Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
under development
دردست توسعه
Other Matches
enhances
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhanced
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhance
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhancing
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
developments
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
characteristics of underdeveloping
مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
international development association
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
in the course of
دردست
records available
امار دردست
take up
دردست گرفتن
It is in the hands of God .
دردست خدا ست
under repairing
دردست تعمیر
to enter
دردست گرفتن
under construction
دردست ساختمان
to take up
دردست گرفتن
hat in hand
کلاه دردست
hold
دردست داشتن
holds
دردست داشتن
under way
دردست اقدام
to take in hand
دردست گرفتن
hand in hand
دست دردست یکدیگر
situated to the right
واقع دردست راست
it is the p of construction
دردست ساختمان است
new fashioned
بطرزنوین دردست شده
It is in progress. It is under way.
دردست اقدام است
gynaecocracy
حکومتی که دردست اناث باشد
For the moment he is in the saddle.
فعلا که ایشان سوارند ( قدرت را دردست دارد )
empires
امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
empire
امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
outreach
توسعه یافتن توسعه
ag nus dei
صورت برهای که پرچم فچلیپایی دردست داردوکنایه ازعیسی است
wands
دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
wand
دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
cipher
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
ciphers
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cyphers
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
enlarge
توسعه
enlarged
توسعه
enlarges
توسعه
stop go policy
توسعه
extensions
توسعه
extension
توسعه
enlarging
توسعه
upgrowth
توسعه
delelopment
توسعه
outspread
توسعه
promotions
توسعه
promotion
توسعه
enlargements
توسعه
enlargement
توسعه
expansion
توسعه
spread
توسعه
spreads
توسعه
increment
توسعه
increments
توسعه
amplification
توسعه
development
توسعه
developments
توسعه
to unfold
توسعه دادن
anti development policy
سیاست ضد توسعه
underdeveloped
توسعه نیافته
historical development
توسعه تاریخی
expansive
متمایل به توسعه
expansionism
توسعه طلبی
expansionist
توسعه طلبی
to open out
توسعه دادن
develop
توسعه دادن
increase
توسعه دادن
increased
توسعه دادن
increases
توسعه دادن
extensible
توسعه پذیر
expandability
قابلیت توسعه
exepandable
قابل توسعه
development plan
برنامه توسعه
extends
توسعه دادن
development policy
سیاست توسعه
underdevelopment
توسعه نیافتگی
development time
زمان توسعه
development tools
ابزار توسعه
uneven development
توسعه نامتوازن
urban renewal
توسعه شهری
development bank
بانک توسعه
spread
توسعه دادن
expanded , capacity
توسعه فرفیت
extensibility
توسعه پذیری
spreads
توسعه دادن
pole of development
قطب توسعه
combat development
توسعه رزمی
cultural development
توسعه فرهنگی
export promotion
توسعه صادرات
expandsionism
توسعه طلبی
developement
توسعه دادن
economic development
توسعه اقتصادی
phasess of development
مراحل توسعه
extendable
توسعه پذیر
open out
توسعه دادن
expanses
بسط و توسعه
enlarge
توسعه دادن
expansion
گسترش توسعه
progation
توسعه تکثیر
expanse
بسط و توسعه
enlarged
توسعه دادن
regional development
توسعه منطقهای
monetary expansion
توسعه پولی
social development
توسعه اجتماعی
pattern of development
الگوی توسعه
path of expansion
مسیر توسعه
boom
توسعه عظیم
boom
توسعه یافتن
boomed
توسعه عظیم
boomed
توسعه یافتن
booming
توسعه عظیم
booming
توسعه یافتن
booms
توسعه عظیم
booms
توسعه یافتن
enlarges
توسعه دادن
regional development
توسعه ناحیهای
internal development
توسعه داخلی
rural development
توسعه روستائی
promoting
توسعه دادن
self development
توسعه نفس
promotes
توسعه دادن
promoted
توسعه دادن
extend
توسعه دادن
promote
توسعه دادن
amplification
توسعه تقویت
extending
توسعه دادن
enriching
توسعه دادن
research and development
تحقیق و توسعه
enriches
توسعه دادن
technical development
توسعه فنی
enrich
توسعه دادن
increscent
زیادی توسعه
develops
توسعه دادن
enlarging
توسعه دادن
increment
افزایش در حقوق توسعه
inextension
عدم امتداد یا توسعه
outstretch
توسعه دادن بسط
underdeveloped nations
ملل توسعه نیافته
microcomputer development system
سیستم توسعه ریزکامپیوتر
software development
توسعه نرم افزاری
top down development
توسعه از بالا به پایین
extensible language
زبان توسعه پذیر
pullulate
اغاز توسعه نهادن
extended precision
دقت توسعه یافته
extended memory
حافظه توسعه یافته
research and development
تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
underdeveloped area
منطقه توسعه نیافته
increments
افزایش در حقوق توسعه
underdeveloped countries
کشورهای توسعه نیافته
extendible
قابل توسعه کش دار
class improvement plan
طرح توسعه ناو
to spread
[across]
[over]
توسعه یافتن
[سرتاسر]
regress
برگشت
[به حالت کم توسعه]
development planning
برنامه ریزی توسعه
to grow
[into]
توسعه دادن وضعیت
[به]
to develop
[into]
توسعه دادن وضعیت
[به]
develops
توسعه دادن اشکارکردن
step backwards
برگشت
[به حالت کم توسعه]
program development tools
ابزار توسعه برنامه
regression
برگشت
[به حالت کم توسعه]
regress
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
step backwards
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
characteristics of underdevelopment
ویژگیهای توسعه نیافتگی
well development
توسعه و شستشوی چاه
development system
سیستم توسعه یافته
development countries
کشورهای قابل توسعه
development cost
هزینه توسعه در تولیدمحصول
developing countries
کشورهای در حال توسعه
develop
توسعه دادن اشکارکردن
developed contries
ممالک توسعه یافته
desired rate of development
نرخ مطلوب توسعه
regression
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
corrosive attack
اغاز و توسعه خورندگی
overdevelop
توسعه و عمران زیاد یافتن
expand
منبسط کردن توسعه دادن
expansion
توسعه گسترش دادن کشیدن
enlarge
توسعه دادن وسیع کردن
enlarged
توسعه دادن وسیع کردن
less developed countries
کشورهای کمتر توسعه یافته
enlarging
توسعه دادن وسیع کردن
development
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
developments
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
enlarges
توسعه دادن وسیع کردن
expanding
منبسط کردن توسعه دادن
the developed world
جهان توسعه یافته
[پیشرفته]
back blowing
عمل شستشو و توسعه چاه
big push theory of development
نظریه فشار شدید توسعه
extensible
منبسط شدنی توسعه پذیر
extendeo core
حافظه چنبرهای توسعه یافته
contrast enhancement
توسعه تشخیص سایه روشن
extended character set
مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
to fill out
تکمیل کردن توسعه دادن
threat study
بررسی توسعه تهدید دشمن
expands
منبسط کردن توسعه دادن
organization for economic co opration
سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
expeditionary force
نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
expeditionary forces
نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
put up
<idiom>
توسعه پول یا چیزی که احتیاج است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com