English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (27 milliseconds)
English Persian
call for ..... under the credit درخواست کردن ..... تحت اعتبار
Other Matches
call-ups درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisitions درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning درخواست کردن درخواست وسایل
requisition درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned درخواست کردن درخواست وسایل
requests درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested درخواست اماد کردن درخواست کردن
request درخواست اماد کردن درخواست کردن
overdraft حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
unfinanced بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
excess demand درخواست بیش از حد درخواست اضافی
craft revolving fund حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
implored درخواست کردن از
demands درخواست کردن
supplicate درخواست کردن
plead with درخواست کردن
to make an application [to apply] درخواست کردن
entreated درخواست کردن
implore درخواست کردن از
applies درخواست کردن
demand درخواست کردن
entreat درخواست کردن
applying درخواست کردن
demanded درخواست کردن
apply درخواست کردن
soliciting درخواست کردن
implores درخواست کردن از
solicits درخواست کردن
praying درخواست کردن
imploring درخواست کردن از
prays درخواست کردن
entreats درخواست کردن
entreating درخواست کردن
speak for <idiom> درخواست کردن
solicited درخواست کردن
solicit درخواست کردن
pray درخواست کردن
prayed درخواست کردن
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
pleaded در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
plead در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleads در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
revalidate تجدید اعتبار کردن
rehabilitating اعاده اعتبار کردن
rehabilitate اعاده اعتبار کردن
rehabilitates اعاده اعتبار کردن
rehabilitated اعاده اعتبار کردن
requisitions درخواست رسمی کردن
to deny somebody a wish درخواست کسی را رد کردن
boned خواستن درخواست کردن
to reject [refuse] an application درخواست نامه ای را رد کردن
requisition درخواست رسمی کردن
bone خواستن درخواست کردن
solicits درخواست یا تقاضا کردن از
bones خواستن درخواست کردن
soliciting درخواست یا تقاضا کردن از
solicited درخواست یا تقاضا کردن از
boning خواستن درخواست کردن
requisitioned درخواست رسمی کردن
call for fire درخواست اتش کردن
to a oneself for help درخواست کمک کردن
requisitioning درخواست رسمی کردن
solicit درخواست یا تقاضا کردن از
to ask too much بیش از حد درخواست کردن
indents سفارش درخواست کردن
to apply for leave درخواست مرخصی کردن
indenting سفارش درخواست کردن
indent سفارش درخواست کردن
validate تایید اعتبار قانونی کردن
validated تایید اعتبار قانونی کردن
void از درجه اعتبار ساقط کردن
validates تایید اعتبار قانونی کردن
validating تایید اعتبار قانونی کردن
reinstatement of revolving credit اعتبار گردانی را تجدید کردن
to ask somebody for [about] something از کسی چیزی درخواست کردن
mission call درخواست پشتیبانی هوایی کردن
appropriation اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
applying درخواست کردن شامل حال بودن
subsequent filing [application, documents] ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
apply درخواست کردن شامل حال بودن
to file a petition بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
to call somebody to [for] something از کسی برای چیزی درخواست کردن
to ask specifically about something چیزی را به طور خاص درخواست کردن
applies درخواست کردن شامل حال بودن
to file an application to somebody از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
lean on <idiom> اجبارشخص درقبول کردن درخواست باتحت فشارگذاشتن
to withdraw an application صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
credit system of supply سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
authentication تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
overdraw بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
begged استدعا کردن درخواست کردن
cry off تقاضا کردن درخواست کردن
beg استدعا کردن درخواست کردن
requests تقاضا کردن درخواست کردن
requested تقاضا کردن درخواست کردن
begs استدعا کردن درخواست کردن
applies صدق کردن درخواست کردن
petition دادخواهی کردن درخواست کردن
petitions دادخواهی کردن درخواست کردن
apply صدق کردن درخواست کردن
request تقاضا کردن درخواست کردن
applying صدق کردن درخواست کردن
requesting تقاضا کردن درخواست کردن
petitioning دادخواهی کردن درخواست کردن
petitioned دادخواهی کردن درخواست کردن
corrupting تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupt تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupted تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupts تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
fire call درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
demonetization خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
fire message پیام اتش درخواست اتش کردن
request for discharge عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
reputability اعتبار
prestigious با اعتبار
credited اعتبار
invalid : بی اعتبار
invalids : بی اعتبار
budgeted اعتبار
budget اعتبار
reputations اعتبار
credit line حد اعتبار
credits اعتبار
reputation اعتبار
creditless بی اعتبار
crediting اعتبار
credit اعتبار
creditability اعتبار
budgets اعتبار
standing اعتبار
influencing اعتبار
validity اعتبار
credibility اعتبار
funded اعتبار
void بی اعتبار
influences اعتبار
influenced اعتبار
influence اعتبار
line of cerdit خط اعتبار
advances اعتبار
advancing اعتبار
authenticity اعتبار
entitlements اعتبار
entitlement اعتبار
appropriation symbol کد اعتبار
esteem اعتبار
valuing اعتبار
fund اعتبار
advance اعتبار
estimated اعتبار
estimate اعتبار
values اعتبار
value اعتبار
importance اعتبار
validation اعتبار
estimates اعتبار
prestige اعتبار
estimating اعتبار
demand درخواست
requistion for money درخواست
requisition درخواست
solicitation درخواست
demanded درخواست
on request of which [at his request] به درخواست او
suited درخواست
supplication درخواست
requisitioning درخواست
requisitions درخواست
requisitioned درخواست
enquiry درخواست
d. of a request در درخواست
suit درخواست
suits درخواست
appeal درخواست
applications درخواست
postulating درخواست
postulates درخواست
postulated درخواست
postulate درخواست
demands درخواست
claims درخواست
claiming درخواست
appealed درخواست
appeals درخواست
request درخواست
requested درخواست
requesting درخواست
requests درخواست
claim درخواست
claimed درخواست
application درخواست
indents درخواست
indenting درخواست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com