English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (17 milliseconds)
English Persian
applicant درخواست کننده
applicants درخواست کننده
applicator درخواست کننده
demandant درخواست کننده
Search result with all words
retard درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retarding درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retards درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
audio تجزیه کننده صوت که به کامپیوتر اجازه میدهد پاسخ را به درخواست ها بیان کند
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
requesting unit یکان درخواست کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
asylum seeker درخواست کننده پناهندگی [سیاسی]
person seeking [political] asylum درخواست کننده پناهندگی [سیاسی]
Other Matches
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
call-ups درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisitioned درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions درخواست کردن درخواست وسایل
requisition درخواست کردن درخواست وسایل
excess demand درخواست بیش از حد درخواست اضافی
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
requested درخواست اماد کردن درخواست کردن
request درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests درخواست اماد کردن درخواست کردن
fire call درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
appeals درخواست
requesting درخواست
appealed درخواست
requisitioning درخواست
requested درخواست
request درخواست
demanded درخواست
requisitioned درخواست
supplication درخواست
requests درخواست
appeal درخواست
application درخواست
requisitions درخواست
indent درخواست
claiming درخواست
claims درخواست
claimed درخواست
indenting درخواست
requistion for money درخواست
claim درخواست
requisition درخواست
d. of a request در درخواست
applications درخواست
indents درخواست
tender درخواست
solicitation درخواست
imploration درخواست
postulating درخواست
postulates درخواست
postulated درخواست
on request of which [at his request] به درخواست او
enquiry درخواست
demand درخواست
postulate درخواست
demands درخواست
suits درخواست
suit درخواست
suited درخواست
tendering درخواست
tenderest درخواست
tendered درخواست
entreated درخواست کردن
entreat درخواست کردن
writ of subpoena برگ درخواست
on call بنا به درخواست
put in for something <idiom> درخواست چیزی
speak for <idiom> درخواست کردن
entreating درخواست کردن
entreats درخواست کردن
excess demand درخواست مازاد
requisition line خط درخواست اماد
imploring درخواست کردن از
request signal علامت درخواست
inquiries اسستسفار درخواست
toa for a job or position درخواست کارکردن
to g. any one's request درخواست کسیراپذیرفتن
purchase requisition درخواست خرید
to make an application [to apply] درخواست کردن
soliciting درخواست کردن
applying درخواست دادن
stock requisition درخواست کالا
applying درخواست کردن
implores درخواست کردن از
apply درخواست دادن
apply درخواست کردن
requisition number شماره درخواست
solicits درخواست کردن
applies درخواست دادن
applies درخواست کردن
implored درخواست کردن از
inquiry اسستسفار درخواست
materials requisition درخواست مواد
solicited درخواست کردن
document number شماره درخواست
asking and ordering درخواست و سفارش
demanded <adj.> <past-p.> درخواست شده
appeal for tenders درخواست مزایده
application form برگ درخواست
fire message درخواست اتش
claimed <adj.> <past-p.> درخواست شده
asked <adj.> <past-p.> درخواست شده
solicit درخواست کردن
implore درخواست کردن از
d. note درخواست پرداخت
demands درخواست کردن
demands درخواست مطالبه
demanded درخواست کردن
prays درخواست کردن
praying درخواست کردن
demanded درخواست مطالبه
prayed درخواست کردن
demand درخواست کردن
round robin درخواست کتبی
call for fire درخواست اتش
applicants درخواست دهنده
requests درخواست می کنم
request درخواست می کنم
requested درخواست می کنم
demand code رمز درخواست
supplicate درخواست کردن
supervisor request درخواست نافر
requesting درخواست می کنم
pleader درخواست دادن
plead with درخواست کردن
demand درخواست مطالبه
basic requisition number درخواست ابتدایی
applicant درخواست دهنده
rrayer درخواست التماس
basic requisition number درخواست اولیه
declaration of intention درخواست تابعیت
at the request of به خواهش [به درخواست]
pray درخواست کردن
to ask too much بیش از حد درخواست کردن
reclama درخواست تجدید نظر
solicit درخواست یا تقاضا کردن از
to a oneself for help درخواست کمک کردن
modification work order برگ درخواست نوسازی
bones خواستن درخواست کردن
debt enforcement درخواست طلب وصول
solicits درخواست یا تقاضا کردن از
on application در زمان [حالت] درخواست
on call اتشهای طبق درخواست
to apply for leave درخواست مرخصی کردن
soliciting درخواست یا تقاضا کردن از
proposal form فرم درخواست بیمه
repleader درخواست تجدیدنظر استیناف
recind لغو کامل درخواست
call for fire درخواست اتش کردن
indenting سفارش درخواست کردن
request for price quotation درخواست مظنه قیمت
requisitioning درخواست رسمی کردن
requisition درخواست رسمی کردن
requisitions درخواست رسمی کردن
to grant an application درخواست نامه ای را پذیرفتن
initial fire request درخواست ابتدایی اتش
bone خواستن درخواست کردن
by popular [demand] request درخواست توده پسند
solicited درخواست یا تقاضا کردن از
indent سفارش درخواست کردن
to deny somebody a wish درخواست کسی را رد کردن
to reject [refuse] an application درخواست نامه ای را رد کردن
indents سفارش درخواست کردن
boned خواستن درخواست کردن
boning خواستن درخواست کردن
requisition line مسیر درخواست اماد
pleadable قابل درخواست دادن
requisitioned درخواست رسمی کردن
demand code شماره رمزبرگ درخواست
at call به محض درخواست عندالمطالبه
to solicit an office درخواست ازیک شرکت
on request وقتی که درخواست بشود
mission request درخواست اجرای ماموریت هوایی
to ask somebody for [about] something از کسی چیزی درخواست کردن
call for ..... under the credit درخواست کردن ..... تحت اعتبار
mission call درخواست پشتیبانی هوایی کردن
appeal [to] or [for] درخواست [برای] [استیناف در دادگاه]
application [for something] درخواست نامه [برای چیزی]
demand [of] درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
application درخواست نامه پشت کار
applications درخواست نامه پشت کار
an a for a position درخواست دهنده برای کار
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
over challenged <adj.> بیش از اندازه ظرفیت درخواست شده
to ask specifically about something چیزی را به طور خاص درخواست کردن
refusniks کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
apply درخواست کردن شامل حال بودن
indent upon a person for goods درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
refusenik کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
refuseniks کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
subsequent filing [application, documents] ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
portcall درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
application expenses هزینه های درخواستنامه [درخواست کار]
to file a petition بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
FI'll in the job application form. این برگ درخواست کاررا پرکنید
line item اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
applies درخواست کردن شامل حال بودن
to call somebody to [for] something از کسی برای چیزی درخواست کردن
applying درخواست کردن شامل حال بودن
patron-driven acquisition [PDA] [library] کسب بر طبق [درخواست] مشتری [کتابخانه]
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com