English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
I shall be back this day month . درست یک ماه دیگه برمی گردم
Other Matches
I am looking for work ( ajob). دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
Could you watch my bag [for me] until I get back? آیا می توانی مواظب کیف من باشی تا من بر گردم؟
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
Enough is enough! <idiom> بس کن دیگه!
it follows that..... چنین برمی اید که ....
still worse دیگه بدتر
What is it now? دیگه چه شده ؟
To such an extent that… تا حدی که دیگه ...
Next Saturday . This coming Saturday. شنبه دیگه
So much the better. دیگه بهتر
It is obvious enough . Well of course . خب معلومه دیگه
That's enough. دیگه بس است.
Come on! بیا دیگه!
C'mon! بیا دیگه!
function subprogram ریزبرنامهای که مقدارمنفردی را برمی گرداند
I can manage that. <idiom> خودم از پسش برمی آیم.
I can manage that. <idiom> من از پس این کار برمی آیم.
it piques curiosity حس کنجکاوی شخص را برمی انگیزد
Go ahead! انجام بدهید دیگه!
I cant nor can anyone else . نه من می توانم ونه کس دیگه
Just go! بریم [حرکت کن] دیگه!
Do come! خوب بیا دیگه!
He went for good. رفت و دیگه نیامد
Whoever else that may object . هر کس دیگه که اعتراض کند
mercury delay line تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
I can manage, thank you. خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
You are a fine one to talk . You of all people have a nerve to talk . تو یکی دیگه حرف نزن !
I must be going now. الان دیگه باید بروم
He wont be back for another six months. رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
That's (just) the way things are. موقعیت حالا دیگه اینطوریه.
Any fool knows that . اینرا دیگه هرخری می داند
Come forward a little (little bit)more. یک قدری دیگه بیا جلو
just <adv.> <idiom> حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
simply <adv.> <idiom> حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
registers ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
pickup message پیامی که هواپیما با کابل اززمین برمی دارد
registering ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
delays دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
register ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
delaying دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
delay دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
Please give the other foot . لنگه دیگه این کفش را بدهید.
Where is the mate ( companion ) of this glove ? لنگه دیگه این دستکش کجاست ؟
That's just the way it is. این حالا [دیگه] اینطوری است.
How come we dont see you more pften? چطور دیگه زیاد تورانمی بینم ؟
Boys will be boys. پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
His political beliefs are old hat now . عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
what have you [ gone and] done now! حالا دیگه چه فوزولی [شیطنتی] کردی!
You wont catch me going to his house . غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
I knocked off another 1000 tomans. 1000 تومان دیگه از قیمت زدم
This is treason, pure and simple. خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
out and in گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
It is money down the drain (gone to blazes). این دیگه پول دور ریختن است
Enough already! [American E] دیگه اینقدر حرف نزن! [اصطلاح روزمره]
That is all we needed!That caps ( beats ) all ! واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
These coins are very hard to come by . این سکه ها دیگه گیر نمی آیند
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) . این حرفها دیگه کهنه شده است
de scrambler وسیلهای که یک پیام نامناسب را به حالت اصلی و مط لوب برمی گرداند
This jock that you told me is as old as Adams . این لطیفه که گفتی خیلی دیگه کهنه است
He has vowed not to gamble again. پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
The car is now in perfect running order . اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
second-guess someone <idiom> حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
documenting فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
documented فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
document فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
permanent حافظه کامپیوتر که حتی وقتی که برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
reset دستوری که هر اجرای برنامهای رامتوقف میکندوکاربررابه صحفه نمایش یا BIOS برمی گرداند
resets دستوری که هر اجرای برنامهای رامتوقف میکندوکاربررابه صحفه نمایش یا BIOS برمی گرداند
permanent رسانه ذخیره سازی که حتی وقتی برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
Enough already! [American E] کافیه دیگه! [خسته شدم از این همه حرف] [اصطلاح روزمره]
feedback اطلاعات مربوط به تاثیرات سیگنال کنترلی روی وسیله یا ماشین که به کامپیوترکنترلی برمی گرددو
absolute address وسیله ورودی مثل tablet یا mouse که مختصات نشانه گر را با بردارهای مخصوص برمی گرداند
non volatile رسانه ذخیره سازی یا حافظه که داده را برمی گرداند حتی وقتی که برق قط ع شود
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
That's hardly going to make a difference now, is it ! <idiom> این الان که دیگه فرقی نمی کنه [تفاوتی نداره] ! [اصطلاح روزمره]
horizontal مدت زمانی که اشعه تصویر در صفحه نمایش به اول خط بعد برمی گردد از آخر خط قبل
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
reset سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
storage TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد
resets سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
medium مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
mediums مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
del کلیدی در صفحه کلید که نشانه گر را یک حرف به عقب برمی گرداند و آن حرف را پاک میکند
loops عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
GOSUB دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
softer دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
softest دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
operation عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
soft دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering. حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
shell out خارج شدن به سیستم عامل وقتی که برنامه اصلی هنوز در حافظه است , پس کاربر به برنامه برمی گردد
link تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
reads سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
macroinstruction دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
phosphor صفحه نمایش پوشیده شده که تصاویر نمایش داده شده در زمان طولانی تر از تنظیم مجدد برمی گرداند و اثرات نور را کم میکند
residents برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
transparent مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
She procrastinated until it was too late . آنقدر دفع وقت (وقت کشی ) کرد که دیگه کار از کار گذشت
reads مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
integral درست
by fits and starts درست
perfected درست
genuine درست
right درست
perfect درست
legitimating درست
righted درست
conscionable درست
Quite [so] ! درست!
Am I not right?dont you agree with me ? درست می گه یا نه ؟
exactly درست
incorrect نا درست
straighter درست
by the square درست
legitimate درست
legitimated درست
legitimates درست
perfecting درست
orthodox درست
straightest درست
straightforward درست
veracious درست
corrects درست
proper درست
correcting درست
exacts درست
exacted درست
legitimately درست
straight درست
well advised درست
perfects درست
entire درست
plain dealing درست
inviolate درست
correct درست
just درست
whole درست
sock درست
exact درست
accurate درست
right as a trivet تن درست
useful <adj.> درست
smack dab درست
indefectible درست
orthographically درست
right as a trivet درست
properly درست
authentic درست
true درست
truer درست
utilitarian [useful] <adj.> درست
incorrupt درست
right as nails درست
true <adj.> درست
real <adj.> درست
proper <adj.> درست
exact <adj.> درست
correct <adj.> درست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com