English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
It wont work out in practice . درعمل درست درنمی آید
Other Matches
on stream در حال عمل درعمل
I cant figure it out . I cant make it out at all . I am all at sea.ر من که سر درنمی آورم
It doesnt accord with my calulations. با حساب من جور درنمی آید
Nothing wI'll come out of this. از اینکار چیزی درنمی آید
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
temper درست ساختن درست خمیر کردن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
pragmatism مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
genuine درست
legitimately درست
inviolate درست
entire درست
authentic درست
indefectible درست
incorrupt درست
in order درست
properly درست
in a entireness of state درست
integral درست
exactly درست
right درست
righted درست
orthodox درست
righting درست
out and out درست
straighter درست
straight درست
whole درست
legitimate درست
legitimated درست
legitimates درست
legitimating درست
perfect درست
just درست
perfected درست
perfecting درست
straightest درست
straightforward درست
valid درست
orthographically درست
plain dealing درست
exacts درست
right as a trivet درست
exacted درست
even هم درست
right as a trivet تن درست
Am I not right?dont you agree with me ? درست می گه یا نه ؟
exact درست
right as nails درست
out-and-out درست
well advised درست
correct درست
smack dab درست
perfects درست
conscionable درست
Quite [so] ! درست!
by the square درست
corrects درست
proper درست
clear درست
clearest درست
accurate [correct] <adj.> درست
correct <adj.> درست
exact <adj.> درست
proper <adj.> درست
real <adj.> درست
true <adj.> درست
clears درست
by fits and starts درست
veracious درست
purposive <adj.> درست
suitable <adj.> درست
useful <adj.> درست
utilitarian [useful] <adj.> درست
incorrect نا درست
accurate درست
purposeful <adj.> درست
purpose-built <adj.> درست
practical <adj.> درست
clearer درست
correcting درست
appropriate [for an occasion] <adj.> درست
convenient <adj.> درست
functional <adj.> درست
practicable <adj.> درست
aright درست
truer درست
sock درست
true درست
truest درست
behave درست رفتارکردن
buildings درست کردن
right you are درست است
that is right درست است
due درست کاملا"
get up درست شدن
build درست کردن
rightable درست شدنی
behaved درست رفتارکردن
misapprehend درست نفهمیدن
misapprehended درست نفهمیدن
misapprehending درست نفهمیدن
misapprehends درست نفهمیدن
mistook درست نفهمیدن
right mindedness درست اندیشی
right oh! درست است
behaving درست رفتارکردن
behaves درست رفتارکردن
framable درست کردنی
to put to rights درست کردن
to cleanvp درست کردن
orthodox درست ایین
entire درست یکپارچه
entire leaf برگ درست
next in fornt of درست در جلو
that is wrong درست نیست
the flat of the hand پهنای درست
divination حدس درست
land درست به هدف
to behave oneself درست رفتارکردن
upright درست درستکار
an a translation ترجمه درست
likelihood درست نمایی
dead astern درست پاشنه
set in order درست کردن
fix up درست کردن
makes درست کردن
that is it درست است
make درست کردن
fecit درست کرده
dead ahead درست سینه
trustworthy موثق درست
fettle درست کردن
just in time درست بموقع
misunderstands درست نفهمیدن
integral number عدد درست
framed درست شده
misunderstand درست نفهمیدن
concocts درست کردن
concocting درست کردن
concocted درست کردن
concoct درست کردن
indite درست کردن
fashion درست کردن
misunderstood درست نفهمیدن
misbehaving درست رفتارنکردن
dead against درست مقابل
lumber man الوار درست کن
integers چیز درست
make up درست کردن
integers عدد درست
misconceive درست نفهمیدن
integral number چیز درست
misbehave درست رفتارنکردن
integer چیز درست
misbehaved درست رفتارنکردن
misbehaves درست رفتارنکردن
fashioned درست کردن
orthoepist درست تلفظ کن
trims درست کردن
fabricates درست کردن
correct response پاسخ درست
builds درست کردن
fabricated درست کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com