English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
English Persian
emergency scramble درگیری اضطراری هواپیماها
Other Matches
emergency scramble درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
taximan متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
heads up در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
flight control سیستم کنترل هواپیماها
duck درگیر شدن هواپیماها
ducked درگیر شدن هواپیماها
duckings درگیر شدن هواپیماها
ducks درگیر شدن هواپیماها
join up مجتمع کردن هواپیماها
radio range station ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
replenish سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
replenished سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
replenishes سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
replenishing سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
parking plan طرح پارک کردن هواپیماها
approach sequence ترتیب توالی تقرب هواپیماها
ground alert اماده باش زمینی هواپیماها
ground alert اماده باش 51 دقیقهای هواپیماها
emergency generator set دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
taxied حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxi حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxies حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxiing حرکت هواپیماها روی باند فرود
combat liaison حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
force rendezvous نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
into plane service تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
zmarker beacon برج مراقبت نشان دهنده محل فرودگاه به هواپیماها
pathfinder guidance هدایت هواپیماها به وسیله هواپیمای راهنمای مسیر یاراهیاب
contentions درگیری
involvement درگیری
contretemps درگیری
engagement درگیری
contention درگیری
engagements درگیری
brush with the law <idiom> درگیری با قانون
disengagement قطع درگیری
braked قطع درگیری
brake قطع درگیری
brakes قطع درگیری
braking قطع درگیری
self involvement خود- درگیری
engagement درگیری با دشمن
rules of engagement قوانین درگیری
engagements درگیری با دشمن
jaw clutch coupling درگیری دندانه
break off position نقطه قطع درگیری
cease engagement درگیری را قطع کنید
gear in درگیری دو چرخ دنده
set to مشت بازی درگیری
set-tos مشت بازی درگیری
set-to مشت بازی درگیری
auxiliaries اضطراری
coactive اضطراری
emergencies اضطراری
compulsive اضطراری
auxiliary اضطراری
involuntary اضطراری
emergency اضطراری
rules of engagement روشهای درگیری پدافند هوایی
catalytic ترغیب کننده دشمن به درگیری
coupling جفت شدگی اتصال درگیری
emergency ration جیره اضطراری
emergency push button تکمه اضطراری
emergency priority تقدم اضطراری
emergency measure سنجش اضطراری
emergency repair تعمیر اضطراری
emergency risk ریسک اضطراری
emergency maintenance نگهداشت اضطراری
emergency lamp لامپ اضطراری
emergency conning position پل فرماندهی اضطراری
emergency conditions شرایط اضطراری
emergency leave مرخصی اضطراری
emergency cartridge کارتریج اضطراری
emergency fund وجوه اضطراری
emergency burial تدفین اضطراری
emergency lighting روشنایی اضطراری
emergency brake ترمز اضطراری
emergency antenna انتن اضطراری
emergency air هوای اضطراری
emergency exit خروج اضطراری
emergency exit در خروج اضطراری
maydays پیام اضطراری
standby battery باتری اضطراری
mayday پیام اضطراری
missed approach فرود اضطراری
emergency shelter پناهگاه اضطراری
insurance stockage ذخیره اضطراری
ditching فرود اضطراری
emergency treatment معالجه اضطراری
emergency transmitter فرستنده اضطراری
emergency station محل اضطراری
emergency valve شیر اضطراری
emergency switch کلید اضطراری
emergency works کارهای اضطراری
emergency scramble رهگیری اضطراری
bingo field فرودگاه اضطراری
cease engagement درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
engagement control کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
gear arrangment نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
landing mat باند فرود اضطراری
emergency power supply منبع قدرت اضطراری
Where is the emergency exit? در خروج اضطراری کجاست؟
emergency leave سطح اماد اضطراری
emergency فوق العاده اضطراری
emergencies فوق العاده اضطراری
emergency call خبر یا مکالمه اضطراری
emergency brake equipment تجهیزات ترمز اضطراری
air defense emergency وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency operation بهره برداری اضطراری
tactical reconnaissance براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
autorotation روش فرود اضطراری هلیکوپتر
accident ambulance اتومبیل اضطراری برای حوادث
to declare a state of emergency اعلان کردن حالت اضطراری
fall back سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
ditching فرود اضطراری هواپیما روی اب
emergency complement تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
emergency admission پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
gates فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
liner باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liners باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
gate فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
fire escapes خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
scuttling غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttles غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttled غرق کردن اضطراری ناو هبله
fire escape خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
scuttle غرق کردن اضطراری ناو هبله
approach schedule برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
taxiway محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
handover تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
bullied درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
fewest تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bullies درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
few تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bullying درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
igo علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
fewer تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bully درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
stepped up separation حرکت پلهای هواپیماها ارایش پلهای در حرکات هوایی
to call 911 [American English] تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
field expedient روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
stream takeoff حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
heading crossing angle زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
armed peace حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
tied on در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
Emergeny exit . پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
hot site یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
defense emergency مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
ejection seat صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
squawk may day در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید
intermediate contingency قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
beacons برج دریایی برج مراقبت برج کنترل هواپیماها
beacon برج دریایی برج مراقبت برج کنترل هواپیماها
target discrimination قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
scramble فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambling فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambles فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambled فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
combated نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combat نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combats نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combating نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
presidential call فرمان بسیج اعلام شده به وسیله رئیس جمهور بسیج اضطراری
emergency loading بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
crank starter درگیری فالایویل و چرخ دنده میل لنگ راه انداز میل لنگ
breaching رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
urgency فوتی بودن اضطراری بودن
emergency cryptosystem سیستم رمز اضطراری سیستم رمز مخصوص موارداضطراری
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
combat phase مرحله درگیری در رزم مرحله رزم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com