English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
English Persian
gross درشت بافت
grossed درشت بافت
grosser درشت بافت
grosses درشت بافت
grossest درشت بافت
grossing درشت بافت
Search result with all words
of a coarse fibre درشت بافت زمخت
Other Matches
mixd weave بافت ترکیبی [هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
plain weave بافت ساده زیر و رو [معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
Soumak بافت سوماک [سوماخ] [این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
compound weave بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
greige carpet فرش خود رنگ [فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Sarouk ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
close up view نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
grossest درشت
coarser درشت
harsher درشت
macrosomatic درشت تن
jumbo درشت
magnifier درشت کن
coarsest درشت
gruff درشت
rough درشت
macro generator درشت زا
grained درشت
roughest درشت
macro درشت
rough hewn درشت
tibias درشت نی
rough-hewn درشت
tibia درشت نی
coarse درشت
grossing درشت
majuscular درشت
coarse fibred نخ درشت
coarse grained درشت
sturdy درشت
sturdier درشت
shin bone درشت نی
hulking درشت
shank درشت نی
abrupt درشت
jumbos درشت
sturdiest درشت
crass درشت
grosser درشت
grossed درشت
of a coarse fibre نخ درشت
grosses درشت
gross درشت
harshest درشت
harsh درشت
macro assembler درشت همگزار
lump تکه درشت
macro assembler درشت همگذار
buckshot ساچمه درشت
macro library درشت کتابخانه
macro درشت دستور
hulking درشت استخوان
lumped تکه درشت
bumble bee زنبور درشت
lumps تکه درشت
magnification درشت نمایی
boldfacing درشت نمایی
engross درشت نوشتن
grumpish ترشرو درشت
coarse gravel شن درشت دانه
cobnut فندق درشت
chesty درشت پستان
macromolecule درشت مولکول
gaint molecule درشت مولکول
costard سیب درشت
crus درشت نی ساق
boldface حرف درشت
humble bee زنبور درشت
kerria برگ درشت
magnifications درشت نمایی
grained درشت باف
rough درشت ناهموار
roughest درشت ناهموار
largeof limb درشت اندام
grits ارد درشت
grit ماسه درشت
gritted ماسه درشت
gritting ماسه درشت
kersey شال درشت
exaggerated stereoscopy درشت نما
macroscopic درشت نمود
macrograph خط و تصویر درشت
macrocycle درشت حلقه
macrocode دستورالعملهای درشت
macrocode درشت برنامه
macro processor درشت پردازشگر
text hand دستخط درشت
macro instruction درشت دستورالعمل
macro instruction درشت دستور
shower درشت باران
majuscule حرف درشت
macrography درشت نویسی
macroinstruction درشت دستور
large درشت لبریز
megalopsis درشت بینی
megalopsia درشت بینی
magnifier درشت نما
macropsia درشت بینی
largest درشت لبریز
larger درشت لبریز
brutish بی شعور درشت
showered درشت باران
showering درشت باران
showers درشت باران
magnifies درشت کردن
magnify درشت کردن
rappee انفیه درشت
rough spoken درشت سخن
rudas درشت گنده
magnifying درشت کردن
snowberry اقطی گل درشت
macro definition درشت تعریف
magnified درشت کردن
macro call درشت فراخوان
macro declaration درشت اعلان
macro difinition درشت تعریف
wolf hound تازی درشت اندام
magnification factor عامل درشت نمایی
capital حرف درشت پایتخت
macrosplanchnic build هیکل درشت تنه
boldface یکنوع حرف درشت
demerara sugar شکر زرد و درشت
rip saw اره دندانه درشت
coarse aggregate مصالح درشت دانه
gross motor skills مهارتهای حرکتی درشت
positional macro درشت دستور مرتبهای
crepe paper کاغذ الیاف درشت
coarse sieve غربال سوراخ درشت
was grinted in large t. با حروف درشت چاب
vespid زنبور درشت و سرخ
capitalised باحروف درشت نوشتن
lunker نوعی ماهی درشت
macro expansion بسط درشت دستور
macro کلان درشت دستور
capitalizing باحروف درشت نوشتن
capitalizes باحروف درشت نوشتن
capitalized باحروف درشت نوشتن
capitalize باحروف درشت نوشتن
capitalising باحروف درشت نوشتن
capitalises باحروف درشت نوشتن
macrocyclic effect اثر درشت حلقهای
macroprogramming درشت برنامه نویسی
gritted درشت ماسه سنگ
grit درشت ماسه سنگ
macromolecular chemistry شیمی درشت مولکول
macroptic hallucination توهم درشت بینی
bigaroon یک جور گیلاس درشت
jack plane رنده درشت تراش
lateral magnifying power درشت نمایی جانبی
macrocyclic musks مشکهای درشت حلقهای
gritting درشت ماسه سنگ
knit goods کش بافت
fiber بافت
neurine بافت پی
loose texture بافت شل
gold tisane زر بافت
of a loose texture شل بافت
of a loose textture شل بافت
contexts بافت
contexture بافت
texture بافت
context بافت
knitted بافت
tissue بافت
tissues بافت
grain بافت
textures بافت
marrow bean لوبیای تخم درشت باغی
magnifier ذره بین درشت نما
keyword macro درشت دستور کلید واژهای
magnifcation درشت سازی ستایش زیاد
granular snow برف سفت با دانههای درشت
macroprogramming برنامه نویسی با درشت دستورالعمل ها
magnification بزرگ سازی درشت نمایی
tortricid پروانه بید درشت اندام
tortricidae پروانه بید درشت اندام
tortrix پروانه بید درشت اندام
runts کبوتر خانگی درشت کوتوله
runt کبوتر خانگی درشت کوتوله
mixed mode macro درشت دستور امیخته باب
cottonade پارچه نخی درشت باف
power درشت نمایی قدرت دوربین
rough hew درشت بریدن طرح کردن
powers درشت نمایی قدرت دوربین
roughhew درشت بریدن طرح کردن
Do not entrust great affairs to the small. <proverb> به خردان مفرماى کار درشت .
cheesecloth پارچهی پنبهای درشت باف
stickup initial حرف درشت اول پاراگراف
deep mouthed دارای صدای درشت و کلفت
coarse aggregate مصالح دانه بندی درشت
magnifications بزرگ سازی درشت نمایی
powering درشت نمایی قدرت دوربین
powered درشت نمایی قدرت دوربین
typical <adj.> بافت معمولی
texture ترکیب بافت
sclerosis تصلب بافت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com