Dictiornary-Farsi | درهمان درجه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
hold a candle to <idiom>	درهمان درجه


Other Matches

right before	درهمان دم
just before	درهمان دم
just	درهمان دم
thereabout	درهمان نزدیکی تقریبا
He entered at that very moment .	درهمان لحظه وارد شد
conscious error	خطای اپراتور که به سرعت تشخیص داده میشود ولی درهمان زمان قابل جلوگیری از آن نیست
beam attack	تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
cross modulation	مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
squash tennis	بازی شبیه به اسکواش درهمان محوطه بین 2 نفر که امتیاز فقط بوسیله سرویس کننده به دست می اید و توپ وراکت فرق دارند
shoulder patch	درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator	صفحه مدرج درجه طبلک درجه
sighting bar	ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third-class	درجه سوم بلیط درجه 3
third class	درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation	درجه ارتفاع درجه بلندی
sighting leaf	ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
pay as you go principle	اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
brevet	درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
master at arms	درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer	درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
gage	درجه
second-rate	درجه دو
low grade	کم درجه
marks	درجه
mark	درجه
gauge=gage	درجه
topnotch	درجه یک
degree	درجه
tophole	درجه یک
gage=gauge	درجه
gauge glass	درجه اب
third-rate	درجه سه
third rate	درجه سه
proportions	درجه
top	درجه یک
proportion	درجه
top hole	درجه یک
kyu	درجه
nobby	درجه یک
top-notch	درجه یک
slap-up	درجه یک
number one	درجه یک
echelon	درجه
high-class	درجه یک
elevation	درجه
elevations	درجه
classy	درجه یک
aquastat	درجه
echelons	درجه
degrees	درجه
gauges	درجه
second class	درجه دو
gauged	درجه
gauge	درجه
just as well <adv.>	به یک درجه
pitch	درجه
pitches	درجه
scale	درجه
scalage	درجه
first string	درجه یک
clinical thermometer	درجه
copacetic	درجه یک
equally <adv.>	به یک درجه
length	درجه
copesetic	درجه یک
first class	درجه یک
chinical t.	درجه
lengths	درجه
second class	درجه 2
grade	درجه
run of the mine	بی درجه
title	درجه
rate	درجه
rates	درجه
ranks	درجه
grades	درجه
titles	درجه
rank	درجه
second rate	درجه دو
ranked	درجه
berated	خلع درجه
quadratic	درجه دوم
secondary carbon	کربن 2 درجه
secondary hydrogen	هیدروژن 2 درجه
grades	درجه رتبه
secondary road	جاده درجه دو
in the highest d.	به منتها درجه
secondary amine	امین 2 درجه
secondary alcohol	الکل 2 درجه
royal honor	درجه سلطنتی
whither	بکدام درجه
quadratic equation	معادلات درجه دو
quarternary canal	کانال درجه 4
third-rate	درجه سوم
third rate	درجه سوم
reversible elbow	زانوی 09 درجه
inferiors	درجه دوم
rear sight	شکاف درجه
inferior	درجه دوم
stages	درجه مرحله
berate	خلع درجه
salinity	درجه شوری
second degree of readiness	امادگی درجه دو
grades	درجه بندی
second class	دومین درجه
second class	درجه دوم
ninths	درنهمین درجه
ninth	درنهمین درجه
berating	خلع درجه
velocity	درجه تندی
berates	خلع درجه
stage	درجه مرحله
baccalaureate	درجه باشلیه
first rate	نخستین درجه
first rate	درجه اول
first class brick	اجر درجه یک
centigrade degree	درجه صدبخشی
first class	درجه اول
elevation stop	حد نهایی درجه
elevation scale	طبلک درجه
elevation scale	مقیاس درجه
calibration	درجه بندی
baccslavreate	درجه شوالیه
gaduate	درجه دار
bar sight	شکاف درجه
bar sight	ستون درجه
battle sight	درجه جنگی
battle sight	شکاف درجه
degree of saturation	درجه اشباع
fuel grade	درجه سوخت
brick layer	بنای درجه دو
first water	درجه اول
confidence level	درجه اطمینان
consistence	درجه غلظت
cope flask	درجه روئی
degree of curve	درجه انحناء
degree of dissociation	درجه تفکیک
degree of freedom	درجه ازادی
degree of polymerization	درجه بسپارش
degree of precision	درجه دقت
degree opulence	درجه توانگری
degree of crystalinity	درجه بلورینگی
degree of compaction	درجه تراکم
elevation circle	قطاع درجه
elevating arc	قطاع درجه
electrical degree	درجه الکتریکی
eldership	ارشدیت درجه
efficacity	درجه تاثیر
d.p	درجه بسپارش
dot pitch	درجه نقطه
dan	درجه درکاراته
degree of advancement	درجه پیشرفت
degree of centralization	درجه تمرکز
degree of relationship	درجه خویشاوندی
anti knock property	درجه اکتان
largely	تا درجه زیادی
stair	مرتبه درجه
oxidation degree	درجه اکسایش
shade	درجه رنگ
shades	درجه رنگ
shadings	درجه رنگ
comparative	درجه تفضیلی
comparatives	درجه تفضیلی
oil guage	درجه روغن
octan rating	درجه اکتان
consistency	درجه غلظت
penetration point	درجه نفوذ
doctorates	درجه دکتری
primery amine	امین 1 درجه
primary carbon	کربن 1 درجه
grading	درجه بندی
primary alcohol	الکل 1 درجه
graduation	درجه گرفتن
graduation	درجه بندی
permanent rank	درجه دایمی
honorary	درجه افتخاری
doctorate	درجه دکتری
clump	درجه سردوشی
clumped	درجه سردوشی
clumping	درجه سردوشی
to the utmost	به منتها درجه
honor	درجه نشان
adjustability	درجه انطباق
high grade product	محصول درجه یک
adjusted elevation	درجه تنظیمی
high grade	درجه اعلی
advancement in rating	ارتقاء درجه
graduator	درجه گذار
grade of channel	درجه کانال
gradational	به ترتیب درجه
quantum	درجه میزان
pinnacles	منتهی درجه
clumps	درجه سردوشی
minimum elevation	حداقل درجه
fluidity	درجه سفتی
measuring glass	درجه دار
supremely	با علی درجه
magna cum laude	با درجه عالی
lieutenancy	درجه ستوانی
kelvin degree	درجه کلوین