Dictiornary-Farsi | در حدس و گمان برتری داشتن بر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
outguess	در حدس و گمان برتری داشتن بر


Other Matches

believes	گمان داشتن
believe	گمان داشتن
believed	گمان داشتن
dubitation	گمان شک داشتن
outclass	برتری داشتن بر
one up <idiom>	برتری داشتن
excels	برتری داشتن بر
excelling	برتری داشتن بر
to have the pull of	برتری داشتن بر
excelled	برتری داشتن بر
outclassed	برتری داشتن بر
outclassing	برتری داشتن بر
outclasses	برتری داشتن بر
excel	برتری داشتن بر
outclassing	دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass	دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed	دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses	دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
opinion	گمان
opinions	گمان
guessed	گمان
guess	گمان
surmise	گمان
surmising	گمان
surmises	گمان
surmised	گمان
assumption	گمان
idea	گمان
ideas	گمان
thoughts	گمان
thought	گمان
guesses	گمان
impressions	گمان
impression	گمان
they suspect him of lying	گمان
conjecture	گمان
i suppose so	گمان میکنم
estimation	حدس گمان
i do not think so	گمان نمیکنم
doubt	گمان دودلی
estimations	حدس گمان
suppositions	گمان پندار
supposition	گمان پندار
suppose	گمان کردن
supposes	گمان کردن
supposing	گمان کردن
trusting	نیک گمان
think	گمان کردن
thinks	گمان کردن
aim	گمان جهت
aimed	گمان جهت
doubted	گمان دودلی
aims	گمان جهت
belief	ایمان گمان
conjecture	گمان بردن
supposable	گمان کردن
dubitate	گمان چیزنامعلوم
doubting	گمان دودلی
doubts	گمان دودلی
reckons	گمان کردن
reckon	گمان کردن
wis	گمان کردن
suspect	گمان کردن
reckoned	گمان کردن
suspects	گمان کردن
suspecting	گمان کردن
surmising	گمان بردن حدس
to believe wrong	اشتباه گمان کردن
surmise	گمان بردن حدس
surmised	گمان بردن حدس
think well of	خوش گمان بودن به
i have a hunch that	سخت گمان دارم که
to think ill of any one	نسبت به کسی بد گمان
surmises	گمان بردن حدس
open hearted	راست باز خوش گمان
i shoudel hardly think so	گمان نمیکنم اینطور باشد
hunch player	شرطبند از روی حدس و گمان
i suspect him to be a liar	گمان میکنم دروغگو باشد
momentum	برتری
superiority	برتری
priority	برتری
priorities	برتری
preferences	برتری
preponderance	برتری
preference	برتری
excellence	برتری
privilege	برتری
preemimence	برتری
pre eminence	برتری
paramountey	برتری
Excellencies	برتری
Excellency	برتری
advantage	برتری
paramountcy	برتری
precedence	برتری
supremacy	برتری
sinistrality	چپ برتری
primacy	برتری
hegemony	برتری
profits	برتری
profited	برتری
profit	برتری
Majesty	برتری
predomination	برتری
vantage	برتری
power	برتری
powering	برتری
unidextrality	یک سو برتری
powers	برتری
trancscendent	برتری
ecellency	برتری
powered	برتری
Majesties	برتری
transcendence	برتری
transcendence or cy	برتری
beat out	برتری
bark up the wrong tree <idiom>	[درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
to think well of a person	درباره کسی خوش گمان بودن
laterality	برتری جانبی
transcends	برتری یافتن
supremacist	برتری گرای
overridden	برتری جستن بر
influence	برتری تفوق
influenced	برتری تفوق
dextrality	راست برتری
influencing	برتری تفوق
head start	فرصت برتری
influences	برتری تفوق
prominence	پیشامدگی برتری
fire superiority	برتری اتش
maritime lien	برتری دریایی
manual dominance	دست برتری
outreach	برتری یافتن
ocular dominance	چشم برتری
overrode	برتری جستن بر
overrides	برتری جستن بر
override	برتری جستن بر
eye dominance	چشم برتری
outvie	برتری جستن از
overmaster	برتری یافتن بر
overtop	برتری جستن از
mixed cerebral dominance	برتری نامتمایز مخ
transcending	برتری یافتن
headships	بزرگی برتری
absolute advantage	برتری مطلق
handedness	دست برتری
transcended	برتری یافتن
superiority	برتری قوا
antecede	برتری جستن
comparative advantage	برتری نسبی
supremacists	برتری گرای
ascendance	تفوق برتری
cerebral dominance	سو برتری نیمکره مخ
headship	بزرگی برتری
distinctions	برتری ترجیح
head starts	فرصت برتری
preminence	برتری علو
transcend	برتری یافتن
lateral dominance	برتری جانبی
predominancy	برتری علو
hemispherical dominance	برتری نیمکره
best	برتری جستن
distinction	برتری ترجیح
predominance	برتری علو
longed	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom>	بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
saliency	جلو امدگی برتری
salience	جلو امدگی برتری
right handedness	دست راست برتری
rate of time preference	نرخ برتری زمانی
humdingers	دارای برتری فاحش
pull	برتری جزئی و مختصر
manoptoscope	برتری سنج بینایی
upper hand	برتری دست بالا
pulls	برتری جزئی و مختصر
humdinger	دارای برتری فاحش
anti air	ضد برتری هوایی دشمن
to gain a over	برتری یاتفوق جستن بر
to keep down	زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up	از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
outdistanced	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
look down on someone <idiom>	باحقارت واحساس برتری نگریستن
papalism	فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
teutonism	عقیده برتری نژادی المان
sovereignty	اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
outdistancing	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistance	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
out maneuver	برتری مانور پیدا کردن
outdistances	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
Santa Claus	شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
venriloquism	سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
to get the upper hand	برتری جستن تفوق پیدا کردن
vantage ground	زمین دارای برتری اتش و دید
pale face	سفید پوست لقبی است که گمان می کنندسرخ پوستان امریکایی بمردم سفیدپوست
set up	جلو برتری حریف را گرفتن پاس به یار ازادتر