Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (12 milliseconds)
English	Persian
incept	درخود گرفتن
intussuscept	درخود گرفتن
Other Matches
introspect	بخود امدن درخود فرورفتن
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
despumate	کف گرفتن از
acclimatized	خو گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
to get at	گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
retake	پس گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
retaken	پس گرفتن
getting	گرفتن
gets	گرفتن
retakes	پس گرفتن
get	گرفتن
raclaim	پس گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
capturing	گرفتن
to hunt out	گرفتن
renovating	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
renovated	از سر گرفتن
renovate	از سر گرفتن
disesteem	کم گرفتن
devest	گرفتن
to lay a wager	گرفتن
capture	گرفتن
overtake	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
overtaken	گرفتن
captures	گرفتن
false grip	گرفتن
resume	از سر گرفتن
resumed	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
resuming	از سر گرفتن
get at	گرفتن
fleas	کک گرفتن
flea	کک گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
takes	گرفتن
obturate	گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
ceased	گرفتن
to draw back	پس گرفتن
cease	گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
to catch on	گرفتن
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
to get used to	خو گرفتن [به]
retrieve	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
break out	در گرفتن
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
ceasing	گرفتن
ceases	گرفتن
seize	گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
seizes	گرفتن
indwell	جا گرفتن
retaking	پس گرفتن
take	گرفتن
retreats	پس گرفتن
pushing	گرفتن
seized	گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
retreat	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
grab	گرفتن
adeem	پس گرفتن
to take up	گرفتن
infold	در بر گرفتن
reclaim	پس گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
puddle	گل گرفتن
puddles	گل گرفتن
to shut off	را گرفتن
holds	گرفتن
wed	گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
grabs	گرفتن
skim	گرفتن کف
skimmed	کف گرفتن از
lute	گل گرفتن
skimmed	گرفتن کف
skims	کف گرفتن از
to whisk away or off	گرفتن
grabbed	گرفتن
skims	گرفتن کف
to break in	گرفتن
reclaims	پس گرفتن
grabbing	گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
catch	گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
situating	جا گرفتن
situates	جا گرفتن
situate	جا گرفتن
receives	گرفتن
receive	گرفتن
accompanies	دم گرفتن
accompany	دم گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
hold	گرفتن
detracts	گرفتن
encumber	گرفتن
encumbered	گرفتن
encumbering	گرفتن
encumbers	گرفتن
detracting	گرفتن
detracted	گرفتن
detract	گرفتن
accompanied	دم گرفتن
withdraw	پس گرفتن
withdraws	پس گرفتن
catch on	گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
recaptured	پس گرفتن
accustom	خو گرفتن
resumption	از سر گرفتن
deglutinate	گرفتن
recapturing	پس گرفتن
recaptures	پس گرفتن
acquiring	گرفتن
wive	زن گرفتن
recapture	پس گرفتن
accustoms	خو گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
acquire	گرفتن
accustoming	خو گرفتن
acquires	گرفتن
nail	گرفتن
nailed	گرفتن
nails	گرفتن
tong	گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
lutes	گل گرفتن
overtakes	گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
corks	گرفتن
unsay	پس گرفتن
cork	گرفتن
to call back	پس گرفتن
skim	کف گرفتن از
dissembled	نادیده گرفتن
to carry a cane	عصادست گرفتن
monopolizes	امتیازانحصاری گرفتن
monopolized	امتیازانحصاری گرفتن
differentiates	مشتق گرفتن
dissembling	نادیده گرفتن
dissembles	نادیده گرفتن
dissemble	نادیده گرفتن
niggled	خرده گرفتن
snatch	گرفتن مقدار کم
monopolised	امتیازانحصاری گرفتن
monopolises	امتیازانحصاری گرفتن
to change ones condition	زن گرفتن شوهرکردن
monopolising	امتیازانحصاری گرفتن
to catch away	گرفتن وبردن
to catch up	گرفتن ربودن
differentiating	دیفرانسیل گرفتن
monopolize	امتیازانحصاری گرفتن
differentiating	مشتق گرفتن
differentiates	دیفرانسیل گرفتن
niggle	خرده گرفتن
to call into requisition	باز گرفتن
differentiate	مشتق گرفتن
to blow nose	گرفتن بینی
to catch hold of	محکم گرفتن
flood	سیل گرفتن
monopolizing	امتیازانحصاری گرفتن
to catch fire	اتش گرفتن
to blow one's nose	دماغ گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com