English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
entire درست یکپارچه
Other Matches
link lift vehicle حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
solid یکپارچه
globally یکپارچه
solids یکپارچه
grossing یکپارچه
grosses یکپارچه
forged bit یکپارچه
global یکپارچه
integrated یکپارچه
molar یکپارچه
grossed یکپارچه
monolith یکپارچه
gross یکپارچه
grosser یکپارچه
grossest یکپارچه
seamless یکپارچه
monoliths یکپارچه
monolithic یکپارچه
integrate یکپارچه کردن
global learning یادگیری یکپارچه
solid partition جداگر یکپارچه
accrete دوقلو یکپارچه
unified یکپارچه شده
integrates یکپارچه کردن
integrating یکپارچه کردن
masts دکل یکپارچه
polemast دکل یکپارچه
mast دکل یکپارچه
integral construction ساختمان یکپارچه
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
monolithic integrated circuit مدار مجتمع یکپارچه
solidifies یکپارچه کردن یا شدن
union suit پیراهن و شلوار یکپارچه
unified یکپارچه فرماندهی متحد
solidifying یکپارچه کردن یا شدن
solidify یکپارچه کردن یا شدن
solidified یکپارچه کردن یا شدن
freight container اطاقک حمل بار یکپارچه
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
wall مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
link route segments راههای مورد استفاده برای حمل بار یکپارچه
walls مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
production missile موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
blisk هر مرحله از روتورتوربینهای خطی که در ان دیسک و تیغه ها بصورت یکپارچه ساخته شده اند
fragmentation امکان نرم افزاری که عمل یکپارچه سازی دیسک سخت را انجام میدهد
defragmentation ابزار نرم افزاری که عمل یکپارچه کردن روی دیسک سخت را انجام میدهد
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
pooler وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
consolidation درهم امیختن تحکیم کردن یکجا کردن یکپارچه
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
sysgen فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
assemble یکپارچه کردن مونتاژ کردن
assemble یکپارچه کردن جفت کردن
assembled یکپارچه کردن مونتاژ کردن
assembles یکپارچه کردن جفت کردن
assembles یکپارچه کردن مونتاژ کردن
integrated staff ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
assembled یکپارچه کردن جفت کردن
righting درست
perfecting درست
perfected درست
perfect درست
valid درست
legitimating درست
corrects درست
legitimates درست
real <adj.> درست
true <adj.> درست
clears درست
clearest درست
clearer درست
clear درست
accurate درست
Am I not right?dont you agree with me ? درست می گه یا نه ؟
perfects درست
Quite [so] ! درست!
legitimated درست
correcting درست
legitimate درست
purposeful <adj.> درست
purposive <adj.> درست
suitable <adj.> درست
useful <adj.> درست
utilitarian [useful] <adj.> درست
out and out درست
out-and-out درست
smack dab درست
in a entireness of state درست
in order درست
incorrupt درست
indefectible درست
purpose-built <adj.> درست
practical <adj.> درست
right as a trivet درست
right as a trivet تن درست
right as nails درست
correct درست
appropriate [for an occasion] <adj.> درست
convenient <adj.> درست
entire درست
functional <adj.> درست
even هم درست
practicable <adj.> درست
incorrect نا درست
inviolate درست
orthographically درست
straighter درست
straight درست
by fits and starts درست
plain dealing درست
truest درست
truer درست
true درست
straightest درست
straightforward درست
integral درست
sock درست
conscionable درست
by the square درست
genuine درست
well advised درست
exact درست
exacted درست
exacts درست
orthodox درست
authentic درست
exactly درست
properly درست
correct <adj.> درست
right درست
veracious درست
exact <adj.> درست
whole درست
righted درست
accurate [correct] <adj.> درست
proper <adj.> درست
legitimately درست
just درست
aright درست
proper درست
behaving درست رفتارکردن
to setting into shape درست شدن
mistook درست نفهمیدن
to set to rights درست کردن
misbehaved درست رفتارنکردن
misbehaves درست رفتارنکردن
that is it درست است
that is wrong درست نیست
the flat of the hand پهنای درست
to set in order درست کردن
behaves درست رفتارکردن
to behave oneself درست رفتارکردن
concocting درست کردن
misbehaving درست رفتارنکردن
misbehave درست رفتارنکردن
concoct درست کردن
to erect into درست کردن از
misunderstands درست نفهمیدن
misunderstood درست نفهمیدن
fabricates درست کردن
fabricating درست کردن
to set درست کردن
trimmest درست کردن
trim درست کردن
build درست کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com