Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
To put ones nose into other peoples affairs .
درکار دیگران فضولی کردن
Other Matches
poked
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poking
سکه زدن فضولی در کار دیگران
pokes
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poke
سکه زدن فضولی در کار دیگران
stick
پیچ درکار تحمل کردن
presumes
فضولی کردن
(have one's) nose in something
<idiom>
فضولی کردن
presume
فضولی کردن
meddled
فضولی کردن
interlope
فضولی کردن
blabbed
فضولی کردن
blabbing
فضولی کردن
mell
فضولی کردن
blab
فضولی کردن
meddle
فضولی کردن
blabs
فضولی کردن
meddles
فضولی کردن
presumed
فضولی کردن
to pry into a person affairs
در کارهای کسی فضولی کردن
encroachments
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachment
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
kibitz
درکاردیگری مداخله کردن فضولی کردن
at work
دست درکار
intermeddle
مداخله کردن فضولی کردن
rubberneck
فضولی کردن سیاحت کردن
bigbrother
رهبر درکار یا عقیدهای
that depends
تا چه شرایطی درکار باشد
There must be a catch(trick)in it.
باید حقه ای درکار باشد
electromagnetic interference
مداخله الکترومغناطیسی درکار رادارها
Something is wrong.
عیبی درکار
[این موضوع]
است.
supererogation
زیاده روی درکار خوش خدمتی
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it .
کلکی درکار باید باشد ( هست )
individualised
از دیگران جدا کردن
individualises
از دیگران جدا کردن
individualising
از دیگران جدا کردن
individualized
از دیگران جدا کردن
individualize
از دیگران جدا کردن
individualizes
از دیگران جدا کردن
individualizing
از دیگران جدا کردن
To pick other peoples brains.
از افکار دیگران استفاده کردن
scapegoats
کسی راقربانی دیگران کردن
to i. upo other's rights
بحقوق دیگران تجاوز کردن
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
draw away
جلوتر از دیگران حرکت کردن
to trespass
بحقوق دیگران تجاوز کردن
to put in one's oar
بعنوان کمک فضولی کردن کمک ناخواسته کردن
plagiarises
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
rain on someone's parade
<idiom>
برنامه های دیگران را مختل کردن
plagiarising
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaged
توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarised
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaging
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstages
توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarist
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
exclucivism
بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
to thrust oneself
کردن فضولی کردن
sports
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sported
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sport
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
Eavesdrop
فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
misprision
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
copyrights
که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright
که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
to bring somebody into line
زور کردن کسی که خودش را
[به دیگران]
وفق بدهد یا هم معیار بشود
to pound the filed
غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
lifemanship
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
naughtiness
فضولی
meddlesomeness
فضولی
intrusiveness
فضولی
meddling
فضولی
officiousness
فضولی
gallimaufry
فضولی
inquisitiveness
فضولی
interference
فضولی
impertinence or nency
فضولی
unauthorized
فضولی
Shut up ! dont inter fere .
فضولی موقوف !
unauthorized transaction
معامله فضولی
pried
کنجکاوی فضولی
pries
کنجکاوی فضولی
impertinence
جسارت فضولی
unauthorized transaction
معاملات فضولی
unauthorized contract
عقد فضولی
impertinency
جسارت فضولی
pry
کنجکاوی فضولی
obtrusiveness
مزاحمت فضولی
Dont meddle in my affairs .
درکارهای من فضولی نکن
curiosity killed the cat
<idiom>
فضولی هم موجب دردسرمی شود
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
What have you been up to this time?
حالا دیگر چه کار کردی ؟
[کاری خطا یا فضولی]
nosy parker
پشت دست نشین
[و پند ناخواسته می دهد یا فضولی می کند]
[مثال در ورق بازی]
kibitzer
پشت دست نشین
[و پند ناخواسته می دهد یا فضولی می کند]
[مثال در ورق بازی]
rests
دیگران
rest
دیگران
aside
جدااز دیگران
et al
مخفف و دیگران
asides
جدااز دیگران
regrad for others
ملاحظه دیگران
What do the others say?
دیگران چه می گویند؟
regard for others
ملاحظه دیگران
regard for others
واهمه از دیگران
regard for others
رعایت دیگران
prevenance
توجه باحتیاجات دیگران
as a warning to others
برای عبرت دیگران
mind readers
کاشف افکار دیگران
take after
<idiom>
مثل دیگران رفتارکردن
steal one's thunder
<idiom>
قاپیدن کلام دیگران
mind reader
کاشف افکار دیگران
breach
تجاوز به حقوق دیگران
prepotent
نیرومندتر از دیگران غالب
breached
تجاوز به حقوق دیگران
under one's belt
<idiom>
استفاده از تجارب دیگران
draw away
دیگران را پست سرگذاشتن
dummies
الت دست دیگران
vicarious saccifice
خودش به جای دیگران
infringement on others rights
تخطی به حقوق دیگران
infringer
متخطی به حقوق دیگران
one-upmanship
<idiom>
توانایی سر بودن از دیگران
an outrage upon justice
پایمال سازی حق دیگران
to pull the strings
دیگران را الت قراردادن
breaches
تجاوز به حقوق دیگران
to live at the expense of society
بار دیگران شدن
spoiler
محل عیش دیگران
dummy
الت دست دیگران
spoilsman
محل عیش دیگران
mind reading
کشف افکار دیگران
i do not know;try the others
من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
Pry not into the affair of others.
<proverb>
در کار دیگران مداخله مکن .
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
interlope
پادرمیان کار دیگران گذاردن
john aleay jones
جان که نام دیگران جوتراست
splurged
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to break the ice
دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
splurging
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurges
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to mack i. about a person
در باره کسی از دیگران جویاشدن
splurge
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
blazing star
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
to act independently of others
کاری به کار دیگران نداشتن
proportion
اندازه چیزی در برابر با دیگران
run away with
<idiom>
سربودن ،بهتراز دیگران بودن
scapegoat
کسی که قربانی دیگران شود
competition clause
شرط ممانعت از دخول دیگران
to be the odd one out
<idiom>
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
sadist
کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
spoilsports
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
to put in a piece of work
بخشی از کار دیگران را انجام دادن
spoilsports
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsport
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsport
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
plagiary
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
to throw one's lot
با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
Be quiet so as not to wake the others.
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
you said it/you can say that again
<idiom>
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
sadistically
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
copiers
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copier
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
To lay one self open to ridicule .
خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
oddball
<idiom>
کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
peeping Tom
<idiom>
کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
swim against the tide/current
<idiom>
کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
sadistic
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
to interject a remark
سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
go (someone) one better
<idiom>
کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
cool one's heels
<idiom>
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
have a way with
<idiom>
تحت نفوذ قرار دادن دیگران
claptrap
سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
His happiness consists in helping others.
خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
self enforcing
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
parrotry
بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
cats paw
الت دست دیگران گره پنجه گربهای
Schadenfreude
لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
to herd with other people
با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
bohemian
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
She is more culpable than the others.
او
[زن]
بیشتر از دیگران گناه کار
[مقصر]
است.
bohemians
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
noctule
یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
totaquine
داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
ignores
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
totaquina
داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
ignoring
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignore
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
interloper
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
interlopers
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
fast talker
<idiom>
گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
echolalia
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
These pants do not look any different than the others.
به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
livery stable
اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the.
<proverb>
مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
building block
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com