Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (28 milliseconds)
English
Persian
to reject
[refuse]
an application
درخواست نامه ای را رد کردن
Search result with all words
to file an application to somebody
از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
to withdraw an application
صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
to file a petition
بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
subsequent filing
[application, documents]
ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
Other Matches
to grant an application
درخواست نامه ای را پذیرفتن
applications
درخواست نامه پشت کار
application
[for something]
درخواست نامه
[برای چیزی]
application
درخواست نامه پشت کار
call-up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisitions
درخواست کردن درخواست وسایل
requisition
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning
درخواست کردن درخواست وسایل
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
requests
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting
درخواست اماد کردن درخواست کردن
request
درخواست اماد کردن درخواست کردن
request modify
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
excess demand
درخواست بیش از حد درخواست اضافی
entreats
درخواست کردن
implore
درخواست کردن از
demands
درخواست کردن
implored
درخواست کردن از
implores
درخواست کردن از
imploring
درخواست کردن از
demanded
درخواست کردن
entreat
درخواست کردن
entreating
درخواست کردن
entreated
درخواست کردن
speak for
<idiom>
درخواست کردن
to make an application
[to apply]
درخواست کردن
applying
درخواست کردن
pray
درخواست کردن
supplicate
درخواست کردن
prays
درخواست کردن
apply
درخواست کردن
solicit
درخواست کردن
applies
درخواست کردن
praying
درخواست کردن
solicited
درخواست کردن
prayed
درخواست کردن
solicits
درخواست کردن
plead with
درخواست کردن
demand
درخواست کردن
soliciting
درخواست کردن
call mission
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
pleads
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
plead
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
bones
خواستن درخواست کردن
requisitions
درخواست رسمی کردن
bone
خواستن درخواست کردن
to ask too much
بیش از حد درخواست کردن
solicits
درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting
درخواست یا تقاضا کردن از
solicited
درخواست یا تقاضا کردن از
indent
سفارش درخواست کردن
solicit
درخواست یا تقاضا کردن از
indents
سفارش درخواست کردن
boning
خواستن درخواست کردن
indenting
سفارش درخواست کردن
boned
خواستن درخواست کردن
requisition
درخواست رسمی کردن
requisitioned
درخواست رسمی کردن
requisitioning
درخواست رسمی کردن
to apply for leave
درخواست مرخصی کردن
to deny somebody a wish
درخواست کسی را رد کردن
to a oneself for help
درخواست کمک کردن
call for fire
درخواست اتش کردن
post script
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
call for ..... under the credit
درخواست کردن ..... تحت اعتبار
to ask somebody for
[about]
something
از کسی چیزی درخواست کردن
mission call
درخواست پشتیبانی هوایی کردن
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
to ask specifically about something
چیزی را به طور خاص درخواست کردن
applying
درخواست کردن شامل حال بودن
to call somebody to
[for]
something
از کسی برای چیزی درخواست کردن
apply
درخواست کردن شامل حال بودن
applies
درخواست کردن شامل حال بودن
libelling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel
هجو نامه یا توهین نامه افترا
lean on
<idiom>
اجبارشخص درقبول کردن درخواست باتحت فشارگذاشتن
apply
صدق کردن درخواست کردن
applies
صدق کردن درخواست کردن
begged
استدعا کردن درخواست کردن
requests
تقاضا کردن درخواست کردن
applying
صدق کردن درخواست کردن
cry off
تقاضا کردن درخواست کردن
beg
استدعا کردن درخواست کردن
requested
تقاضا کردن درخواست کردن
requesting
تقاضا کردن درخواست کردن
request
تقاضا کردن درخواست کردن
petitioned
دادخواهی کردن درخواست کردن
petition
دادخواهی کردن درخواست کردن
petitioning
دادخواهی کردن درخواست کردن
petitions
دادخواهی کردن درخواست کردن
begs
استدعا کردن درخواست کردن
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
credential
گواهی نامه اعتبار نامه
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
certificates
رضایت نامه شهادت نامه
affidavits
شهادت نامه قسم نامه
certificate
رضایت نامه شهادت نامه
devised
تعبیه کردن وصیت نامه
guarantees
ضمانت نامه تضمین کردن
guaranteed
ضمانت نامه تضمین کردن
guarantee
ضمانت نامه تضمین کردن
devise
تعبیه کردن وصیت نامه
devising
تعبیه کردن وصیت نامه
get a fix on something
<idiom>
نامه الکترونی دریافت کردن
devises
تعبیه کردن وصیت نامه
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
underwrite policy
بیمه نامه را فهر نویسی کردن
type front
نوعی روش تایپ کردن نامه ها
to give notice to quit
[one's residence]
لغو کردن اجاره نامه
[و ترک ساختمان]
testacy
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
fire call
درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
billeted
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billet
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billets
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billeting
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
processor
کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
fire message
پیام اتش درخواست اتش کردن
pigenhole
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
requisitioning
درخواست
appealed
درخواست
requisitioned
درخواست
requesting
درخواست
enquiry
درخواست
requistion for money
درخواست
indent
درخواست
requested
درخواست
claiming
درخواست
supplication
درخواست
applications
درخواست
indenting
درخواست
requisitions
درخواست
d. of a request
در درخواست
imploration
درخواست
indents
درخواست
appeal
درخواست
claim
درخواست
request
درخواست
appeals
درخواست
claimed
درخواست
postulate
درخواست
tender
درخواست
claims
درخواست
suited
درخواست
suits
درخواست
application
درخواست
requests
درخواست
postulated
درخواست
tendering
درخواست
demanded
درخواست
tenderest
درخواست
suit
درخواست
postulates
درخواست
tendered
درخواست
demand
درخواست
solicitation
درخواست
on request of which
[at his request]
به درخواست او
requisition
درخواست
demands
درخواست
postulating
درخواست
round robin
درخواست کتبی
applicants
درخواست کننده
application form
برگ درخواست
basic requisition number
درخواست اولیه
declaration of intention
درخواست تابعیت
demanded
<adj.>
<past-p.>
درخواست شده
claimed
<adj.>
<past-p.>
درخواست شده
appeal for tenders
درخواست مزایده
asked
<adj.>
<past-p.>
درخواست شده
toa for a job or position
درخواست کارکردن
d. note
درخواست پرداخت
at the request of
به خواهش
[به درخواست]
rrayer
درخواست التماس
asking and ordering
درخواست و سفارش
inquiries
اسستسفار درخواست
apply
درخواست دادن
inquiry
اسستسفار درخواست
applying
درخواست دادن
demands
درخواست مطالبه
purchase requisition
درخواست خرید
materials requisition
درخواست مواد
put in for something
<idiom>
درخواست چیزی
applicants
درخواست دهنده
document number
شماره درخواست
requesting
درخواست می کنم
to g. any one's request
درخواست کسیراپذیرفتن
demandant
درخواست کننده
excess demand
درخواست مازاد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com