Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
gear in
درگیری دو چرخ دنده
Search result with all words
crank starter
درگیری فالایویل و چرخ دنده میل لنگ راه انداز میل لنگ
gear arrangment
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
Other Matches
heads up
در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
emergency scramble
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
ungear
از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن
pinioning
دنده پینیون دنده لایتناهی
pinion
دنده پینیون دنده لایتناهی
spur gear
دنده مهمیزی دنده خاردار
pinions
دنده پینیون دنده لایتناهی
epicyclic transmission
یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
rougher
دنده دنده کننده
oil gear
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
engagement
درگیری
contretemps
درگیری
engagements
درگیری
involvement
درگیری
contention
درگیری
contentions
درگیری
rules of engagement
قوانین درگیری
jaw clutch coupling
درگیری دندانه
self involvement
خود- درگیری
engagement
درگیری با دشمن
engagements
درگیری با دشمن
brush with the law
<idiom>
درگیری با قانون
braking
قطع درگیری
disengagement
قطع درگیری
brakes
قطع درگیری
braked
قطع درگیری
brake
قطع درگیری
emergency scramble
درگیری اضطراری هواپیماها
set to
مشت بازی درگیری
set-to
مشت بازی درگیری
set-tos
مشت بازی درگیری
cease engagement
درگیری را قطع کنید
break off position
نقطه قطع درگیری
rules of engagement
روشهای درگیری پدافند هوایی
coupling
جفت شدگی اتصال درگیری
catalytic
ترغیب کننده دشمن به درگیری
sprocket
دنده چرخ زنجیرخور چرخ دنده
cease engagement
درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
engagement control
کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
tactical reconnaissance
براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
gate
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
liner
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
gates
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
liners
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
bullied
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
igo
علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
fewer
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bullies
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
few
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bullying
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bully
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
fewest
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
heading crossing angle
زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
tied on
در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
armed peace
حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
target discrimination
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
scramble
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambled
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambles
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambling
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
geared
دنده
gears
دنده
costa
دنده
rib
دنده
geap
دنده
dependum
ته دنده
gear
دنده
hard-nosed
یک دنده
strictest
یک دنده
stricter
یک دنده
strict
یک دنده
drive
دنده
drives
دنده
slat
دنده ها
slats
دنده ها
spare ribs
سر دنده
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
aircraft scrambling
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
ratchet
دنده جغجغه ای
worm gear
دنده مورب
drive mechanism
جعبه دنده
stick shift
دسته دنده
cross-rib
دنده ی قوس
bevel gear
دنده مورب
bevel gear
دنده کرامویل
gear wheels
چرخ دنده ها
gearwheels
چرخ دنده ها
cogwheels
چرخ دنده ها
cog wheels
چرخ دنده ها
cogged wheels
چرخ دنده ها
cogwheel
چرخ دنده
cramwheel
دنده کرامویل
cramwheel
دنده مخروطی
gearwheel
چرخ دنده
cog
[cogwheel]
چرخ دنده
dependum angle
زاویه ته دنده
cog wheel
چرخ دنده
cogged wheel
چرخ دنده
external thread
دنده خارجی
french chop
گوشت دنده
wheelwork
چرخ دنده
jackshaft
دنده عقب
jackshaft
دنده دو در اتومبیل
transmission case
جعبه دنده
top radius
گردی سر دنده
laticostate
دنده پهن
low gear
دنده کندکن
toothed wheel
چرخ دنده
steering gear
دنده سکان
steering gear
دنده فرمان
planetary gear
دنده خورشیدی
spur gear
دنده ملخی
sprocket
دنده زنجیر
high speed
دنده سریع
worm gear
دنده مارپیچی
spareribs
گوشت دنده
pinwheel
چرخ دنده
gear box
جعبه دنده
gear case
جعبه دنده
gear cutter
دنده تراش
chop
گوشت دنده
gear level
دسته دنده
gear wheel
چرخ دنده
shifting lever
دسته دنده
bendix
دنده استارت
thread
دنده پیچ
stave
دنده بشکه
gear
جعبه دنده
geared
چرخ دنده
pinion
جرخ دنده
geared
جعبه دنده
gears
چرخ دنده
frame
دنده عرضی
ribbed
دنده دار
grooved
دنده دار
cogs
دنده چرخ
rib
دنده میله
rib
گوشت دنده
threads
دنده پیچ
transmission
جعبه دنده
transmissions
جعبه دنده
longitudinal
دنده طولی
timber
دنده عرضی
cog
دنده چرخ
gear
چرخ دنده
gears
جعبه دنده
gearbox
جعبه دنده
pinions
جرخ دنده
reverse gear
دنده معکوس
gearshifts
میله دنده
gearshift
دنده عوض کن
reverse gears
دنده معکوس
sheaths
تیزی دنده
sheath
تیزی دنده
gearshift
میله دنده
bendix
دنده بندیکس
pinioning
جرخ دنده
gearboxes
جعبه دنده
gearing
جعبه دنده
gearshifts
دنده عوض کن
action report
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
combating
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combat
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combats
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combated
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
sun gear
چرخ دنده خورشیدی
worm wheel
چرخ دنده حلزونی
spare ribs
گوشت دنده با استخوان
pair of gears
زوج چرخ دنده
gear box
جعبه دنده گیرباکس
inside thread
دنده داخلی قلاویز
it serves him right
دنده اش هم نرم شود
pinioning
دنده هرزه گرد
rib
هرچیز شبیه دنده
pinions
دنده هرزه گرد
magnetic gear shift
دسته دنده مغناطیسی
get up on the wrong side of the bed
<idiom>
از دنده چپ بلند شدن
rib
دنده دار کردن
planetary gear
جعبه دنده خورشیدی
planetary gear
چرخ دنده سیارهای
precostal
واقع در پیش دنده ها
transmission grease
گریس جعبه دنده
pinion
دنده هرزه گرد
pinioning
چرخ دنده جناحی
short ribs
گوشت با استخوان دنده
tumble gear
چرخ دنده واسطه
starter gear ring
چرخ دنده استارتر
tricostate
سه دندهای دارای سه دنده
transmission oil
روغن جعبه دنده
sawtooth wave
موج دنده ارهای
steering gear
جعبه دنده فرمان
pinion
چرخ دنده جناحی
transmission gear
چرخ دنده انتقال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com