Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 241 (37 milliseconds)
English
Persian
receive
دریافت کردن
receives
دریافت کردن
acquire
دریافت کردن
acquires
دریافت کردن
acquiring
دریافت کردن
recover
دریافت کردن
recovering
دریافت کردن
recovers
دریافت کردن
draw
دریافت کردن
draws
دریافت کردن
pull down
دریافت کردن
recieve
دریافت کردن
come into
<idiom>
دریافت کردن
pick up
<idiom>
دریافت کردن
Search result with all words
receive
اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
receives
اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
acknowledge
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
hitch
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitches
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitching
کامل کردن پاس به دریافت کننده
cash
دریافت کردن صندوق پول
cashed
دریافت کردن صندوق پول
cashes
دریافت کردن صندوق پول
cashing
دریافت کردن صندوق پول
hold
دریافت کردن گرفتن توقف
holds
دریافت کردن گرفتن توقف
induct
مستقر کردن دریافت کردن
inducted
مستقر کردن دریافت کردن
inducting
مستقر کردن دریافت کردن
inducts
مستقر کردن دریافت کردن
obtain
گرفتن یا دریافت کردن
obtained
گرفتن یا دریافت کردن
obtains
گرفتن یا دریافت کردن
go baseline
حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس
tight end
مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
to i. any one into abenefice
کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
get a fix on something
<idiom>
نامه الکترونی دریافت کردن
pick up
<idiom>
سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
Other Matches
DSR
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
checks
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
cryptoperiod
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
collections
دریافت
apprehensions
دریافت
transmission/reception of messages
دریافت
sentience
دریافت
apperception
دریافت
reception
دریافت
receptions
دریافت
discernment
دریافت
apprehension
دریافت
receipt
دریافت
collection
دریافت
inception
دریافت
sensing
دریافت
mental perception
دریافت
receipts
دریافت
receiving
دریافت
comprehensions
دریافت
comprehension
دریافت
synecdoche
هم دریافت
deliveries
دریافت
delivery
دریافت
percipience
دریافت
percept
دریافت ادراکی
collecting main
شبکه دریافت
recipiency
قوه دریافت
collection of goods
دریافت کالا
answer/originate
دریافت / ارسال
collecting of the current
دریافت جریان
recipients
دریافت کننده
perceptions
دریافت احساس
receivable
دریافت کردنی
receivers
دریافت کننده
receiver
متصدی دریافت
receiver
دریافت کننده
receivers
متصدی دریافت
recieve only
دریافت محض
long distance reception
دریافت دور
perception
دریافت احساس
audio reception
دریافت صوتی
catcher's side
سمت دریافت
recipient
دریافت کننده
recipients
دریافت کنندگان
getter
دریافت کننده
payee
دریافت کننده
receptions
دریافت پذیرش
hear from
<idiom>
دریافت نامه
reception
دریافت پذیرش
recipient
دریافت کنندگان
payees
دریافت کننده
handshaking
آماده دریافت
consignee
دریافت کننده محموله
asr
ارسال و دریافت اتوماتیک
out-
دریافت کننده سرویس
on the dole
<idiom>
دریافت خیر وسعادت
outed
دریافت کننده سرویس
pick up
<idiom>
دریافت صدای رادیو و...
boost
کمک دریافت شده
mail call
دریافت نامه از پستخانه
bills receivable
براتهای دریافت کردنی
payee
دریافت کننده وجه
payees
دریافت کننده پول
fee charged
هزینه دریافت شده
payees
دریافت کننده وجه
payee
دریافت کننده پول
goods received note
برگه دریافت کالا
received data
داده دریافت شده
bills receivable
بروات قابل دریافت
mortality
قابلیت دریافت ضایعات
boosted
کمک دریافت شده
intuition
کشف دریافت ناگهانی
sinks
دریافت انتهای خط ارتباتی
sink
دریافت انتهای خط ارتباتی
receipt
دریافت رسید دادن
receipt
رسید پیام دریافت شد
receipts
دریافت رسید دادن
deferred income
پیش دریافت درامد
automatic send/reciever
ارسال و دریافت خودکار
receipts
رسید پیام دریافت شد
out
دریافت کننده سرویس
boosts
کمک دریافت شده
boosting
کمک دریافت شده
intuitions
کشف دریافت ناگهانی
collect
بدست آوردن یا دریافت داده
gripping
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
garble
اشتباه درارسال و دریافت پیام
input
کامپیوتری که داده دریافت میکند
grip
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
grips
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
annuitant
دریافت دارنده مقرری سالانه
surprise dosage
دریافت دوز ناگهانی اتمی
cc
هزینه نقدا" دریافت میشود
gripped
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
collecting
بدست آوردن یا دریافت داده
collects
بدست آوردن یا دریافت داده
administrative lead time
زمان اداری دریافت اماد
pass reciever
دریافت کننده مجاز پاس
gather
دریافت داده از منابع مختلف
charges collect
هزینه نقدا" دریافت میشود
drew
دریافت کرد ناتمام گذاشت
gathered
دریافت داده از منابع مختلف
hand out
حریف دریافت کننده سرویس
i/o
مربوط به ارسال یا دریافت داده
intelligibly
واضحا چنانکه بتوان دریافت
inputted
کامپیوتری که داده دریافت میکند
facsimile transceiver
واحدی برای انتقال و دریافت الکترونیکی
suicide pass
پاس به دریافت کننده از پشت سرش
cut block
سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
I look forward to receiving your reply.
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
telecommunications
فناوری ارسال و دریافت پیام در یک مسافتی
coverings
اماده شدن برای دریافت توپ
covers
اماده شدن برای دریافت توپ
cover
اماده شدن برای دریافت توپ
challenge
[of a dog]
پارس سگی
[پس از دریافت بوی شکار]
freight collect
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
secondary
وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
flat pass
پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا
mode
حالت کامپیوتر برای دریافت داده
tollbooth
گیشه دریافت عوارض راه نواقل
collections
عمل دریافت داده از منابع مختلف
collection
عمل دریافت داده از منابع مختلف
inscrutably
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
demanded
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
tolbooth
گیشه دریافت عوارض راه نواقل
modes
حالت کامپیوتر برای دریافت داده
zction for dammages
اقدام برای دریافت خسارت وارده
carriage forward
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
demand
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
answer/originate
که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
demands
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
communication
ارسال دریافت داده به جای صوت و تصویر
go
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
goes
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
broadcast
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
terminals
نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
sizar
دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
communication
فرآیندی که در آن ارسال و دریافت داده با استفاده از تلفن
freight release
بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
sizer
دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
huddle
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
go backdoor
جاگیری در پشت مدافع برای دریافت پاس
huddled
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
terminal
نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
event focus
که در حال دریافت پیام از یک عمل یا رویداد است
huddles
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
He gets paid wering different hats .
به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
huddling
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
broadcasts
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
procurement lead time
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
forwarding merchant
کسی که بابت دریافت ورساندن مال التجاره به صاحب ان
e mail
سیستم ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران شبکه
transceiver
گیرنده و فرستنده که می توانند سیگنال را ارسال و دریافت کنند
email
سیستم ارسال پیام و دریافت آن ازسایر کاربران شبکه
interactive
ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
locals
وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند
operates
ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
communication
وسیلهای مانند مودم که داده را ارسال و دریافت میکند
tonnage
حقوق گمرکی که از کشتیها به نسبت بارشان دریافت میشود
asr
وسیله یا ترمینالی که میتواند اطلاعات را ارسال و دریافت کند
operated
ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
jobs
صف دستورات کترل کار که به ترتیب دریافت اجرا می شوند
operation exposure guide
حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت
operate
ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
job
صف دستورات کترل کار که به ترتیب دریافت اجرا می شوند
local
وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند
answer
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answered
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answers
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
reperforator
ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال
tape relay
ارسال و دریافت پیام به وسیله نوار یا به شکل نوارضبط
electronic
سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
standoff half
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
spinner play
حمله یک نفره با دریافت توپ و چرخیدن یک دایره کامل
answering
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
primary reciever
دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
remittance man
کسیکه بامید دریافت پول ازکسان خود بغربت میرود
answered
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answering
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
plotters
اسامی که مختصات را دریافت میکند تا به صورت دیجیتالی رسم کند
answers
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
port
مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
plotter
اسامی که مختصات را دریافت میکند تا به صورت دیجیتالی رسم کند
consulage
هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
notify handler
مجموعه دستورات که در صورت دریافت پیام مهم اجرا می شوند
freed
پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
readout
دریافت فوری اطلاعات پردازش شده قابل عرضه بازخوانی
cost absoption
هزینهای که در قیمت تولید کالا منظورنمیشود و از مشتری دریافت نمیگردد
posterestante
پستی که در پستخانه میماند تاگیرنده برای دریافت ان مراجعه کند
gates
زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی
gate
زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی
synchronizer
وسیلهای که با دریافت سیگنال از وسیله دیگر کاری را انجام دهد
parallelled
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
parallelling
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
paralleling
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
parallels
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com