English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (7 milliseconds)
English Persian
tarn دریاچه کوهستانی
Search result with all words
tarn دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
Other Matches
lagune دریاچه
loch دریاچه
lochs دریاچه
ponds دریاچه
lake دریاچه
lakes دریاچه
pond دریاچه
water reservoir دریاچه
slew دریاچه
laky دریاچه دار
salina دریاچه نمک
the transit of a lake عبورازیک دریاچه
salt lake دریاچه شور
artificial lake دریاچه مصنوعی
limnology دریاچه شناسی
bottom ice یخ کف دریاچه یا رودخانه
laker ماهی دریاچه
lakelet دریاچه کوچک
lin دریاچه کوچک
linn دریاچه کوچک
lough دریاچه استخر
rangey کوهستانی
highland کوهستانی
mountaineer کوهستانی
orestes کوهستانی
montane کوهستانی
hilariously کوهستانی
mountainous کوهستانی
mountaineers کوهستانی
rangy کوهستانی
mountains کوهستانی
mountain کوهستانی
trinidad lake asphalt قیر دریاچه ترینیداد
laker کشتی دریاچه پیما
upper terminal ایستگاه کوهستانی
mountain troops یکانهای کوهستانی
oread حوری کوهستانی
transmontane ماوراء کوهستانی
bench سکوی کوهستانی
benches سکوی کوهستانی
glens دره کوهستانی
uplands زمین کوهستانی
mountain climate اقلیم کوهستانی
glen دره کوهستانی
shelf سکوی کوهستانی
transmountain ماوراء کوهستانی
high land زمین کوهستانی
upland زمین کوهستانی
laguna دریاچه جای کم عمق دریا
crannog جزیره کوچک میان دریاچه
mountaineer یکان کوهستانی کوهنورد
mountaineers یکان کوهستانی کوهنورد
clachan دهکده کوچک کوهستانی
ghillie نوکریکی از روسای کوهستانی
greenwood درخت راج کوهستانی
lacustrine animals دورهای که روی دریاچه هاخانه می ساختند
ice mining انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
gilly نوکر یکی ازروسای کوهستانی
gillie نوکر یکی ازروسای کوهستانی
icekhana اتومبیل رانی روی سطح یخ بسته دریاچه
Sea [mountain] air makes you hungry. هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
gael مردم کوهستانی اسکاتلند سلتهای اسکاتلندی
holm جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
williwa وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
sporran چنته یاکیسه چرمی جلو دامن اسکاتلندیهای کوهستانی
beach balls توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
beach ball توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
atole جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
water sky لکههای دریاچهای شکل درداخل ابرها شکل انعکاس تصویر دریاچه ها روی ابر
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
yodeled صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodel صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeling صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelled صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelling صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodels صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
Brontide نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
pack artillery توپخانه محمول با دواب توپخانه محمول توپخانه کوهستانی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com