English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
can درقوطی ریختن
canning درقوطی ریختن
cans درقوطی ریختن
Other Matches
canned درقوطی کنسروشده
pomander عطری که درقوطی یاکیسه برای گندزدایی با خودمی بردند
sheds ریختن
cast concrete ریختن
mew پر ریختن
mewed پر ریختن
mewing پر ریختن
pouring ریختن
birl ریختن
shedding ریختن
shed ریختن
skink ریختن
bestrew ریختن
lave ریختن
lash vi ریختن
interfusion در هم ریختن
interfuse در هم ریختن
grout ریختن
effuse ریختن
disembogue ریختن
disassemble به هم ریختن
besprinkle ریختن
affution ریختن
affuse ریختن
infused ریختن
infuses ریختن
infusing ریختن
pour ریختن
strews ریختن
strewn ریختن
strewing ریختن
infuse ریختن
poured ریختن
affose ریختن
mixing در هم ریختن
strew ریختن
sands شن ریختن
sand شن ریختن
pours ریختن
strewed ریختن
spilled or spilt ریختن
spill ریختن
to take to one's legs ریختن
to water آب ریختن
spilling ریختن
spilled ریختن
yeild ریختن
to inject into the bowels ریختن
to take a cast of ریختن
dump ریختن
spills ریختن
basket درسبد ریختن
fob بجیب ریختن
bottles دربطری ریختن
bottle دربطری ریختن
sands ماسه ریختن شن
defoliate برگ ریختن
vents بیرون ریختن
venting بیرون ریختن
vented بیرون ریختن
sand ماسه ریختن شن
to pour out بیرون ریختن
emits بیرون ریختن
to forge out plans نقشه ریختن
to make plans نقشه ریختن
perspire عرق ریختن
perspired عرق ریختن
perspires عرق ریختن
perspiring عرق ریختن
rewrite از نو طرح ریختن
rewrites از نو طرح ریختن
rewriting از نو طرح ریختن
rewritten از نو طرح ریختن
rewrote از نو طرح ریختن
emit بیرون ریختن
emitted بیرون ریختن
emitting بیرون ریختن
to forge out plans برنامه ریختن
to make plans برنامه ریختن
vent بیرون ریختن
to break out بیرون ریختن
fall in فرو ریختن
encase in concrete بتن ریختن
to spawn eggs ریختن تخم
effuse بیرون ریختن از
ecdysis پوست ریختن
dish out در فرف ریختن
to rain tears اشک ریختن
die cast ریختن حدیدهای
to shed tears اشک ریختن
grout دوغاب ریختن
illapse فرو ریختن
practise or tice طرح ریختن
oviposit تخم ریختن
overfeed زیادمصالح ریختن در
to come down with a run فرو ریختن
to make hay of روی هم ریختن
inurn در خاکدان ریختن
to pour out tea چایی ریختن
inpour بدرون ریختن
die cast ریختن فشاری
tun دربشکه ریختن
To cast in a mould . درقالب ریختن
come along <idiom> برنامه ریختن
outpour بیرون ریختن
topdress سطحی ریختن
bollix بهم ریختن
desquamate پوست ریختن
cast up hill سربالا ریختن
to tumble down فرو ریختن
cast concrete بتن ریختن
top cast ریختن از بالا
bottom pour از زیر ریختن
top pour ریختن از بالا
bottom cast از زیر ریختن
baskets درسبد ریختن
saucers در نعلبکی ریختن
dust ریختن پاشیدن
dusted ریختن پاشیدن
dusts ریختن پاشیدن
bleed خون ریختن
bleeds خون ریختن
weep اشک ریختن
weeps اشک ریختن
block قالب ریختن
blocked قالب ریختن
blocks قالب ریختن
drafts از بشکه ریختن
drafted از بشکه ریختن
saucer در نعلبکی ریختن
moults موی ریختن
moulted موی ریختن
back up معکوس ریختن
moult موی ریختن
molts موی ریختن
molting موی ریختن
molted موی ریختن
back-up معکوس ریختن
draft از بشکه ریختن
dish در بشقاب ریختن
dishes در بشقاب ریختن
stoke سوخت ریختن در
stoked سوخت ریختن در
stokes سوخت ریختن در
sheds پوست ریختن
shedding پوست ریختن
flush اب را بافشار ریختن
flushes اب را بافشار ریختن
shed پوست ریختن
barrels در خمره ریختن
flushing اب را بافشار ریختن
caves فرو ریختن
infusion ریختن پاشیدن
defoliating برگ ریختن
defoliates برگ ریختن
defoliated برگ ریختن
spews بخارج ریختن
spewing بخارج ریختن
spewed بخارج ریختن
spew بخارج ریختن
stoking سوخت ریختن در
cave فرو ریختن
infusions ریختن پاشیدن
barrel در خمره ریختن
decants ریختن شراب
huddles روی هم ریختن
huddled روی هم ریختن
huddle روی هم ریختن
void بیرون ریختن
recast ازنو ریختن
recasting ازنو ریختن
recasts ازنو ریختن
crumble فرو ریختن
crumbled فرو ریختن
crumbles فرو ریختن
crumbling فرو ریختن
jetting بیرون ریختن
jets بیرون ریختن
jet بیرون ریختن
decant ریختن شراب
decanted ریختن شراب
decanting ریختن شراب
sack درکیسه ریختن
jug درکوزه ریختن
sacks درکیسه ریختن
huddling روی هم ریختن
jetted بیرون ریختن
sacked درکیسه ریختن
jugs درکوزه ریختن
cascading بشکل ابشار ریختن
cascades بشکل ابشار ریختن
to chip off ریختن ورقه شدن
modelled طرح ریختن ساختن
modeled طرح ریختن ساختن
model طرح ریختن ساختن
snap out of it <idiom> ترس کسی ریختن
pour oil on troubled waters <idiom> آب روی آتش ریختن
come a long way <idiom> برنامه بزرگی ریختن
To shed blood. Bloodshed. خون ریختن ( کشتار )
yeild point مرز ریختن حد فلواژ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com