English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (31 milliseconds)
English Persian
enfilade درو عرضی کردن
Search result with all words
transect بطور عرضی برش کردن برش عرضی کردن
Other Matches
crossbar خط عرضی صلیب میله عرضی
crossbars خط عرضی صلیب میله عرضی
crosser عرضی
crosses عرضی
crossest عرضی
cross عرضی
lateral عرضی
transverse عرضی
crossbars خط عرضی
crossbar خط عرضی
traversed عرضی
traversing عرضی
traverses عرضی
traverse عرضی
profile مقطع عرضی
lateral route جاده عرضی
lateral shifts تغییرات عرضی
lateral tell سبقت عرضی
transverse section مقطع عرضی
latitude band کمربند عرضی
transection برش عرضی
deflection sweep درو عرضی
transverse scale مقیاس عرضی
accidents صفت عرضی
accident صفت عرضی
accidentalism فلسفهء عرضی
accidentalism فلسفه عرضی
abeam جهت عرضی
axis خط طولی یا عرضی
lateral stability پایداری عرضی
transverse joint درز عرضی
transverse reinforcement ارماتور عرضی
square ball پاس عرضی
latitude band نوار عرضی
timber دنده عرضی
phenomenal عارضی عرضی
transverse wave موج عرضی
phenomenally عارضی عرضی
traversing fire اتش عرضی
trimmed joist تیر عرضی
transverse fault گسل عرضی
transverse axis محور عرضی
profiled مقطع عرضی
lateral forces نیروهای عرضی
frame دنده عرضی
transverse stress تنش عرضی
transverse valley دره عرضی
northing مختصات عرضی
transversal section برش عرضی
transversal wave موج عرضی
transverse crack ترک عرضی
transverse acceleration شتاب عرضی
transverse bracing تقویت عرضی
cross beam تیر عرضی
cross roll نورد عرضی
cross section برش عرضی
shape of cross section نیمرخ عرضی
transverse bulkhead تیغه عرضی
cross section نیمرخ عرضی
sagrod مهار عرضی
sag rod مهار عرضی
sides way نوسان عرضی
cross piece تیر عرضی
cross linking اتصال عرضی
cross head تیر عرضی
cross brace گیره عرضی
cross brace مهار عرضی
cross compartment دهلیز عرضی
cross cut برش عرضی
leak coil بوبین عرضی
cross fall شیب عرضی
cross feed تغذیه عرضی
cross hole سوراخ عرضی
collateral ganglia عقدههای عرضی
cross section مقطع عرضی
horizontal plane صفحه عرضی
transverse plane صفحه عرضی
baselinesman خط نگهدار خط عرضی
radial load بار عرضی
crossed belt تسمه عرضی
radial play بازی عرضی
athwart به طور عرضی
cross traverse تراورس عرضی
cross trail جاده عرضی
profiling مقطع عرضی
profiles مقطع عرضی
cross slide کشوی لغزنده عرضی
crossrial carriage پاگیر تیر عرضی
broadside aerial تشعشع کننده عرضی
transverse fatigue test ازمایش خستگی عرضی
backward pass پاس عرضی یا به عقب
cross barred دارای میلههای عرضی
cross hole nut مهره با سوراخ عرضی
cross level buble حباب تراز عرضی
latitude band نوار عرضی زمینی
cross section سطح مقطع عرضی
cross sectional data دادههای برش عرضی
cross tree رابط عرضی دکلها
cross wall دیوار پلهای عرضی
crossing target هدفهای متحرک عرضی
transection برش یا مقطع عرضی
cross sectional area سطح مقطع عرضی
career courses دورههای عرضی نظامی
transverse bending test ازمایش خمش عرضی
rafter تیر عرضی طاق
transverse cardan shaft محور کاردان عرضی
transverse conductance مقدار هدایت عرضی
brace تیر تقویت عرضی
accidental غیر مترقبه عرضی
y axis محور عرضی مختصات
shrouds بکسلهای عرضی ناو
section of valley نیمرخ عرضی دره
northing محور عرضی نقشه
counter-brace تیر تقویت عرضی
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
thwarted نشیمنگاه عرضی قایق
thwart نشیمنگاه عرضی قایق
rafters تیر عرضی طاق
braced تیر تقویت عرضی
cross-aisle [گوشواره عرضی کلیسا]
traverse حرکت عرضی یا مورب
swinging of flow نوسانات عرضی جریان
valley cross section نیمرخ عرضی دره
transverse test specimen نمونه ازمایش عرضی
traversed حرکت عرضی یا مورب
traverses حرکت عرضی یا مورب
traversing حرکت عرضی یا مورب
cross-gable [سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
cross folding test ازمایش چین خوردگی عرضی
keel ستون عرضی مرکزی ناو
head string خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
lateral tell پیشگیری هواپیما در حرکت عرضی
tumple گردش حول محور عرضی
broad beam headlamp نور افکن با تشعشع عرضی
I have nothing more to say . دیگر عرضی نیست ( ندارم )
balkline خط عرضی روی میز بیلیارد
cross trail جاده سرتاسری عرضی در منطقه
terete استوانهای شکل در برش عرضی
keels ستون عرضی مرکزی ناو
baulking قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
toggles میله عرضی انتهای زنجیریابندبرای پیچاندن وکنترل ان
toggle میله عرضی انتهای زنجیریابندبرای پیچاندن وکنترل ان
balk قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
Could I have a word with you ? عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
balkline spot نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
stock ازادکردن ماهی پرورشی در اب میله عرضی لنگر
stocked ازادکردن ماهی پرورشی در اب میله عرضی لنگر
frame قاب زهوار دور دنده عرضی نرده
baulks قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balked قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balking قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balks قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
baulked قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
phugoid oscillation نوسانهای با پریود طولانی هواپیما حول محور عرضی
fishbone mine سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
ante-chapel [قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
warping پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
pitch control کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
bye صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
cross tell پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
nose up چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
Dudley carpet فرش سفارشی ایرانی دادلی [مربوط به قرن هفدهم میلادی به همراه درختان شکوفه دار و زمینه گل و بته بصورت ردیف های عرضی و جلوه ای از طرح جوشقان]
Moghat مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
canard رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com