English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
it was i. calculated درست حساب نشده بود
Other Matches
unguarded حساب نشده
untold بی حساب اشکار نشده
unaccounted حساب نشده فاقد توضیح
inexact درست نشده
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
inarticulate ناشمرده درست ادا نشده
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
unpremediated پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckoned حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
clearance تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
overdrawn account حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
capitalized expense هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
unresolved تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unobligated اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unpicked نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unbaoked سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unbroke رام نشده سوقان گیری نشده
undisciplined تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unborn هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
unsought جستجو نشده کشف نشده
unasked خواسته نشده پرسیده نشده
irredenta انجام نشده جبران نشده
unsifted الک نشده رسیدگی نشده
unredeemed جبران نشده سبک نشده
inconsummate تکمیل نشده انجام نشده
unset جایگزین نشده جاانداخته نشده
uncharged محسوب نشده رسمامتهم نشده
undirected رهبری نشده راهنمایی نشده
untried امتحان نشده محاکمه نشده
privilege دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings تصفیه حساب صورت حساب
reckoning تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
temper درست ساختن درست خمیر کردن
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
incomplete انجام نشده پر نشده
account حساب صورت حساب
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
no year oppropriation حساب تامین اعتبار باز حساب باز
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
uncharged پر نشده
unbowed خم نشده
reckoning حساب
algorism حساب
to keep score حساب
dam design حساب سد
arithmetic حساب
tab حساب
scoreless بی حساب
tabs حساب
account حساب
in favour of به حساب
incomputable بی حساب
reckonings حساب
score حساب
science of numbers حساب
to my a به حساب من
scored حساب
tallies حساب
accountants ذی حساب
accountant ذی حساب
tally حساب
incalculable بی حساب
tallying حساب
scores حساب
tallied حساب
unverified <adj.> آزمایش نشده
unverified <adj.> تست نشده
unverified <adj.> بازرسی نشده
uncircumcised ختنه نشده
unissued <adj.> منتشر نشده
uncleared ترخیص نشده
unissued <adj.> توزیع نشده
unasked سوال نشده
non-registered [not registered] <adj.> ثبت نشده
unverified <adj.> کنترل نشده
unsought کاوش نشده
unleached سفید نشده
unverified <adj.> تایید نشده
undefined تعریف نشده
unlicked لیسیده نشده
uncoditioned شرط نشده
unverified <adj.> بررسی نشده
uncoditioned قطعی نشده
undeeded در سندقید نشده
untested <adj.> آزمایش نشده
unevaluated <adj.> بررسی نشده
unaudited <adj.> آزمایش نشده
undirected هدایت نشده
unchecked <adj.> بررسی نشده
unaudited <adj.> بررسی نشده
undisiplined تربیت نشده
autochthonous جابجا نشده
unoccupied اشغال نشده
unexamined <adj.> بررسی نشده
uninspected <adj.> بررسی نشده
unexamined <adj.> تست نشده
unevaluated <adj.> تست نشده
vacant اشغال نشده
unchecked <adj.> تست نشده
unaudited <adj.> تست نشده
untested <adj.> بررسی نشده
unexploded منفجر نشده
unevaluated <adj.> کنترل نشده
unchecked <adj.> کنترل نشده
unchecked <adj.> آزمایش نشده
unevaluated <adj.> آزمایش نشده
unexamined <adj.> آزمایش نشده
uninspected <adj.> آزمایش نشده
unaudited <adj.> کنترل نشده
unexamined <adj.> کنترل نشده
uninspected <adj.> کنترل نشده
untested <adj.> تایید نشده
uninspected <adj.> تایید نشده
unexamined <adj.> تایید نشده
unevaluated <adj.> تایید نشده
unchecked <adj.> تایید نشده
unaudited <adj.> تایید نشده
untested <adj.> کنترل نشده
uninspected <adj.> تست نشده
untested <adj.> تست نشده
unexamined <adj.> ممیزی نشده
unevaluated <adj.> ممیزی نشده
unchecked <adj.> ممیزی نشده
unaudited <adj.> ممیزی نشده
untested <adj.> ارزیابی نشده
undeterred <adj.> منصرف نشده
uninspected <adj.> ارزیابی نشده
uninspected <adj.> ممیزی نشده
untested <adj.> ممیزی نشده
unread خوانده نشده
virgin استفاده نشده
virgins استفاده نشده
unexamined <adj.> ارزیابی نشده
unevaluated <adj.> ارزیابی نشده
unaudited <adj.> امتحان نشده
untested <adj.> بازرسی نشده
uninspected <adj.> بازرسی نشده
unexamined <adj.> بازرسی نشده
unevaluated <adj.> بازرسی نشده
unchecked <adj.> بازرسی نشده
unaudited <adj.> بازرسی نشده
unchecked <adj.> امتحان نشده
unevaluated <adj.> امتحان نشده
uncounted شمرده نشده
unbleached <adj.> سفیدگری نشده
unchecked <adj.> ارزیابی نشده
unaudited <adj.> ارزیابی نشده
undyed <adj.> رنگرزی نشده
uninspected <adj.> امتحان نشده
unexamined <adj.> امتحان نشده
unnormalized هنجار نشده
uninvited دعوت نشده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com