English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
in the p درزمان گذشته
Other Matches
on a dime <idiom> درزمان خیلی کوتاه
when the chips are down <idiom> درزمان مهم وخطرناک
decaying کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
mosaic d. وضع احکام دینی درزمان موسی
decay کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decayed کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decays کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
executory contract قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
prestation خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
essoin بهانه برای عدم حضوردردادگاه درزمان مقرر
septuagint ترجمه یونانی توریه بدست 07تن درزمان بطلیموس
jacobus سکه زرکه درزمان جیمزیکم زدندوبهای ان از 02تا42شیلینگ بود
dispatch route جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
prize of war کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
roundheal عضو پارلمان انگلیس درزمان شارل یکم که سرش را ازته میزد
FatBits انتخاب Mac Paint که به کاربر امکان ویرایش تصویر به صورت یک پیکسل درزمان میدهد
due out از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
future perfect شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
out of place <idiom> درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
moslem league اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
agone گذشته
due out گذشته
preceded گذشته
last night شب گذشته
bygone گذشته
older گذشته
yesternight شب گذشته
past گذشته
let [leave] alone <conj.> گذشته از
spun or span گذشته
aside from گذشته از
beyoned the pale از حد گذشته
oldest گذشته
old گذشته
by gone گذشته
historical گذشته
bypast گذشته
gone by گذشته
last a گذشته
aside گذشته از
asides گذشته از
What is past is past . what is gone is gone . گذشته ها گذشته
to say nothing of <conj.> گذشته از
and certainly not <conj.> گذشته از
departed گذشته
over with گذشته
foreby گذشته
forepassed گذشته
forepast گذشته
foretime گذشته
not to mention <conj.> گذشته از
not to speak of <conj.> گذشته از
forby <adv.> از این گذشته
moreover <adv.> از این گذشته
also [moreover] <adv.> از این گذشته
on top of this <adv.> از این گذشته
retrospective falsification تحریف گذشته
past years سالهای گذشته
besides <adv.> از این گذشته
over and above <adv.> از این گذشته
over and above گذشته ازاین
lastmonth ماه گذشته
further [moreover] <adv.> از این گذشته
redolence خاطرات گذشته
in addition <adv.> از این گذشته
self devoted از خود گذشته
also [moreover] <adv.> گذشته از این
upheld گذشته uphold
outdid گذشته outdo
bled گذشته Bleed
aside from that <adv.> گذشته از این
forby <adv.> گذشته از این
further [moreover] <adv.> گذشته از این
in addition <adv.> گذشته از این
additionally <adv.> گذشته از این
retrospective view [on] نگاه به گذشته
further on از این گذشته
furthermore از این گذشته
moreover <adv.> گذشته از این
pt زمان گذشته
over and above <adv.> گذشته از این
the present and the past اکنون و گذشته
the past tense زمان گذشته
sware گذشته swear
sup.latest or last تازه گذشته
stale cheque چک تاریخ گذشته
additionally <adv.> از این گذشته
on top of this <adv.> گذشته از این
the present and the past حال و گذشته
the present and the past گذشته و حال
the preterite tense زمان گذشته
what is more <adv.> گذشته از این
beyond that <adv.> گذشته از این
on top of that <adv.> گذشته از این
whish بسرعت گذشته
on to <adv.> گذشته از این
ultimo در ماه گذشته
ultimo ماه گذشته
the year past سال گذشته
self giving از خود گذشته
last year سال گذشته
exposed سر راه گذشته
what is more <adv.> به جز آن [گذشته از این]
over and above <adv.> به جز آن [گذشته از این]
nostalgia حسرت گذشته
belated ازموقع گذشته
belatedly ازموقع گذشته
past tense زمان گذشته
yesterday زمان گذشته
bygone چیزهای گذشته
regression بازگشت به گذشته
desperate از جان گذشته
retroactive معطوف به گذشته
on top of this <adv.> به جز آن [گذشته از این]
past گذشته از ماورای
out of date از تاریخ گذشته
retrospect شامل گذشته
swore گذشته sweatr
beyond that <adv.> به جز آن [گذشته از این]
sprang گذشته gnirps
yesteryear سال گذشته
also گذشته از این
besides <adv.> گذشته از این
backs عقبی گذشته
back عقبی گذشته
rode گذشته ride
aside from that <adv.> از این گذشته
on to <adv.> به جز آن [گذشته از این]
on top of that <adv.> به جز آن [گذشته از این]
retrospect نگاه به گذشته
next week هفته گذشته
forby <adv.> به جز آن [گذشته از این]
ex post به اعتبار گذشته
over- گذشته اضافی
besides <adv.> به جز آن [گذشته از این]
aside from that <adv.> به جز آن [گذشته از این]
also [moreover] <adv.> به جز آن [گذشته از این]
furthermore <adv.> به جز آن [گذشته از این]
additionally <adv.> به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.> از این گذشته
in a. to this گذشته ازاین
on top of that <adv.> از این گذشته
beyond that <adv.> از این گذشته
what is more <adv.> از این گذشته
last sunday یکشنبه گذشته
last week هفته گذشته
desperado از جان گذشته
expired گذشته از موعد
late تازه گذشته
furthermore <adv.> از این گذشته
furthermore <adv.> گذشته از این
in addition <adv.> به جز آن [گذشته از این]
further [moreover] <adv.> به جز آن [گذشته از این]
moreover <adv.> به جز آن [گذشته از این]
over گذشته اضافی
by gone چیزهای گذشته
by gone قدیمی گذشته ها
one cannot put back the time <proverb> زمان گذشته نیاید به بر
longs دیر گذشته ازوقت
longest دیر گذشته ازوقت
The water has risen over his head . <proverb> آب از سرش گذشته است .
got زمان گذشته فعل get
long- دیر گذشته ازوقت
longer دیر گذشته ازوقت
long دیر گذشته ازوقت
longed دیر گذشته ازوقت
not to mention گذشته از قطع نظر از
ultimo مربوط به ماه گذشته
gladiators پهلوان از جان گذشته
overdue از موعد گذشته منقضی
the last two years دوسال اخیر یا گذشته
latest تازه گذشته اینده
see in the past makes saw فعل see در گذشته sawمیشود
passe کهنه مسلک گذشته
retroact شامل گذشته شدن
ex post facto شامل اصول گذشته
overdue draft برات سررسید گذشته
gladiator پهلوان از جان گذشته
took زمان گذشته فعل take
Joking apart. از شوخی گذشته ( جدی )
In the course of the past centuries. درطی قرنهای گذشته
During the past few days. طی چند روز گذشته
came گذشته فعل امدن
To review the past in ones minds eye . گذشته را از نظر گذراندن
(a) while back <idiom> هفتها یا ماهای گذشته
secondary حاکی از زمان گذشته
slept گذشته و قسمت سوم sleep
wist دانستن گذشته فعل wit
in the last fortnight دراین پانزده روز گذشته
let bygones be bygones <idiom> فراموش کردن اتفاقات گذشته
He is past work. دیگر از سن کار کردنش گذشته
letter of d ult مامه سوم ماه گذشته
Act according to the previous procedure. بترتیب گذشته عمل کنید
of late years دراین چند سال گذشته
over a گذشته ازسن بلوغ یا12سال
shone گذشته و اسم مفعول shine
spoiled or spoilt گذشته و قسمت سوم spoil
retroactively چنانکه شامل گذشته شود
we cannot undo the past چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com