English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
It would not be proper for me to give you that information. درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
Other Matches
that is wrong درست نیست
It is beyond repair. It cannot be put right. درست شدنی نیست
you are written عقیده یاسخن شما درست نیست
this line does not scan وزن این شعر با تقطیع معلوم میشودکه درست نیست
hand-held کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
logical واحد اطلاعات آماده پردازش که لزوما شبیه داده اصلی در فضای ذخیره سازی نیست که ممکن است حاوی داده کنترل و... باشد
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
associative storage یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
How much is that? چقدر بدهم؟
All is not gold that glitters. <proverb> هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
i cannot say him nay نمتوانم پاسخ رد به او بدهم نمیتوانم به او
i cannot positively promise نمیتوانم قول قطعی بدهم
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money). من که زورم می آید ازاین پولها بدهم
I'd like to leave my luggage, please. من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
Where can I get my car washed? کجا میتوانم اتومبیلم را بدهم بشویند؟
I can't go on any longer. من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
dow jones information service سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
attribute 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributes 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
derived information اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
attributing 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
aperture card روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
radar correlation درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
I don't want to say anything about that. من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
That won't work with me! من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
It doesn't fly with me [American E] [colloquial] من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
Please let me take a share in the expenses. اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
I want to leave the car in the railway station من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
I cannot square it with my conscience to ... من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
step frame استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
I had no opportunity to discuss the matter . فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم
trapdoor فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
automatic data processing پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
transparent برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
leaving files open به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
distance vector protocols اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
his parentage isunknown اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
Let me back up and explain how ... به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
connexions پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connection پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
it is past all hope جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
defense system aquisition سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
civilian internee information bureau دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
helped پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helps پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
how much do i owe you چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
windowing 1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
bandwidth در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
it is inexpedient to reply پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
intelligence process جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
secondary نیست
Plug and Play یچ نیست
isn't نیست
it is well enough بد نیست
temporary storage می نیست
storage می نیست
auxiliaries نیست
It's not new. نو نیست.
he is not of our number از ما نیست
he takes no notice of it نیست
aint نیست
auxiliary نیست
no sweat <idiom> مشکلی نیست
there is no hurry شتابی نیست
He goes on and on . He is most persistent . ول کن معامله نیست
Such is not the case . That is not so. اینطور نیست
no wonder <idiom> تعجبی نیست
you are written حق با شما نیست
It is all right . It is o. k. طوری نیست
that is not it این نیست
sacred cow <idiom> چارهای نیست
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it . مردش نیست
It cant be helped. چاره ای نیست
there is no hurry عجلهای نیست
There is no hot water آب گرم نیست.
thereis no end to it انراپایانی نیست
the ice is treach erous یخ محکم نیست
There is nothing wrong with you . You are all right . هیچیت نیست
to make no mention of ذکری از ان نیست
I dont remember ( recall ) . یادم نیست
that depends معلوم نیست
he is out of his senses بهوش نیست
he is out of huomor سر خلق نیست
he is out of huomor سر دماغ نیست
he is rather i. than sick ناخوش نیست
he knows a thing or two بی تجربه نیست
i do not have it in me از من ساخته نیست
if you please اگرزحمت نیست
inextinct نیست نشده
no matter چیزی نیست
Nevermind! مهم نیست !
It is not advisable . It is inexpedient. صلاح نیست
close the door please اگرزحمت نیست
cold is merely privative گرما نیست
no object چیزی نیست
he has nothing in him کسی نیست
he is not in it داخل نیست
dont mention it چیزی نیست
needn't لازم نیست
he is none of my friends او از دوستان من نیست
he is not willing to go نیست برود
it has escaped my remembrance یاد نیست
he is a bad husband صرفه جو نیست
it is nothing out of the way غریب نیست
it is unnecessary لازم نیست
it is unsuitable مناسب نیست
it lies beyond his competence در صلاحیت او نیست
it needs not لازم نیست
it's only me کسی نیست
no hurry عجلهای نیست
my health is tolerable حالم بد نیست
nihilism نیست انگاری
it is not in good workingorder دایر نیست
it is not half bad هیچ بد نیست
it is immaterial چیزی نیست
ought not شایسته نیست
It's not new. جدید نیست.
static که پویا نیست
niet le fait کار او نیست
no trouble زحمتی نیست
It is nothing to speak of . چیز قابلی نیست
used آنچه جدید نیست
It is not known yet . It is not settled yet . هنوز معلوم نیست
To her , abI'llon tomans is a mere trifle . قابل نوشیدن نیست
She couldnt care less . she is totally unconcerned . عین خیالش نیست
oughtn't نبایستی شایسته نیست
unwanted آنچه لازم نیست
he is not of that stamp ازان جنس نیست
She takes no thought for tomorrow . بفکر فردایش نیست
It is not possible ( feasible , practicable) . اینکار عملی نیست
This isn't fresh. این تازه نیست.
you're telling me <idiom> احتیاج نیست به من بگی
The scales are not even . ترازو میزان نیست
He is a quitter . مرد میدان نیست
This isn't mine. این مال من نیست.
The subject under discrssion . موضوعی که مطرح نیست
lightweight آنچه سنگین نیست
This isn't clean. این تمیز نیست.
clara هدف موجود نیست
it does not befit me to شایسته من نیست که مرانشاید که
it does not s. the condition واجدان شرایط نیست
it goes without saying نیازمند بگفتن نیست
it goes without saying محتاج بذکر نیست
it is beyond retrieve جبران پذیر نیست
it is inadvisable to say that گفتن ان مصلحت نیست
it is inadvisable to say that گفتن ان مقتضی نیست
it is never the worse هیچ بدتر نیست
it is never the worse دیگر بدتر که نیست
it is not a to go tncre رفتن انجامصلحت نیست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com