Total search result: 149 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
coram judice |
در حضور قاضی اصاع |
|
|
Other Matches |
|
before the jvdges |
در حضور قاضی |
to bring the matter before a court [the judge] |
دعوایی را در حضور قاضی آوردن |
to bring somebody before the judge |
کسی را در حضور قاضی آوردن |
arrest of judgment |
سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود |
judge |
قاضی |
pretor |
قاضی |
pretorian |
قاضی |
recusatio judicis |
رد قاضی |
bencher |
قاضی |
cadi |
قاضی |
kadi or kadee |
قاضی |
magistracy |
قاضی |
judging |
قاضی |
judges |
قاضی |
judged |
قاضی |
attendance |
حضور |
presence |
حضور |
in the presence of ... |
در حضور ... |
attendances |
حضور |
tendance |
حضور |
judging |
قاضی دادرس |
holy joe |
قاضی عسکر |
examing magistrate |
قاضی تحقیق |
judicial interrogator |
قاضی تحقیق |
examinating magistrate |
قاضی تحقیق |
the chief justice |
قاضی القضات |
Justices of the Peace |
قاضی صلحیه |
stylist |
قاضی سلیقه |
Chief Justice |
قاضی اعظم |
Justice of the Peace |
قاضی صلحیه |
interrogators |
قاضی تحقیق |
interrogator |
قاضی تحقیق |
Chief Justice |
قاضی القضات |
Chief Justices |
قاضی اعظم |
judge advocate |
قاضی عسکر |
judges |
قاضی دادرس |
Chief Justices |
قاضی القضات |
arbitrator |
قاضی تحکیم |
chaplain |
قاضی عسگر |
provost marshal |
قاضی نظامی |
chaplains |
قاضی عسگر |
arbitrators |
قاضی تحکیم |
arbiter |
قاضی داور |
padres |
قاضی عسکر |
padre |
قاضی عسکر |
personal knowledge of the judge |
علم قاضی |
arbiters |
قاضی داور |
stylists |
قاضی سلیقه |
judge |
قاضی دادرس |
judged |
قاضی دادرس |
attends |
حضور داشتن |
immanence |
حضور درهمه جا |
immanency |
حضور درهمه جا |
presentment |
بیان حضور |
non attendance |
عدم حضور |
non attandance |
عدم حضور |
roll call |
حضور و غیاب |
savoir faire |
حضور ذهن |
in my presence |
در حضور من [حقوق] |
in your presence |
در حضور شما |
common sense |
حضور ذهن |
attending |
حضور داشتن |
attend |
حضور داشتن |
presence of mind |
حضور ذهن |
tact |
حضور ذهن |
audiences |
اجازه حضور |
audience |
اجازه حضور |
non appearance |
عدم حضور در |
magistrates |
قاضی دادگاه جنحه |
samson |
قاضی قدیم اسرائیل |
king's counsel |
قاضی دادگاه پادشاه |
county magestrate |
قاضی دادگاه استان |
Soc |
اصل استقلال قاضی |
to reckon with out one's host |
تنها به قاضی رفتن |
magistrate |
قاضی دادگاه جنحه |
presence [of somebody] |
حضور [کسی] [حقوق] |
arrivals |
حضور در خدمت فرستی |
pluripresence |
حضور در چند جا در یک زمان |
roll call |
حضور و غیاب سازمانی |
to request the company of: |
حضور کسی را خواستن |
arrival |
حضور در خدمت فرستی |
to make ones a |
حضور بهم رساندن |
to put in an appearance |
حضور بهم رساندن |
omnipresence |
حضور در همه جا در ان واحد |
processes |
تکلیف به حضور کردن |
ubiquity |
حضور در همه جا در یک وقت |
call the roll |
حضور و غیاب کردن |
immediacy |
اگاهی حضور ذهن |
absence of mind |
عدم حضور ذهن |
locus standi |
حق حضور در دادگاه یامجلس |
process |
تکلیف به حضور کردن |
puisne judge |
قاضی پایین رتبه دادرس جز |
circuit |
حوزه قضایی یک قاضی دور |
circuits |
حوزه قضایی یک قاضی دور |
praetor |
قاضی یاافسر مادون کنسول |
sit in |
حضور درمحلی بعنوان اعتراض |
show up |
حاضر شدن حضور یافتن |
libation |
تقدیم شراب به حضور خدایان |
libations |
تقدیم شراب به حضور خدایان |
Is my presence absolutely necessary? |
آیا حضور من لازم است؟ |
sit-in |
حضور درمحلی بعنوان اعتراض |
bases boaded |
ضربه با حضور بازیگران درپایگاههای 1 و 2 و 3 |
sit-ins |
حضور درمحلی بعنوان اعتراض |
The judge remained an honest man all his life . |
قاضی تمام عمرش درستکار ماند |
chaplaincy |
مقام یا محل کار قاضی عسگر |
chaplaincies |
مقام یا محل کار قاضی عسگر |
to be in attendance [at an event] |
حضور داشتن [در مراسمی ] [اصطلاح رسمی] |
your presence is requested |
خواهشمند است حضور بهم رسانید |
attendance of a doctor |
حضور پزشک روی رینگ بوکس |
assisting |
حضور بهم رساندن توجه کردن |
assists |
حضور بهم رساندن توجه کردن |
bases empty |
ضربه بدون حضور بازیگر درپایگاهها |
recusance |
سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت |
recusancy |
سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت |
assisted |
حضور بهم رساندن توجه کردن |
assist |
حضور بهم رساندن توجه کردن |
nemo potest esse simul actor et judex |
هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد |
bench warrant |
حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار |
subpoenaing |
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن |
subpoenas |
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن |
subpoena |
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن |
subpoenaed |
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن |
acetiam |
برای عملی تا قاضی بتواند رای خود را بدهد |
The judge will have the final say on the matter. |
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت. |
preconception |
عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت |
banc |
جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود |
preconceptions |
عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت |
perverse verdict |
رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه |
case law |
رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود |
acatalectic |
قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند |
attaint |
محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط |
nonduty status |
حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق |
appearance money |
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود |
barristers |
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد |
barrister |
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد |
justiciar |
قاضی عالیرتبهء دادگاههای عالی قرون وسطایی انگلیس دادرس عالیرتبه |
nuncupative will |
وصیتی که ابتدا در حضور عدهای ازشهود اعلام و متعاقبا"نوشته میشود |
procedendo |
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است |
time card |
کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ |
two man rule |
قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار |
barrator |
قاضی رشوه گیر رئیس یامتصدی کشتی که رشوه بگیرد |
misdirection |
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود |
arrival |
زمان حضور زمان رسیدن |
arrivals |
زمان حضور زمان رسیدن |
statute of fraud |
قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود |
summings up |
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند |
summing up |
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند |
early token release |
در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است |