Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
leasing
دروغ گویی
pseudology
دروغ گویی
Search result with all words
mythomania
جنون دروغ یا اغراق گویی
Other Matches
perjurer
کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
rouser
دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
fibs
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbed
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbing
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fib
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
chiromancy
پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
perjury
قسم دروغ گواهی دروغ
telnet
پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
calumnies
دروغ
calumny
دروغ
perjurious
دروغ
falsehood
دروغ
false
دروغ
falsity
دروغ
equivocation
دروغ
fib
دروغ
fable
دروغ
lies
دروغ
untrue
دروغ
fibbed
دروغ
fibbing
دروغ
false accusation
دروغ
fibs
دروغ
fibster
دروغ گو
fables
دروغ
falsehoods
دروغ
lie
دروغ
lied
دروغ
white lies
دروغ سفید
lie detector
دروغ سنج
belied
دروغ گفتن
fairy tale
دروغ شاخدار
belie
دروغ گفتن
fairy tale
دروغ شگفتانگیز
fairy tales
دروغ شگفتانگیز
white lies
دروغ مصلحتآمیز
jactitation
دعوی دروغ
fairy tales
دروغ شاخدار
white lie
دروغ سفید
A transparent (blatant)lie.
دروغ شاخدار
belies
دروغ گفتن
belying
دروغ گفتن
disinformation
دروغ پراکنی
to forge a lie
دروغ بافتن
pseudologia fantastica
دروغ پردازی
falseness
دروغ بودن
thumper
دروغ شاخدار
they suspect him of lying
دروغ باومیبرند
ruise
اخبار دروغ
tarradiddle
دروغ کوچک
taradiddle
دروغ کوچک
swearword
قسم دروغ
weasels
دروغ گفتن
to give the lie to
دروغ در اوردن
falsehoods
سخن دروغ
bungs
ساقی دروغ
bunging
ساقی دروغ
bunged
ساقی دروغ
bung
ساقی دروغ
pathometer
دروغ سنج
to tell a lie
دروغ گفتن
falsely
بطور دروغ
to lie in one's throat
دروغ شاخدارگفتن
whiff
دروغ گفتن
falsehood
سخن دروغ
weasel
دروغ گفتن
in reproof of lying
درنکوهش دروغ
it proved false
دروغ درامد
it proved false
دروغ بود
false oath
قسم دروغ
lie
دروغ گفتن
lied
:دروغ گفتن
lies
:دروغ گفتن
to spin yarns
دروغ ساختن
to invent stories
دروغ ساختن
false oath
سوگند دروغ
A pack of lies .
یک مشت دروغ
jack o' lantern
دروغ نور
fiction
وهم دروغ
lay to
دروغ گفتن
equivocate
دروغ گفتن
fictitiousness
بخودبستگی دروغ
equivocated
دروغ گفتن
equivocates
دروغ گفتن
equivocating
دروغ گفتن
prevaricate
دروغ گفتن
prevaricated
دروغ گفتن
jactation
دعوی دروغ
prevaricates
دروغ گفتن
prevaricating
دروغ گفتن
fictions
وهم دروغ
gab
دروغ گفتن
fabulously
بشکل افسانه یا دروغ
perjuring
شهادت دروغ دادن
perjuring
قسم دروغ خوردن
to forswear oneself
سوگند دروغ خوردن
he scorns to lie
از دروغ گفتن عاردارد
he tipped me the traveller
دروغ بمن گفت
forswears
سوگند دروغ خوردن
perjures
سوگند دروغ خوردن
falsism
سخن دروغ و بی مزه
whiff
دروغ در چیزی گفتن
he lied to me
بمن دروغ گفت
perjure
سوگند دروغ خوردن
false witness
گواهی یاشهادت دروغ
perjuring
گواهی دروغ دادن
perjuring
سوگند دروغ خوردن
perjures
شهادت دروغ دادن
it sounds false
دروغ بنظر میرسد
forswear
سوگند دروغ خوردن
to swore falsely
سوگند دروغ خوردن
forswearing
سوگند دروغ خوردن
manswear
سوگند دروغ خوردن
lie detector
دستگاه کشف دروغ
white lie
<idiom>
دروغ مصلحت آمیز
to persuade oneself
به خود دروغ گفتن
A white lie .
دروغ مصلحت آمیز
bouncers
دروغ بزرگ وفاحش
travellers tell fine tales
جهاندیده بسیارگوید دروغ
bouncer
دروغ بزرگ وفاحش
perjures
قسم دروغ خوردن
perjures
گواهی دروغ دادن
perjure
شهادت دروغ دادن
perjure
قسم دروغ خوردن
perjure
گواهی دروغ دادن
to lie like a gasmeter
دروغ بزرگ گفتن
white lie
دروغ مصلحت آمیز
plumper
دروغ صرف سقوط
jactitation of marriage
دعوی دروغ نسبت به زناشویی
it seems to me he is lying
بنظرم میرسد دروغ میگوید
pseudologist
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
forsworn
سوگند دروغ یاد کرده
he lied to my face
توی چشم من دروغ گفت
perjured
نقص عهد کرده دروغ
one or other of you lies
یکی از شما دو تن دروغ می گوید
pseudologer
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
to scruple lying
از دروغ گفتن بیم داشتن
disbelieve
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieving
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
plumper
فربه کننده دروغ محض
perjury
سوگند شکنی گواهی دروغ
trump up
دروغ بافتن تهمت زدن
belying
دروغ دراوردن خیانت کردن
belies
دروغ دراوردن خیانت کردن
disbelieved
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
belied
دروغ دراوردن خیانت کردن
disbelieves
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
She is a habitual liar.
روی عادت دروغ می گوید
belie
دروغ دراوردن خیانت کردن
pauciloquy
کم گویی
scandal
بد گویی
scandals
بد گویی
knop
گویی
candor
رک گویی
as thought
گویی
laconic speech
کم گویی
one would say
گویی
to stab in the back
بد گویی
free spokenness
رک گویی
downrightness
رک گویی
plain speaking
رک گویی
soliloquy
تک گویی
hypophrasia
کم گویی
candour
رک گویی
soliloquies
تک گویی
ingenuousness
رک گویی
hypologia
کم گویی
so to peaking
گویی
outdpokenness
رک گویی
i would sooner die than lie
مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
thumper
ادم یا چیز گنده دروغ بزرگ
Dont spin such yarns . Dont tell lies.
دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
polygraphs
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
pseud
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
polygraph
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
pseuds
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseudo
پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
labyrinthine speech
پریشان گویی
idiolalia
مهمل گویی
door-knob
دستگیره گویی
idioglossia
نامفهوم گویی
iterance
باز گویی
polylogia
پریشان گویی
polyphrasia
پریشان گویی
prate
یاوه گویی
revilement
ناسزا گویی
ranten
بیهوده گویی
to fling d.
بد گویی کردن
reticency
سکوت کم گویی
rhodomontade
گزاف گویی
rodomontade
گزاف گویی
tautologize
مکرر گویی
stilted speech
مطنطن گویی
somniloquy or quence
سخن گویی
soliloquize
تک گویی کردن
so to speak
چنانکه گویی
scandalum magnatum
بد گویی از بزرگان
poeticism
شعر گویی
to speak ill of
بد گویی کردن از
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com