English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
keep up <idiom> درشرایط عالی نگهداشتن
Other Matches
sustain پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
out on a limb <idiom> درشرایط خطر قرارداشتن
on the spot <idiom> درشرایط سخت ونا امیدکنندهای
over a barrel <idiom> درشرایط درماندگی یا فروماندگی قرارداشتن
advanced level پایه مهارت عالی در سطح عالی
warm-up روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-ups روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
on an even keel <idiom> به ترتیب عالی یا محیطی عالی
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
retained نگهداشتن
bate نگهداشتن
retaining نگهداشتن
retains نگهداشتن
retain نگهداشتن
holds نگهداشتن
hold نگهداشتن
to take into custody نگهداشتن
to keep in d. نگهداشتن
to hold in restraint نگهداشتن
preserve نگهداشتن
preserves نگهداشتن
preserving نگهداشتن
imprison نگهداشتن
sustain نگهداشتن
saved نگهداشتن
reserve نگهداشتن
hold on نگهداشتن
sustained نگهداشتن
reserves نگهداشتن
reserving نگهداشتن
retention نگهداشتن
sustains نگهداشتن
saves نگهداشتن
imprisons نگهداشتن
imprisoning نگهداشتن
save نگهداشتن
lock محکم نگهداشتن
snubs نگهداشتن طناب
snubbing نگهداشتن طناب
fid بامیله نگهداشتن
tong باانبر نگهداشتن
have custody of امانت نگهداشتن
hold over <idiom> طولانی نگهداشتن
snubbed نگهداشتن طناب
snub نگهداشتن طناب
station keeping در خط نگهداشتن ناو
secure محکم نگهداشتن
count out <idiom> بیرون نگهداشتن
preserving باقی نگهداشتن
retraining نگهداشتن در ندامتگاه
preserves باقی نگهداشتن
sabbattize سبت نگهداشتن
secures محکم نگهداشتن
locks محکم نگهداشتن
chins زیرچانه نگهداشتن
chin زیرچانه نگهداشتن
preserve باقی نگهداشتن
surge تحت کشش نگهداشتن
surged تحت کشش نگهداشتن
surges تحت کشش نگهداشتن
propped نگهداشتن پشتیبانی کردن
restrain نگهداشتن مهار کردن
propping نگهداشتن پشتیبانی کردن
To hold (keep) a secret close to ones chest. رازی درسینه نگهداشتن
restrains نگهداشتن مهار کردن
grabs گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbing گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbed گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grab گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
maintained نگهداشتن برقرار داشتن
maintain نگهداشتن برقرار داشتن
prop نگهداشتن پشتیبانی کردن
restraining نگهداشتن مهار کردن
maintains نگهداشتن برقرار داشتن
floats روی اب نگهداشتن شناور
holds نگهداشتن پناهگاه گرفتن
desiccate در جای خشک نگهداشتن
hold نگهداشتن پناهگاه گرفتن
floated روی اب نگهداشتن شناور
wage freeze ثابت نگهداشتن دستمزد
to choke down بزحمت دردل نگهداشتن
to block a ball نگهداشتن توپ در بازی
l support نگهداشتن بصورت زاویه
float روی اب نگهداشتن شناور
locked up زیر قفل نگهداشتن
card up one's sleeve <idiom> برای روز مبادا نگهداشتن
safeguard تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarding تامین کردن امن نگهداشتن
to safeguard [against] امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
tallying تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally تطبیق کردن حساب نگهداشتن
safeguards تامین کردن امن نگهداشتن
cross support نگهداشتن بدن بحالت صلیب
tallies تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied تطبیق کردن حساب نگهداشتن
preserve حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserves حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserving حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
stay سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
keep (someone) up <idiom> باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
stayed سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
To keep onesface ruddy by the slap it has receive. <proverb> با سیلى صورت خود را سرخ نگهداشتن .
stall feed در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
acquisition پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
acquisitions پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
heading hold روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
eat one's cake and have it too <idiom> هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
boost control سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
lay to قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
carry light نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
nothing to the right دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
drag bunt ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
lie نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lies نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
watch guard زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
lied نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
bolsters تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
batten قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
screen ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
battens قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
screened ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
bolster تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
screens ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screening, screenings ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
bolstered تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
still fishing ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
beechive spring فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
lofty عالی
top hole عالی
plummier عالی
whizbang عالی
spanking عالی
spankings عالی
top-notch عالی
splendid عالی
superiors عالی
whizzbang عالی
magnificent عالی
beautiful عالی
superior عالی
high grade عالی
plummy عالی
first rate عالی
firsthand عالی
beaut عالی
spiffy عالی
copesetic عالی
copacetic عالی
ripsnorting عالی
braw عالی
plummiest عالی
excellent عالی
nobby عالی
imperial عالی
supreme عالی
eximious عالی
beauts عالی
much عالی
par excellence عالی
unrivaled عالی
tophole عالی
slap-up عالی
palmary عالی
wallies عالی
exquisite عالی
knockout عالی
advances عالی
knockouts عالی
great <adj.> عالی
cool <adj.> عالی
sick [British E] <adj.> عالی
wicked <adj.> عالی
superlative عالی
advancing عالی
advance عالی
wally عالی
first-rate عالی
advanced عالی
awesome <adj.> عالی
high عالی
highest عالی
highs عالی
capital عالی
superlatives عالی
remarkable عالی
braver عالی
braved عالی
brave عالی
swells عالی
swell عالی
bravest عالی
immense عالی
braves عالی
superb عالی
super عالی
braving عالی
living end <idiom> عالی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com