English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (9 milliseconds)
English Persian
in progress of completion در دست تکمیل
Search result with all words
round تکمیل کردن
roundest تکمیل کردن
consummation تکمیل
mature واجب الادا تکمیل کردن
matures واجب الادا تکمیل کردن
supplied تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplied تکمیل کردن
supply تکمیل کردن موجودی ذخیره
supply تکمیل کردن
supplying تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplying تکمیل کردن
complete تکمیل
complete تکمیل کردن
completed تکمیل
completed تکمیل کردن
completes تکمیل
completes تکمیل کردن
completing تکمیل
completing تکمیل کردن
complement تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complementing تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complements تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
finishing عملیات تکمیل
fulfilment تکمیل
back up تکمیل کردن
back-up تکمیل کردن
intermediate مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند
matt فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
complementary تکمیل کننده یکدیگر
perfect کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect تکمیل کردن
perfected کاملا رسیده تکمیل کردن
perfected تکمیل کردن
perfecting کاملا رسیده تکمیل کردن
perfecting تکمیل کردن
perfects کاملا رسیده تکمیل کردن
perfects تکمیل کردن
supplement تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplement تکمیل کردن
supplement تکمیل کننده اضافی
supplemented تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplemented تکمیل کردن
supplemented تکمیل کننده اضافی
supplementing تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplementing تکمیل کردن
supplementing تکمیل کننده اضافی
supplements تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplements تکمیل کردن
supplements تکمیل کننده اضافی
cheat تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheated تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheats تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
fulfil تکمیل کردن
fulfilled تکمیل کردن
fulfilling تکمیل کردن
fulfills تکمیل کردن
fulfils تکمیل کردن
augment تکمیل کردن
augmented تکمیل کردن
augmenting تکمیل کردن
augments تکمیل کردن
finish تکمیل کردن
finishes تکمیل کردن
replete تکمیل انباشته
completion تکمیل
implement اجراء کردن تکمیل کردن
implemented اجراء کردن تکمیل کردن
implementing اجراء کردن تکمیل کردن
implements اجراء کردن تکمیل کردن
full تمام تکمیل
fullest تمام تکمیل
expletive جایگیر تکمیل کننده
expletives جایگیر تکمیل کننده
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
aucmented تکمیل شده
augmentation تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
compietion تکمیل
complementarity تکمیل
completion date تاریخ تکمیل
concrete finishing machine دستگاه عملیات تکمیل بتن
consolidating station ایستگاه تکمیل کننده بار
consolidation of position تکمیل ارایش مواضع
consummative تکمیل کننده انجام دهنده
emergency complement جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
enhancements توسعه سخت افزاری و نرم افزاری تکمیل کردن یا به روز در اوردن یک کامپیوتر یاسیستم نرم افزاری
entelechy تکمیل
expletory جایگیر تکمیل کننده
fill out تکمیل کردن
fill up تکمیل کردن
filler point نقطه تکمیل ذخایر
filler point نقطه تکمیل ذخیره انبار
fosdic دستگاه ورودی که توسط اداره امار بکاربرده میشود تا اطلاعات پرسشنامههای اماری تکمیل شده را به درون کامپیوتربخواند
frank drawing completion test ازمون تکمیل نقاشی فرانک
fulfill تکمیل کردن
fulfillment تکمیل
full load فرفیت تکمیل
germ layer یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
healy picture completion test ازمون تکمیل تصاویر هیلی
inconsummate تکمیل نشده انجام نشده
Other Matches
supplementation تکمیل
actualize تکمیل کردن
carry ineffect تکمیل کردن
carry out تکمیل کردن
implement تکمیل کردن
put ineffect تکمیل کردن
put inpractice تکمیل کردن
put into effect تکمیل کردن
carry into effect تکمیل کردن
make something happen تکمیل کردن
actualise [British] تکمیل کردن
make up تکمیل کردن
to post up تکمیل کردن
processor تکمیل کننده
to eke out تکمیل کردن
to top off تکمیل کردن
number completion test ازمون تکمیل اعداد
to fill up گرفتن تکمیل کردن
sentence completion test ازمون تکمیل جمله
picture completion test ازمون تکمیل تصویر
pavilion roof شیروانی چهار کله تکمیل
to fill out تکمیل کردن توسعه دادن
vapoware نرم افزار در حال تکمیل
autocomplete تکمیل شدن خودکار [کامپیوتر]
design development آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
matte فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
to make up درست کردن تکمیل کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com