English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (7 milliseconds)
English Persian
coram judice در حضور قاضی اصاع
Other Matches
before the jvdges در حضور قاضی
to bring the matter before a court [the judge] دعوایی را در حضور قاضی آوردن
to bring somebody before the judge کسی را در حضور قاضی آوردن
arrest of judgment سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
judge قاضی
pretor قاضی
pretorian قاضی
recusatio judicis رد قاضی
bencher قاضی
cadi قاضی
kadi or kadee قاضی
magistracy قاضی
judging قاضی
judges قاضی
judged قاضی
attendance حضور
presence حضور
in the presence of ... در حضور ...
attendances حضور
tendance حضور
judging قاضی دادرس
holy joe قاضی عسکر
examing magistrate قاضی تحقیق
judicial interrogator قاضی تحقیق
examinating magistrate قاضی تحقیق
the chief justice قاضی القضات
Justices of the Peace قاضی صلحیه
stylist قاضی سلیقه
Chief Justice قاضی اعظم
Justice of the Peace قاضی صلحیه
interrogators قاضی تحقیق
interrogator قاضی تحقیق
Chief Justice قاضی القضات
Chief Justices قاضی اعظم
judge advocate قاضی عسکر
judges قاضی دادرس
Chief Justices قاضی القضات
arbitrator قاضی تحکیم
chaplain قاضی عسگر
provost marshal قاضی نظامی
chaplains قاضی عسگر
arbitrators قاضی تحکیم
arbiter قاضی داور
padres قاضی عسکر
padre قاضی عسکر
personal knowledge of the judge علم قاضی
arbiters قاضی داور
stylists قاضی سلیقه
judge قاضی دادرس
judged قاضی دادرس
attends حضور داشتن
immanence حضور درهمه جا
immanency حضور درهمه جا
presentment بیان حضور
non attendance عدم حضور
non attandance عدم حضور
roll call حضور و غیاب
savoir faire حضور ذهن
in my presence در حضور من [حقوق]
in your presence در حضور شما
common sense حضور ذهن
attending حضور داشتن
attend حضور داشتن
presence of mind حضور ذهن
tact حضور ذهن
audiences اجازه حضور
audience اجازه حضور
non appearance عدم حضور در
magistrates قاضی دادگاه جنحه
samson قاضی قدیم اسرائیل
king's counsel قاضی دادگاه پادشاه
county magestrate قاضی دادگاه استان
Soc اصل استقلال قاضی
to reckon with out one's host تنها به قاضی رفتن
magistrate قاضی دادگاه جنحه
presence [of somebody] حضور [کسی] [حقوق]
arrivals حضور در خدمت فرستی
pluripresence حضور در چند جا در یک زمان
roll call حضور و غیاب سازمانی
to request the company of: حضور کسی را خواستن
arrival حضور در خدمت فرستی
to make ones a حضور بهم رساندن
to put in an appearance حضور بهم رساندن
omnipresence حضور در همه جا در ان واحد
processes تکلیف به حضور کردن
ubiquity حضور در همه جا در یک وقت
call the roll حضور و غیاب کردن
immediacy اگاهی حضور ذهن
absence of mind عدم حضور ذهن
locus standi حق حضور در دادگاه یامجلس
process تکلیف به حضور کردن
puisne judge قاضی پایین رتبه دادرس جز
circuit حوزه قضایی یک قاضی دور
circuits حوزه قضایی یک قاضی دور
praetor قاضی یاافسر مادون کنسول
sit in حضور درمحلی بعنوان اعتراض
show up حاضر شدن حضور یافتن
libation تقدیم شراب به حضور خدایان
libations تقدیم شراب به حضور خدایان
Is my presence absolutely necessary? آیا حضور من لازم است؟
sit-in حضور درمحلی بعنوان اعتراض
bases boaded ضربه با حضور بازیگران درپایگاههای 1 و 2 و 3
sit-ins حضور درمحلی بعنوان اعتراض
The judge remained an honest man all his life . قاضی تمام عمرش درستکار ماند
chaplaincy مقام یا محل کار قاضی عسگر
chaplaincies مقام یا محل کار قاضی عسگر
to be in attendance [at an event] حضور داشتن [در مراسمی ] [اصطلاح رسمی]
your presence is requested خواهشمند است حضور بهم رسانید
attendance of a doctor حضور پزشک روی رینگ بوکس
assisting حضور بهم رساندن توجه کردن
assists حضور بهم رساندن توجه کردن
bases empty ضربه بدون حضور بازیگر درپایگاهها
recusance سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
recusancy سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
assisted حضور بهم رساندن توجه کردن
assist حضور بهم رساندن توجه کردن
nemo potest esse simul actor et judex هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد
bench warrant حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
subpoenaing کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenas کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoena کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenaed کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
acetiam برای عملی تا قاضی بتواند رای خود را بدهد
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
preconception عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
banc جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
preconceptions عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
perverse verdict رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
case law رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
acatalectic قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
attaint محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
nonduty status حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
appearance money پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
barristers وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
barrister وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
justiciar قاضی عالیرتبهء دادگاههای عالی قرون وسطایی انگلیس دادرس عالیرتبه
nuncupative will وصیتی که ابتدا در حضور عدهای ازشهود اعلام و متعاقبا"نوشته میشود
procedendo حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
time card کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
two man rule قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
barrator قاضی رشوه گیر رئیس یامتصدی کشتی که رشوه بگیرد
misdirection در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
arrival زمان حضور زمان رسیدن
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
summings up خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
early token release در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com