English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 59 (7 milliseconds)
English Persian
against payment درمقابل وجه
Search result with all words
against درمقابل
brace درمقابل فشارمقاومت کردن
braced درمقابل فشارمقاومت کردن
shield حفافت کردن درمقابل
shields حفافت کردن درمقابل
stiff مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
for درمقابل برله
vis a vis شخص روبرو درمقابل
vis-a-vis شخص روبرو درمقابل
pragmatism مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
defendant مقاوم درمقابل زور و فشار
defendants مقاوم درمقابل زور و فشار
bay دفاع کردن درمقابل
bayed دفاع کردن درمقابل
baying دفاع کردن درمقابل
bays دفاع کردن درمقابل
armor protection حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
buck fever هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
constructive notice ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
counterpose درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
creditor's bill رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
cut it with a knife درمقابل
d/a acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
gainst برعلیه درمقابل
in contrast with درمقابل
in d. from درمقابل
in security for یعنوان وثیقه درمقابل
knee brace پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
parliamentarism سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
plene administravit دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
private decument درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
robustness قدرت پوشش یک سیستم وتوانایی آن درمقابل ضربه وافتادن
thermal stress ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
thermistor الت مقاوم درمقابل برق
thermolabile بی ثبات یا ناپایدار درمقابل حرارت
to keep at bay دفاع کردن درمقابل
to pay against receipt در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
v مخفف versus به معنی درمقابل
white hope بوکسور سفیدپوست درمقابل بوکسور سیاه پوست
To make a stand against injustice. درمقابل ستم ایستادگی کردن
To stand up to someone . To assert oneself. درمقابل کسی قد علم کردن
It sinds into insignificance beside his invention . این درمقابل اختراع اوهیچ است
little frog in a big pond <idiom> قطرهای درمقابل دریا
on the other hand <idiom> درمقابل
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
to defend oneself [against] از خود دفاع کردن [درمقابل]
alternatively <adv.> درمقابل
apart from that <adv.> درمقابل
at the same time [on the other hand] <adv.> درمقابل
by the same token <adv.> درمقابل
on the other hand <adv.> درمقابل
on the other side <adv.> درمقابل
otherwise <adv.> درمقابل
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com