English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
In response (reply) to your letter. در جواب نامه تان
Search result with all words
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
A sharp note(reply). نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
Other Matches
irresponsive جواب ندهنده بی جواب
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libel هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels هجو نامه یا توهین نامه افترا
credential گواهی نامه اعتبار نامه
affidavits شهادت نامه قسم نامه
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
certificate رضایت نامه شهادت نامه
certificates رضایت نامه شهادت نامه
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
whyŠthere is the answer در سر جواب
comeback جواب
riposte جواب
riposted جواب
ripostes جواب
riposting جواب
rejoinders جواب
recalcitrancy جواب رد
antiphony جواب
counterplea جواب رد
repost جواب
resolvent جواب
in reply to در جواب
comebacks جواب
irreprovable بی جواب
response جواب
replied جواب
replies جواب
reply جواب
replying جواب
rejoinder جواب
responses جواب
recalcitrance جواب رد
answerable جواب دار
response position مکان جواب
answer : جواب پاسخ
irrefragably بطور بی جواب
reply paid /RP/ [reply prepaid] جواب قبول
reply paid جواب قبول
favourable جواب مساعد
undertakers جواب گو مسئول
undertaking جواب گو مسئول
recitative جواب دادن
question answer سئوال- جواب
voice response جواب صوتی
answering : جواب پاسخ
answers : جواب پاسخ
snip snap جواب زیرکانه
send away جواب دادن
to give the mitten جواب کردن
to make a response جواب دادن
answered : جواب پاسخ
unanswerable جواب ناپذیر
undertaker جواب گو مسئول
brusque پیش جواب
toss off <idiom> حاضر جواب
answer mode حالت جواب
an abrupt answer جواب تند
have it <idiom> به جواب رسیدن
responsory جواب جماعت
respond جواب دادن
responds جواب دادن
answer pennant پرچم جواب
responded جواب دادن
The wrong answer. جواب غلط
A straightforward answer. جواب سر راست
counter memorial جواب یادداشت
interlocutor جواب دهنده
interlocutors جواب دهنده
auto answer خود جواب
A correct answer. جواب صحیح
nope جواب منفی
rebuts جواب متقابل دادن
sallies جواب سریع و زیرکانه
sally جواب سریع و زیرکانه
replying جواب شفاهی دفاعیه
rebut جواب متقابل دادن
rebutted جواب متقابل دادن
retort جواب متقابل دادن
counterbid جواب خریداربه فروشنده
corespondent مسئول جواب گویی
reply جواب شفاهی دفاعیه
replies جواب شفاهی دفاعیه
A crushing reply(retort). جواب دندان شکن
replied جواب شفاهی دفاعیه
counterclaim جواب به ادعای شاکی
rebutting جواب متقابل دادن
retorts جواب متقابل تلافی
retorts جواب متقابل دادن
retort جواب متقابل تلافی
have her cable لنگر جواب دادن
To dismiss(sack,discharge)someone. کسی را جواب کردن
Touché! خوب جواب دادی!
to meet [به نیازی] جواب دادن
He answered nothing. اصلا جواب نداد
to comply [with] [به نیازی] جواب دادن
talk back <idiom> بی ادبانه جواب دادن
flea in one's ear <idiom> جواب دندان شکن
out in left field <idiom> از جواب صحیح دورشدن
unique solution جواب منحصر بفرد
unansweable بی جواب تکذیب ناپذیر
telephone responder جواب دهنده تلفن
to accommodate [به نیازی] جواب دادن
answer جواب احتیاج را دادن
repartee جواب شوخی امیز
answered جواب احتیاج را دادن
sockdolager اتمام حجت جواب
answering جواب احتیاج را دادن
sockdologer اتمام حجت جواب
answers جواب احتیاج را دادن
to return a greeting جواب سلام دادن
answered جواب دادن از عهده برامدن
replied پاسخ دادن جواب کتبی
answer جواب دادن از عهده برامدن
A logical remark has no answer. <proverb> یرف یساب جواب ندارد .
Why don't you answer? چرا جواب نمی دهید؟
answers جواب دادن از عهده برامدن
replying پاسخ دادن جواب کتبی
answering جواب دادن از عهده برامدن
replies پاسخ دادن جواب کتبی
reply پاسخ دادن جواب کتبی
never to be at a loss for an answer همیشه حاضر جواب بودن
To take the salute. جواب سلام ( نظامی ) رادادن
Please answer the telephone. لطفا" جواب تلفن را بدهید
improvisator بدیهه ساز حاضر جواب
refutative تکذیب کننده متضمن جواب رد
audio response device دستگاه جواب دهنده سمعی
He didnt return (acknowledge) my greetings. جواب سلام مرا نداد
antiphony انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
meet some one's objections به ایرادات کسی جواب دادن
Answer me this question. جواب این سؤالم را بده
He was pressed for pressed for ad answer . به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
bite the hand that feeds you <idiom> جواب خوبی را با بدی دادن
refutatory تکذیب کننده متضمن جواب رد
To answer back. جواب دادن ( یکی بدو کردن )
We wI'll be notified(informed)of the results today. امروز جواب کار معلوم می شود
replication جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
responsor دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
responsive دارای عکس العمل سریع جواب گو
countering جواب دادن معامله بمثل کردن با
countered جواب دادن معامله بمثل کردن با
the answer is right under your nose <idiom> جواب مثل روز روشن است
counter جواب دادن معامله بمثل کردن با
This does not satisfy me. این جواب مرا قانع نمی کند
antiphon سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
audio ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
transpondor دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
transponder دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
menu display روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
cases تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
case تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
linear روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
Thanks for calling back. با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
letter نامه
letters نامه
correspoundence نامه ها
breve نامه
post boy نامه بر
epistle نامه
manifests نامه
carrier نامه بر
manifest نامه
epistles نامه
manifested نامه
carriers نامه بر
manifesting نامه
waybill راه نامه
the original letter عین نامه
threnddy سوگ نامه
wordbook واژه نامه
threnod سوگ نامه
word hoard لغت نامه
threnode سوگ نامه
safe-conducts امان نامه
safe conduct امان نامه
waybill بار نامه
safe conducts امان نامه
license گواهی نامه
tenency agreement اجاره نامه
road book راه نامه
dissertations پایان نامه
dissertation پایان نامه
licensing اجازه نامه
licensing گواهی نامه
statement of a claim افهار نامه
stemma نسب نامه
surety bond تضمین نامه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com