Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
to have a different view of
[ opinion about]
something
در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
Other Matches
to make of something
در باره چیزی نظر
[عقیده]
داشتن
what do you think of him?
عقیده شما در باره او چیست
what say you to a cinema?
در باره سینما چه عقیده دارید
off print
چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
have
عقیده داشتن
espoused
عقیده داشتن به
espouse
عقیده داشتن به
espousing
عقیده داشتن به
having
عقیده داشتن
to think
[of]
عقیده داشتن
espouses
عقیده داشتن به
dissents
اختلاف عقیده داشتن
dissent
اختلاف عقیده داشتن
dissented
اختلاف عقیده داشتن
to believe in palmistry
بکف بینی عقیده داشتن
maintrain
ادامه دادن عقیده داشتن
to fancy oneself
عقیده خوب درباره خود داشتن
to think badly of somebody
درباره کسی نظر
[عقیده]
بدی داشتن
unconditional
دستوری که کنترل را از یک بخش برنامه به دیگری منتقل میکند , بدون بستگی داشتن به وقوع شرایط ی .
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
countersignature
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
one-off
یک باره
one-offs
یک باره
in relation to
در باره
rampire
باره
lake rampart
اب باره
rampart
باره
ter
سه باره
in regard to
در باره
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
regards
بابت باره
to sputter
[about]
تف پراندن
[در باره ]
Impressionism
در باره ادراک
regarded
باره نسبت
one-night stands
برنامهی یک باره
regard
بابت باره
regards
باره نسبت
regard
باره نسبت
regarded
بابت باره
tartars
باره دندان
herein
در این باره
on
بالای در باره
here
در این باره
tartar
باره دندان
one-night stand
برنامهی یک باره
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
you do me injustice
در باره من بی عدالتی می کنید
with relation to
نسبت به راجع به در باره
aftercrop
حاصل دوم باره
tartarous
دارای باره دندان
countermark
انگ دوم باره
re order
سفارش دوم باره
to speak
[about]
صحبت کردن
[در باره]
reapparition
فهور دوم باره
It deals with ...
موضوع در باره ... است.
rearrngement
ترتیب دوم باره
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
سخن گفتن در باره چیزی
information
[on]
about somebody]
[something]
آگاهی
[در باره کسی یا چیزی]
to theorise
[about something]
[British E]
نگرشگری کردن
[در باره چیزی]
to talk shop
در باره کار صحبت کردن
to theorize
[about something]
نگرشگری کردن
[در باره چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
خبر
[در باره کسی یا چیزی]
with regard to
نسبت به در باره راجع به در خصوص
prejudicate
بی رسیدگی رای دادن در باره
information
[on]
about somebody]
[something]
معلومات
[در باره کسی یا چیزی]
multipoint
اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
information
[on]
about somebody]
[something]
داده ها
[در باره کسی یا چیزی]
conventions
باره مسائل حزبی ناحیهای
to meditate on/over something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to contemplate about/on/over something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
disclosure
عمل بیان در باره چیزی
he is an a. on that
سخن او دراین باره است
for the rest
اما در باره باقی مطالب
i assured him of that
به او در این باره اطمینان دادم
to mack i. about a person
در باره کسی از دیگران جویاشدن
disclosures
عمل بیان در باره چیزی
deuterogamy
عروسی دوم باره تجدیدفراش
convention
باره مسائل حزبی ناحیهای
to ruminate on something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
She did not ask about this.
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
to sputter
[about]
با خشم سخن گفتن
[در باره ]
to pry into a person affairs
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to sputter
[about]
تند ومغشوش سخن گفتن
[در باره ]
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
اظهار نظر دادن در باره چیزی
What do you make of this
[it]
?
نظر شما در باره این چه است؟
to theorise
[about something]
[British E]
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
to consult with somebody about something
با کسی در باره چیزی مشاوره کردن
to theorize
[about something]
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
vallum
بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
arguments
بحث در باره چیزی بدون توافق
monographist
نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
argument
بحث در باره چیزی بدون توافق
to do one right
عدالت در باره کسی بجا اوردن
to get an overview
[of something]
دید کلی
[در باره چیزی]
دست یافتن
argue
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argued
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
I'll speak at length on this subject.
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
There is nothing I can do about it.
از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
argues
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
arguing
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
Allow me to chew it over in my mind .
اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
I don't want to say anything about that.
من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to talk something over with somebody
با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
faith
عقیده
ideas
عقیده ها
conception
عقیده
idea
عقیده
concepts
عقیده ها
brainchild
عقیده
concept
عقیده
belief
عقیده
faiths
عقیده
concepts
عقیده
credos
عقیده
internal conception
عقیده
i am not of his mind
با او هم عقیده
credo
عقیده
impressions
عقیده
doctrines
عقیده
opinions
عقیده
opinion
عقیده
creeds
عقیده
creed
عقیده
impression
عقیده
viewpoints
عقیده
viewpoint
عقیده
doctrine
عقیده
thought
عقیده
advice
عقیده
tenet
عقیده
thoughts
عقیده
ism
عقیده
creedless
بی عقیده
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...
ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
to talk out a bill
مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
genetics
شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
to be of
[or share]
the same view
[or opinion]
هم عقیده بودن
to agree in opinion
هم عقیده بودن
cogency
قدرت عقیده
turnabouts
تغییر عقیده
dogmas
عقیده دینی
counterview
عقیده مخالف
the belief that
با این عقیده که
dogma
عقیده دینی
iam of the opinion that
من براین عقیده ام که
suggestions
افهار عقیده
theosophism
عقیده به عرفان
tradition
عقیده رایج
coniviction
عقیده اطمینان
turnabout
تغییر عقیده
view
نظریه عقیده
irreconcilableness
سختی در عقیده
views
نظریه عقیده
outside opinion
عقیده مردم
Marxism
عقیده مارکس
irreconcilability
سختی در عقیده
viewing
نظریه عقیده
pythagoreanism
عقیده به تناسخ
dissension
اختلاف عقیده
swear by
عقیده زیادداشتن به
so many menŠso many minds
عقیده بیشتر
viewed
نظریه عقیده
suggestion
افهار عقیده
hit off
هم عقیده شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com