English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (16 milliseconds)
English Persian
put in for something <idiom> درخواست چیزی
Search result with all words
to ask somebody for [about] something از کسی چیزی درخواست کردن
to ask specifically about something چیزی را به طور خاص درخواست کردن
application [for something] درخواست نامه [برای چیزی]
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
to call somebody to [for] something از کسی برای چیزی درخواست کردن
Other Matches
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
call-up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
excess demand درخواست بیش از حد درخواست اضافی
requisitioning درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions درخواست کردن درخواست وسایل
requisition درخواست کردن درخواست وسایل
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
fire call درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
requested درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting درخواست اماد کردن درخواست کردن
request درخواست اماد کردن درخواست کردن
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
solicitation درخواست
appeals درخواست
request درخواست
requistion for money درخواست
supplication درخواست
application درخواست
applications درخواست
appealed درخواست
claim درخواست
claimed درخواست
claiming درخواست
claims درخواست
requested درخواست
imploration درخواست
indenting درخواست
indents درخواست
requests درخواست
appeal درخواست
indent درخواست
requesting درخواست
demands درخواست
requisitioning درخواست
enquiry درخواست
tendering درخواست
suit درخواست
postulate درخواست
postulated درخواست
demand درخواست
requisitions درخواست
on request of which [at his request] به درخواست او
postulating درخواست
postulates درخواست
demanded درخواست
suited درخواست
tendered درخواست
requisition درخواست
tender درخواست
d. of a request در درخواست
tenderest درخواست
requisitioned درخواست
suits درخواست
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
call for fire درخواست اتش
applying درخواست کردن
supplicate درخواست کردن
declaration of intention درخواست تابعیت
demand code رمز درخواست
demandant درخواست کننده
apply درخواست دادن
apply درخواست کردن
fire message درخواست اتش
soliciting درخواست کردن
d. note درخواست پرداخت
to g. any one's request درخواست کسیراپذیرفتن
applies درخواست کردن
applies درخواست دادن
applying درخواست دادن
document number شماره درخواست
applicants درخواست دهنده
requesting درخواست می کنم
applicants درخواست کننده
writ of subpoena برگ درخواست
application form برگ درخواست
appeal for tenders درخواست مزایده
asking and ordering درخواست و سفارش
requests درخواست می کنم
entreat درخواست کردن
applicant درخواست کننده
basic requisition number درخواست اولیه
basic requisition number درخواست ابتدایی
excess demand درخواست مازاد
materials requisition درخواست مواد
request درخواست می کنم
demanded <adj.> <past-p.> درخواست شده
speak for <idiom> درخواست کردن
claimed <adj.> <past-p.> درخواست شده
asked <adj.> <past-p.> درخواست شده
applicator درخواست کننده
toa for a job or position درخواست کارکردن
requested درخواست می کنم
applicant درخواست دهنده
supervisor request درخواست نافر
praying درخواست کردن
requisition number شماره درخواست
prays درخواست کردن
requisition line خط درخواست اماد
inquiry اسستسفار درخواست
request signal علامت درخواست
imploring درخواست کردن از
round robin درخواست کتبی
pray درخواست کردن
solicits درخواست کردن
prayed درخواست کردن
implore درخواست کردن از
solicited درخواست کردن
to make an application [to apply] درخواست کردن
solicit درخواست کردن
implored درخواست کردن از
implores درخواست کردن از
purchase requisition درخواست خرید
on call بنا به درخواست
inquiries اسستسفار درخواست
entreats درخواست کردن
plead with درخواست کردن
pleader درخواست دادن
demand درخواست مطالبه
demand درخواست کردن
demanded درخواست مطالبه
stock requisition درخواست کالا
at the request of به خواهش [به درخواست]
demands درخواست کردن
rrayer درخواست التماس
demands درخواست مطالبه
entreated درخواست کردن
demanded درخواست کردن
entreating درخواست کردن
relevance 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
querying پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
query پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queried پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something [for something] قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
demand code شماره رمزبرگ درخواست
on request وقتی که درخواست بشود
indent سفارش درخواست کردن
indenting سفارش درخواست کردن
at call به محض درخواست عندالمطالبه
modification work order برگ درخواست نوسازی
indents سفارش درخواست کردن
to a oneself for help درخواست کمک کردن
bone خواستن درخواست کردن
to deny somebody a wish درخواست کسی را رد کردن
debt enforcement درخواست طلب وصول
requisition درخواست رسمی کردن
requisitioned درخواست رسمی کردن
pleadable قابل درخواست دادن
requisitioning درخواست رسمی کردن
call for fire درخواست اتش کردن
requisitions درخواست رسمی کردن
proposal form فرم درخواست بیمه
on call اتشهای طبق درخواست
by popular [demand] request درخواست توده پسند
on application در زمان [حالت] درخواست
boned خواستن درخواست کردن
recind لغو کامل درخواست
to grant an application درخواست نامه ای را پذیرفتن
requisition line مسیر درخواست اماد
initial fire request درخواست ابتدایی اتش
to apply for leave درخواست مرخصی کردن
solicit درخواست یا تقاضا کردن از
solicited درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting درخواست یا تقاضا کردن از
to solicit an office درخواست ازیک شرکت
solicits درخواست یا تقاضا کردن از
to reject [refuse] an application درخواست نامه ای را رد کردن
requesting unit یکان درخواست کننده
reclama درخواست تجدید نظر
bones خواستن درخواست کردن
repleader درخواست تجدیدنظر استیناف
request for price quotation درخواست مظنه قیمت
to ask too much بیش از حد درخواست کردن
boning خواستن درخواست کردن
controls مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to hang over anything سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
to pass by any thing از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
establishes 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com