English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
unclassified در ردیف بخصوصی قرار نگرفته
Other Matches
unquestioned مورد بازپرسی قرار نگرفته
viewless مورد نظر قرار نگرفته
The picture is not straight . عکس کج است ( راست قرار نگرفته )
nonaligned که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
lazy lines سفیدک [رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
aligns دریک ردیف قرار گرفتن
aligned دریک ردیف قرار گرفتن
align دریک ردیف قرار گرفتن
aligning دریک ردیف قرار گرفتن
pretensioning پیش تنیدگی ناشی از پیوستگی بتن با میل- گردهائی که قبل از بتن ریزی تحت کشش قرار نگرفته اند
discontinuous wefts پودهای منقطع [این نوع پودگذاری در تمام عرض فرش قرار نگرفته، بلکه بسته به نوع بافت و طراحی در اندازه مختلف بکار می رود.]
crankum دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
v engine موتور پیستونی که سیلندرهای ان در دو ردیف مایل بشکل 7 قرار گرفته اند
crankle دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crinkum دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
Crinkle دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
x engine موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
Jaldar [نوعی طرح پاکستانی که در آن ردیف های لوزی شکل و هشت وجهی بصورت یک ردیف در میان بافته می شوند.]
terraced houses خانههای در یک ردیف ردیف خانه ها
unwashed حمام نگرفته
unshaped شکل نگرفته
uninspired الهام نگرفته
unshapen شکل نگرفته
clean fingered رشوه نگرفته
row marker دستک نشانه ردیف مین علامت ردیف مین
unschooled تعلیم نگرفته کار اموزی نکرده
undergrad u te شاگرد درجه نگرفته شاگردپایین رتبه
landsman ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته
intraspecific شامل گروه بخصوصی
intraspecies شامل گروه بخصوصی
it is particularly difficult یک اشکال بخصوصی دارد
ward heeler کارچاق کن سیاسی ناحیه بخصوصی
in the irons سوار اسب بخصوصی شدن
bulbed cherrylock rivet نوع بخصوصی پرچ کور
Methodism پیروی از متد یا روش بخصوصی
sectionalism طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
uninitialized ارزش اغازی داده نشده مقدار اولیه نگرفته
period منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
career woman زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
periods منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
career women زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
stenohaline زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
stenophagous تغذیه کننده از جانور یانوع بخصوصی
localization تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
monomaia جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
soil conservation مهیا کردن خاک برای محصول بخصوصی
but for income قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
baying حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bays حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bay حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
raw wool پشم خام [پشمی که هیچگونه عملیات سفیدگری یا شستشو روی آن صورت نگرفته باشد.]
referendums حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referenda حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
accent mark علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
full power اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
subschema زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
unresolved تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
surface mount technology روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
classify در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
row ردیف
racked ردیف
rack ردیف
cue ردیف
runs ردیف
classes ردیف
ranks ردیف صف
classed ردیف
sequence ردیف
columns ردیف
ranks ردیف
sequences ردیف
racks ردیف
wracked ردیف
wracks ردیف
lines ردیف
line ردیف
octachord ردیف
deque ردیف
cues ردیف
run ردیف
classing ردیف
tier ردیف
rowed ردیف
tiers ردیف
rank ردیف صف
class ردیف
range ردیف
rank ردیف
ranged ردیف
ranges ردیف
column ردیف
ranked ردیف صف
ranked ردیف
rows ردیف
tierced ردیف دار
tiers ردیف کردن
pattern ردیف بندی
realigns ردیف کردن
succession ردیف جانشینی
in a row ردیف شده
successions ردیف جانشینی
ranges سلسله ردیف
ranged سلسله ردیف
hedgerows ردیف خاربن
hedgerow ردیف خاربن
tiers ردیف افقی
clavier ردیف جا انگشتی
tiers ردیف شدن
realign ردیف کردن
realigned ردیف کردن
tiers ردیف صندلی
realigning ردیف کردن
tier ردیف شدن
colonnade ردیف ستون
tier ردیف کردن
range سلسله ردیف
tier ردیف صندلی
colonnades ردیف ستون
aline ردیف شدن
file number شماره ردیف
patterns ردیف بندی
tier ردیف افقی
clavier ردیف مضراب
row ردیف کردن
aligns ردیف کردن
rowed ردیف مین
string ردیف سلسله
rowed ردیف کردن
lance corporal هم ردیف سرجوخه
file ردیف صف به صف کردن
rows ردیف سطر
single line ردیف تکی
row ردیف سطر
rows ردیف کردن
single line ردیف مجزا
align ردیف کردن
aligned ردیف کردن
aligning ردیف کردن
serially بطور ردیف
row ردیف مین
filed ردیف صف به صف کردن
tierced ردیف شده
single file یک ردیف ستون
spooler برنامه ردیف گر
series سلسله ردیف
item number شماره ردیف
rows ردیف مین
shaw ردیف درختان
rowed ردیف سطر
seriated ردیف شده
seriation ردیف کردن
line up ردیف ایستادن تیم
monopteral دارای یک ردیف ستون
line-up ردیف ایستادن تیم
rows ردیف چند خانه
line-ups ردیف ایستادن تیم
hypen ladder ردیف خطوط تیره
tertial سومین ردیف شاهپر
row ردیف چند خانه
rowed ردیف چند خانه
eleven punch سوراخ ردیف یازدهم
hedgerows ردیف بوتههای پرچین
hedgerow ردیف بوتههای پرچین
dress circle صندلیهای ردیف جلوتماشاخانه
second defendant متهم ردیف دوم
onside در ردیف یا پشت سر توپدار بودن
stacks ردیف کردن وسایل و تجهیزات
colonnade ستون بندی ردیف درخت
terraces ردیف خانههای بهم پیوسته
colonnade ردیف ستون ایوان ستوندار
colonnades ردیف ستون ایوان ستوندار
colonnades ستون بندی ردیف درخت
key-couse [بیش از یک ردیف سنگ سر طاق]
rivet gage فاصله بین دو ردیف پرچ
corvette رزمناوی که یک ردیف توپ دارد
print spooling progarm برنامه ردیف کننده چاپ
straight f. پنج برگ ردیف ویکرنگ
bat around توپ زدن به نوبت در یک ردیف
terrace ردیف خانههای بهم پیوسته
stack ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacked ردیف کردن وسایل و تجهیزات
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
hypostyle دارای سقف مبتنی بر ردیف ستون
quart major ردیف تک خال وشاه وبی بی وسرباز
lagomorphic وابسته به پستانداران جونده دو ردیف دندانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com