواست مازاد
document number
شماره درخواست
request
درخواست می کنم
applying
درخواست دادن
applying
درخواست کردن
apply
درخواست دادن
apply
درخواست کردن
asked
<adj.>
<past-p.>
درخواست شده
applies
درخواست دادن
solicit
درخواست کردن
requested
درخواست می کنم
requesting
درخواست می کنم
imploring
درخواست کردن از
requests
درخواست می کنم
implored
درخواست کردن از
implore
درخواست کردن از
solicits
درخواست کردن
soliciting
درخواست کردن
solicited
درخواست کردن
applies
درخواست کردن
demands
درخواست مطالبه
entreating
درخواست کردن
demands
درخواست کردن
demand
درخواست مطالبه
implores
درخواست کردن از
entreat
درخواست کردن
inquiry
اسستسفار درخواست
demanded
درخواست کردن
entreated
درخواست کردن
demand
درخواست کردن
applicants
درخواست دهنده
claimed
<adj.>
<past-p.>
درخواست شده
demanded
درخواست مطالبه
entreats
درخواست کردن
demanded
<adj.>
<past-p.>
درخواست شده
inquiries
اسستسفار درخواست
initial fire request
درخواست ابتدایی اتش
soliciting
درخواست یا تقاضا کردن از
requesting unit
یکان درخواست کننده
solicits
درخواست یا تقاضا کردن از
pleadable
قابل درخواست دادن
at call
به محض درخواست عندالمطالبه
on call
اتشهای طبق درخواست
to solicit an office
درخواست ازیک شرکت
modification work order
برگ درخواست نوسازی
call for fire
درخواست اتش کردن
indenting
سفارش درخواست کردن
indent
سفارش درخواست کردن
requisition line
مسیر درخواست اماد
request for price quotation
درخواست مظنه قیمت
debt enforcement
درخواست طلب وصول
repleader
درخواست تجدیدنظر استیناف
demand code
شماره رمزبرگ درخواست
reclama
درخواست تجدید نظر
recind
لغو کامل درخواست
to deny somebody a wish
درخواست کسی را رد کردن
solicit
درخواست یا تقاضا کردن از
proposal form
فرم درخواست بیمه
solicited
درخواست یا تقاضا کردن از
indents
سفارش درخواست کردن
requisitioning
درخواست رسمی کردن
to apply for leave
درخواست مرخصی کردن
to reject
[refuse]
an application
درخواست نامه ای را رد کردن
to grant an application
درخواست نامه ای را پذیرفتن
requisitions
درخواست رسمی کردن
on application
در زمان
[حالت]
درخواست
boning
خواستن درخواست کردن
requisitioned
درخواست رسمی کردن
requisition
درخواست رسمی کردن
by popular
[demand]
request
درخواست توده پسند
on request
وقتی که درخواست بشود
bone
خواستن درخواست کردن
boned
خواستن درخواست کردن
bones
خواستن درخواست کردن
to ask too much
بیش از حد درخواست کردن
to a oneself for help
درخواست کمک کردن
application
[for something]
درخواست نامه
[برای چیزی]
person seeking
[political]
asylum
درخواست کننده پناهندگی
[سیاسی]
appeal
[to]
or
[for]
درخواست
[برای]
[استیناف در دادگاه]
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
mission call
درخواست پشتیبانی هوایی کردن
asylum seeker
درخواست کننده پناهندگی
[سیاسی]
to ask somebody for
[about]
something
از کسی چیزی درخواست کردن
demand
[of]
درخواست
[خواست]
[طلب]
[تقاضا]
[از]
an a for a position
درخواست دهنده برای کار
application
درخواست نامه پشت کار
applications
درخواست نامه پشت کار
call for ..... under the credit
درخواست کردن ..... تحت اعتبار
portcall
درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
to call somebody to
[for]
something
از کسی برای چیزی درخواست کردن
indent upon a person for goods
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
to ask specifically about something
چیزی را به طور خاص درخواست کردن
patron-driven acquisition
[PDA]
[library]
کسب بر طبق
[درخواست]
مشتری
[کتابخانه]
over challenged
<adj.>
بیش از اندازه ظرفیت درخواست شده
line item
اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
application expenses
هزینه های درخواستنامه
[درخواست کار]
to file a petition
بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
refusenik
کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
applies
درخواست کردن شامل حال بودن
apply
درخواست کردن شامل حال بودن
applying
درخواست کردن شامل حال بودن
refuseniks
کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
refusniks
کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
FI'll in the job application form.
این برگ درخواست کاررا پرکنید
subsequent filing
[application, documents]
ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com