Total search result: 301 (45 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
underway |
در حال حرکت کردن |
|
|
Search result with all words |
|
byte |
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت |
bytes |
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت |
play |
بازی کردن حرکت ازاد داشتن |
played |
بازی کردن حرکت ازاد داشتن |
playing |
بازی کردن حرکت ازاد داشتن |
plays |
بازی کردن حرکت ازاد داشتن |
freeze |
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن |
freezes |
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن |
move |
حرکت کردن |
move |
حرکت کردن تکان خوردن |
moved |
حرکت کردن |
moved |
حرکت کردن تکان خوردن |
moves |
حرکت کردن |
moves |
حرکت کردن تکان خوردن |
accost |
در امتداد چیزی حرکت کردن |
accosted |
در امتداد چیزی حرکت کردن |
accosting |
در امتداد چیزی حرکت کردن |
accosts |
در امتداد چیزی حرکت کردن |
surf |
جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات |
zip |
باسرعت وانرژی حرکت کردن زور |
zipped |
باسرعت وانرژی حرکت کردن زور |
zipping |
باسرعت وانرژی حرکت کردن زور |
zips |
باسرعت وانرژی حرکت کردن زور |
departure |
حرکت کردن |
departures |
حرکت کردن |
pace |
باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن |
paced |
باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن |
paces |
باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن |
spiral |
بطورمارپیچ حرکت کردن |
spiraled |
بطورمارپیچ حرکت کردن |
spiraling |
بطورمارپیچ حرکت کردن |
spiralled |
بطورمارپیچ حرکت کردن |
spiralling |
بطورمارپیچ حرکت کردن |
spirals |
بطورمارپیچ حرکت کردن |
lob |
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن |
lobbed |
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن |
lobbing |
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن |
lobs |
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن |
hovercraft |
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند |
hovercrafts |
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند |
trail |
بدنبال حرکت کردن |
trailed |
بدنبال حرکت کردن |
trailing |
بدنبال حرکت کردن |
trails |
بدنبال حرکت کردن |
lug |
سنگین حرکت کردن |
lugged |
سنگین حرکت کردن |
lugging |
سنگین حرکت کردن |
lugs |
سنگین حرکت کردن |
proceed |
رهسپار شدن حرکت کردن |
proceeded |
رهسپار شدن حرکت کردن |
skulk |
گروه دزدکی حرکت کردن |
skulked |
گروه دزدکی حرکت کردن |
skulking |
گروه دزدکی حرکت کردن |
skulks |
گروه دزدکی حرکت کردن |
skew |
کج حرکت کردن |
skewing |
کج حرکت کردن |
skews |
کج حرکت کردن |
lumber |
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن |
lumbered |
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن |
lumbering |
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن |
lumbers |
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن |
plot |
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه |
plots |
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه |
plotted |
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه |
submarine |
زیردریا حرکت کردن |
submarines |
زیردریا حرکت کردن |
range |
سیر و حرکت کردن |
ranged |
سیر و حرکت کردن |
ranges |
سیر و حرکت کردن |
stunt |
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم |
stunting |
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم |
stunts |
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم |
sail |
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن |
sail |
با نازوعشوه حرکت کردن |
sail |
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا |
sail |
حرکت کردن |
sailed |
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن |
sailed |
با نازوعشوه حرکت کردن |
sailed |
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا |
sailed |
حرکت کردن |
sailings |
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن |
sailings |
با نازوعشوه حرکت کردن |
sailings |
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا |
sailings |
حرکت کردن |
slug |
مثل حلزون حرکت کردن |
slugged |
مثل حلزون حرکت کردن |
slugs |
مثل حلزون حرکت کردن |
lazier |
باکندی حرکت کردن |
laziest |
باکندی حرکت کردن |
lazy |
باکندی حرکت کردن |
paddle |
با باله شنا حرکت کردن |
paddled |
با باله شنا حرکت کردن |
paddles |
با باله شنا حرکت کردن |
paddling |
با باله شنا حرکت کردن |
depart |
روانه شدن حرکت کردن |
departing |
روانه شدن حرکت کردن |
departs |
روانه شدن حرکت کردن |
immobilised |
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن |
immobilises |
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن |
immobilising |
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن |
Other Matches |
|
cruise |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
cruising |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
cruises |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
cruised |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
differential ailerons |
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است |
raster |
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط |
waving |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waved |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
wave |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waves |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
feinting |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feinted |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feints |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feint |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
mouses |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
mouse |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
route order |
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه |
braid |
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن |
braids |
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن |
braided |
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن |
move on |
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن |
trackball |
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند |
fish tailing |
حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت] |
stroking |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
strokes |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
stroked |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
stroke |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
taped |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
tape |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
tapes |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
move off the ball |
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ |
loitered |
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن |
loiters |
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن |
loitering |
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن |
loiter |
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن |
waggling |
حرکت کردن |
to bear oneself |
حرکت کردن |
whir |
حرکت کردن |
waggles |
حرکت کردن |
have way on |
حرکت کردن |
to weigh anchor |
حرکت کردن |
waggle |
حرکت کردن |
inch |
حرکت کردن |
get under way |
حرکت کردن |
waggled |
حرکت کردن |
counter clockwise |
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت |
compound motion |
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی |
transfer |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
transferring |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
transfers |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
streaking |
بسرعت حرکت کردن |
infile |
به ستون دو حرکت کردن |
zigzag |
حرکت زیگزاگی کردن |
zigzagged |
حرکت زیگزاگی کردن |
streaks |
بسرعت حرکت کردن |
crab |
به پهلو حرکت کردن |
zigzagging |
حرکت زیگزاگی کردن |
whirry |
بعجله حرکت کردن |
spank |
با سرعت حرکت کردن |
spanked |
با سرعت حرکت کردن |
to bolt |
ناگهانی حرکت کردن |
spanks |
با سرعت حرکت کردن |
zigzags |
حرکت زیگزاگی کردن |
crabs |
به پهلو حرکت کردن |
to move on |
واداربه حرکت کردن |
streaked |
بسرعت حرکت کردن |
to make an early start |
زود حرکت کردن |
darting |
بسرعت حرکت کردن |
trances |
باچالاکی حرکت کردن |
trance |
باچالاکی حرکت کردن |
sneaks |
دزدکی حرکت ه کردن |
sneaked |
دزدکی حرکت ه کردن |
sneak |
دزدکی حرکت ه کردن |
pule |
باصدا حرکت کردن |
skeet |
باسرعت حرکت کردن |
larrup |
سنگین حرکت کردن |
crawfish |
به پشت حرکت کردن |
make leeway |
حرکت پهلویی کردن |
darted |
بسرعت حرکت کردن |
to tail to the tide |
باجزرومد حرکت کردن |
dart |
بسرعت حرکت کردن |
streak |
بسرعت حرکت کردن |
jink |
بسرعت حرکت کردن |
troupe |
بصورت دسته حرکت کردن |
troupes |
بصورت دسته حرکت کردن |
to tailgate the motorist in front |
سر به دم حرکت کردن [اصطلاح روزمره] |
draw away |
جلوتر از دیگران حرکت کردن |
leapfrog |
باجست وخیز حرکت کردن |
ripples |
بطور موجی حرکت کردن |
maneuver |
حرکت دادن یاحرکت کردن |
jibing |
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن |
maneuver |
حرکت جنگی مانور کردن |
leapfrogs |
باجست وخیز حرکت کردن |
choking |
مسدود کردن از حرکت بازداشتن |
leapfrogging |
باجست وخیز حرکت کردن |
jibes |
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن |
sway away |
رد کردن ضربه با حرکت بدن |
leapfrogged |
باجست وخیز حرکت کردن |
jibed |
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن |
to outgo |
حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی] |
starboard |
بطرف راست حرکت کردن |
zooms |
با صدای وزوز حرکت کردن |
belts |
باشدت حرکت یا عمل کردن |
belted |
باشدت حرکت یا عمل کردن |
belt |
باشدت حرکت یا عمل کردن |
hulks |
باسنگینی ورخوت حرکت کردن |
skips |
رقص کنان حرکت کردن |
skipped |
رقص کنان حرکت کردن |
skip |
رقص کنان حرکت کردن |
zoom |
با صدای وزوز حرکت کردن |
freewheels |
با ازادی حرکت وجنبش کردن |
jibe |
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن |
whish |
باصدای هیس حرکت کردن |
to bolt |
با سرعت زیاد حرکت کردن |
gibes |
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن |
ripple |
بطور موجی حرکت کردن |
rippled |
بطور موجی حرکت کردن |
rippling |
بطور موجی حرکت کردن |
freewheel |
با ازادی حرکت وجنبش کردن |
freewheeled |
با ازادی حرکت وجنبش کردن |
zoomed |
با صدای وزوز حرکت کردن |
galvanize |
تحریک کردن به حرکت واداشتن |
criss-crossing |
بهطور متقاطع حرکت کردن |
shuffle |
این سو وان سو حرکت کردن |
criss-crosses |
بهطور متقاطع حرکت کردن |
wriggling |
حرکت کرم وار کردن |
cannonball |
سریع السیر حرکت کردن |
shuffling |
این سو وان سو حرکت کردن |
criss-cross |
بهطور متقاطع حرکت کردن |
shuffles |
این سو وان سو حرکت کردن |
hulk |
باسنگینی ورخوت حرکت کردن |
to fall down the river |
باجریان رودخانه حرکت کردن |
shuffled |
این سو وان سو حرکت کردن |
To move backwards and forwards. |
عقب وجلو حرکت کردن |
criss-crossed |
بهطور متقاطع حرکت کردن |
to flounce |
حرکت تند و ناگهانی کردن |
ambulate |
حرکت کردن درحرکت بودن |
fudge |
فریفتن اهسته حرکت کردن |
lomomote |
از جایی بجایی حرکت کردن |
wriggles |
حرکت کرم وار کردن |
change down |
به دنده سنگین حرکت کردن |
fudging |
فریفتن اهسته حرکت کردن |
fudges |
فریفتن اهسته حرکت کردن |
wriggled |
حرکت کرم وار کردن |
wriggle |
حرکت کرم وار کردن |
fudged |
فریفتن اهسته حرکت کردن |
plodded |
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا |
plodding |
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا |
stand out |
حرکت کردن ناو به سمت دریا |
plods |
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا |
to act in self-defence |
دفاع از خود اقدام [حرکت] کردن |
fleets |
هدف متحرک با سرعت حرکت کردن |
fleet |
هدف متحرک با سرعت حرکت کردن |
synchronised |
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت |
synchronising |
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت |
synchronize |
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت |
synchronizes |
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت |
tie up <idiom> |
آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی |
synchronises |
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت |
gravitates |
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن |
plod |
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا |
lopped |
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن |
lop |
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن |
lopping |
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن |
lops |
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن |
gravitated |
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن |
gravitating |
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن |
gravitate |
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن |
get off |
حرکت کردن عزیمت کردن |
behave |
سلوک کردن حرکت کردن |
behaved |
سلوک کردن حرکت کردن |
behaves |
سلوک کردن حرکت کردن |
behaving |
سلوک کردن حرکت کردن |
aberration |
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد |
drags |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
dragged |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
drag |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
mouses |
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن |
mouse |
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن |
treks |
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن |
trekked |
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن |
trekking |
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن |
trek |
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن |
relative |
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است |
momentum |
سرعت حرکت شتاب حرکت |
brush block |
سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب |
immobilizes |
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن |
precursor sweeping |
پاک کردن مین قبل از حرکت ناوگان |
man handle |
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن |
sinuating |
حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن |
immobilizing |
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن |
immobilized |
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن |
immobilize |
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن |
caterpillar |
تراکتور زنجیری بشکل کرم صد پا حرکت کردن |
false starts |
حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ |
false start |
حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ |
maunder |
بطور خواب الود وسرگردان حرکت کردن |
caterpillars |
تراکتور زنجیری بشکل کرم صد پا حرکت کردن |
angle of depression |
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله |
trap |
سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام |