Dictiornary-Farsi | درگاه تامین | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
supply port	درگاه تامین


Other Matches

garnishee	کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
remand	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment	تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remanding	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
close in security	برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
communication security monitoring	کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
sill	کف درگاه
portals	درگاه
port	درگاه
doorway	درگاه
apron	کف درگاه
postliminum	درگاه
access	درگاه
gateway	درگاه
sills	کف درگاه
doorways	درگاه
portal	درگاه
sopraporta	تزیین سر درگاه
capped	نعل درگاه
supply port	درگاه تدارکاتی
doorways	درگاه ورودی
door step	پله درگاه
doorway	درگاه ورودی
memory port	درگاه حافظه
control port	درگاه کنترل
lintel=lintol	نعل درگاه
port	درب درگاه
architrave	نعل درگاه
cap	نعل درگاه
in antis	جرز درگاه
parallel port	درگاه موازی
sill beam	تیر درگاه
serial port	درگاه ترتیبی
doorway	درگاه ورودی
blocked opening	درگاه بسته
positional protection device	دستگاه حفافت درگاه
midi port	دریچه یا درگاه IDI
capping slab	تاوه نعل درگاه
the elect	مقربان درگاه خدا
cap-stone	سنگ نعل درگاه
door lintel	نعل درگاه کلاهک
Di xue	[درگاه ورودی مدور]
communication security account	میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
antepagment	حاشیه های تزئینی درگاه
antepagmentum	حاشیه های تزئینی درگاه
henostyle	[ستونی بین جرز درگاه]
memory controller gate array	ارایه درگاه کنترل حافظه
to pray to god	به درگاه خدا دعا کردن
trabeated	ساختمان با نعل درگاه چوبی
lintel	نعل درگاه تیر یا اجرکاری ضربی بالای درب و پنجره
lintels	نعل درگاه تیر یا اجرکاری ضربی بالای درب و پنجره
centerpiece	[عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
chimney-bar	[نعل درگاه برای شومینه که اغلب از آهن مسطح به شکل اچ یا تی است.]
securement	تامین
safety	تامین
securing	تامین
safety limit	حد تامین
hedging	تامین
water supply	تامین اب
water supplies	تامین اب
security	تامین
cover	تامین
coverings	تامین
covers	تامین
internal security	تامین داخلی
committment	تامین اعتبار
social security	تامین اجتماعی
local security	تامین محلی
insures	تامین کردن
chemical security	تامین شیمیایی
insuring	تامین کردن
communication security	تامین مخابراتی
financiers	تامین اعتبارکننده
collective security	تامین اجتماعی
buffer stock	تامین ذخیره
fulfill	تامین کردن
financier	تامین اعتبارکننده
buffer zones	منطقه تامین
buffer zone	منطقه تامین
give security for	تامین کردن
appropriation reimbur sement	تامین اعتبار
electronic security	تامین الکترونیکی
area security	تامین منطقه
factor of safety	عامل تامین
funding	تامین وجه
insecurity	عدم تامین
security	تامین مصونیت
ensuring	تامین کردن
secures	درامان تامین
transmission security	تامین مخابره
cover	تامین کردن
transmission security	تامین ارسال
coverings	تامین کردن
secure	درامان تامین
covers	تامین کردن
supplying	تامین کردن
the rule of law	تامین قضایی
the rule of law	تامین قانونی
take care of	تامین کردن
supply	تامین کردن
troop safety	تامین عده ها
secure	تامین کردن
secures	تامین کردن
secures	تامین شده
guarantee	تامین کردن
guaranteed	تامین کردن
secure	تامین شده
guarantees	تامین کردن
cryptosecurity	تامین رمز
supplied	تامین کردن
protection	تامین نامه
signal security	تامین مخابراتی
provisioning	تامین ذخیره
safety diagram	دیاگرام تامین
safety factor	ضریب تامین
safety factor	عامل تامین
preservation of evidence	تامین دلیل
safety stakes	دستکهای تامین
quia timet	حکم تامین
ensures	تامین کردن
physical security	تامین تاسیسات
ensure	تامین کردن
procurement	تامین اماد
ensured	تامین کردن
continuing appropriation	تامین اعتبار پیوسته
emanitions security	تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
elegit	حکم تامین مدعی به
deficit financing	تامین کسر بودجه
self protection	برقراری تامین از خود
to ensure something	تامین کردن [چیزی]
continuing appropriation	مداومت تامین اعتبار
elevation of security	زیاد کردن تامین
social security benefits	منافع تامین اجتماعی
social security act	قانون تامین اجتماعی
rear area security	تامین منطقه عقب
security for costs	تامین هزینه دعوی
security for cost	تامین هزینه دادرسی
safety officer	افسر تامین یکان
levy a sum on a person's property	تامین خواسته کردن
safety card	کارت تامین اتشبار
make up a deficit	تامین کردن کسری
social security organization	سازمان تامین اجتماعی
social security program	برنامه تامین اجتماعی
social security system	نظام تامین اجتماعی
water supply to navigation	تامین اب کانال کشتیرانی
finance company	شرکت تامین مالی
victual	خواربار تامین کردن
unemployment fund	صندوق تامین بیکاری
tucker	تامین غذا کردن
transmission security	تامین ارسال پیام
to feather ones nest	تامین اتیه کردن
system maintenance	تامین و نگهداری سیستم
supply company	شرکت تامین کننده
power supply	تامین کننده برق
bombline	خط تامین پرتاب بمب
secures	مطمئن تامین کردن
financed	تامین هزینه پولی
area security	تامین منطقه عملیات
appropriation reimbur sement	تامین سپرده یاوثیقه
guaranteed	تامین تضمین کردن
angle of safety	زاویه تامین گلوله
guarantee	تامین تضمین کردن
ups	تامین برق بی وقفه
collective security	تامین دسته جمعی
finance	تامین هزینه پولی
safety	برقرار کردن تامین
secure	مطمئن تامین کردن
communication security	برقراری تامین مخابراتی
financing	تامین هزینه پولی
secure	تامین کردن هدف
pacification	تامین ثبات داخلی
guarantees	تامین تضمین کردن
finances	تامین هزینه پولی
secures	تامین کردن هدف
protect a bill	وجه براتی را تامین کردن
stability operations	عملیات تامین ثبات داخلی
provides	میسر ساختن تامین کردن
social security contributions	پرداختی بابت تامین اجتماعی
provide	میسر ساختن تامین کردن
services	1-توابع تامین شده در یک قطعه . 2-
covers	تامین زیان و خسارات بیمه
coverings	تامین زیان و خسارات بیمه
cover	تامین زیان و خسارات بیمه
troop program	برنامه تامین عدههای نظامی
uniterruptable power supply	سیستم تامین برق بی وقفه
user supplied	تامین شده توسط کاربر
safeguards	قفل حفافتی یا تامین دار
social security tax	مالیات سیستم تامین اجتماعی
safeguard	تامین کردن امن نگهداشتن
supplied	تامین موجودی عرضه نمودن
safeguarding	قفل حفافتی یا تامین دار
force development	برنامه تامین یا بسیج یکانها
safeguarded	تامین کردن امن نگهداشتن
supplied	تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
safeguarding	تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded	قفل حفافتی یا تامین دار
safety card	کارت تامین جنگ افزار
to safeguard [against]	تامین کردن [علیه] [در برابر]