Total search result: 202 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
Full phrase not found.
|
|
Full phrase Google translation result |
|
|
|
|
|
|
|
Search result with all words |
|
thereinbefore |
در سطور قبل همان قرارداد قبلا" |
Other Matches |
|
same |
یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص |
prefiguring |
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن |
prefigured |
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن |
prefigure |
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن |
prefigures |
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن |
No sooner was he gone than he was kI'lled . |
رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان |
line synchronization |
همزمانی سطور |
line to line spacing |
فاصله سطور |
interline |
بین سطور نوشتن |
interlination |
الحاقات بین سطور |
interlinear |
مدرج در میان سطور |
interlination |
نوشتن بین سطور |
negotiated contract |
قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم |
escalation |
مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد |
It is the same pottage and the same bowl. <proverb> |
همان آش است و همان کاسه . |
synchronous |
فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند |
parol contract |
قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی |
rapallo treaty |
قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا |
contra preferentum rule |
درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد |
phantom order |
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی |
families |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
family |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
same |
همان چیز همان |
single space |
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن |
cost contract |
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه |
already |
قبلا |
aforehand |
قبلا |
supra |
قبلا |
the reinbefore |
قبلا |
erst |
قبلا |
previously |
قبلا" |
erstwhile |
قبلا |
formerly |
قبلا |
pre arrange |
قبلا قرارگذاشتن |
foretoken |
قبلا اگاهانیدن |
i went before |
من قبلا` رفتم |
prerecord |
قبلا ضبط |
presentient |
قبلا متوجه |
presentient |
قبلا مستعد |
heretofore |
سابقا قبلا |
beforehand |
قبلا اماده |
prepay |
قبلا پرداختن |
prescient |
قبلا اگاه |
preheat |
قبلا حرارت دادن |
foresees |
قبلا تهیه دیدن |
preheated |
قبلا گرم کردن |
preselect |
قبلا انتخاب کردن |
preheated |
قبلا حرارت دادن |
pre appoint |
قبلا معین کردن |
preheat |
قبلا گرم کردن |
prearrange |
قبلا تهیه کردن |
prearrange |
قبلا ترتیب دادن |
preheats |
قبلا حرارت دادن |
preheats |
قبلا گرم کردن |
prepaid |
قبلا" پرداخت شده |
destine |
قبلا انتخاب کردن |
forespeak |
قبلا اماده کردن |
forearms |
قبلا اماده کردن |
forearm |
قبلا اماده کردن |
previews |
قبلا رویت کردن |
prime |
قبلا تعلیم دادن |
preview |
قبلا رویت کردن |
foresee |
قبلا تهیه دیدن |
preassigned |
قبلا تعیین شده |
advance |
قبلا تهیه شده |
advance |
قبلا تجهیز شده |
advances |
قبلا تهیه شده |
advances |
قبلا تجهیز شده |
advancing |
قبلا تجهیز شده |
I have a reservation. |
من قبلا رزرو کردم. |
prifixal |
قبلا تعیین کردن |
prifix |
قبلا تعیین کردن |
pretypify |
قبلا اعلام کردن |
pretypify |
قبلا نشان دادن |
primes |
قبلا تعلیم دادن |
primed |
قبلا تعلیم دادن |
to prerecord |
قبلا ضبط کردن |
as already mentioned <adv.> |
همانطور که قبلا ذکر شد |
as previously agreed upon <adv.> |
همینطور که قبلا موافقت شد |
as previously mentioned <adv.> |
همانطور که قبلا ذکر شد |
as already mentioned <adv.> |
همانطور که قبلا اشاره شد |
as previously mentioned <adv.> |
همانطور که قبلا اشاره شد |
pretreat |
قبلا معالجه کردن |
presanctified |
قبلا تقدیس شده |
predetermine |
قبلا مقدر کردن |
prenominate |
قبلا نامبرده شده |
prenominate |
قبلا ذکر شده |
predetermine |
قبلا تعیین کردن |
preform |
قبلا تصمیم گرفتن |
preform |
قبلا بشکل دراوردن |
preform |
قبلا تشکیل دادن |
preexist |
قبلا وجود داشتن |
predestine |
قبلا تعیین کردن |
predesignate |
قبلا تعیین شده |
predigest |
قبلا هضم کردن |
prerecord |
قبلا ثبت کردن |
advancing |
قبلا تهیه شده |
prepossess |
قبلا بتصرف اوردن |
preordain |
قبلا مقرر داشتن |
prenominate |
قبلا ذکر کردن |
premonish |
قبلا برحذر داشتن |
preconceive |
قبلا تصور کردن |
preconceive |
قبلا عقیده پیداکردن |
predicts |
قبلا پیش بینی کردن |
predicting |
قبلا پیش بینی کردن |
preconcert |
قبلا فرار ومدار گذاردن |
preset |
قبلا چیدن و قرار دادن |
predict |
قبلا پیش بینی کردن |
preassigned |
قبلا تخصیص داده شده |
put in <idiom> |
اضافه چیزی که قبلا گفته شد |
identic |
همان |
selfsame |
همان |
this same |
همان |
very |
همان |
thingummy |
همان |
identical |
همان |
idem |
همان |
same |
همان |
pre- |
آنچه قبلا توافق شده است |
postpaid |
مخارج پستی قبلا پرداخت شده |
forebode |
قبلا بدل کسی اثر کردن |
pre |
آنچه قبلا توافق شده است |
predefined |
آنچه قبلا معرفی شده است |
preexist |
ازلی بودن قبلا موجود شدن |
preform |
قبلا شکل چیزی رامعین کردن |
prevue |
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی |
preordain |
قبلا وقوع امری را ترتیب دادن |
bespeak |
قبلا درباره چیزی صحبت کردن |
nothing short of |
عینا همان |
accordingly |
از همان قرار |
very |
همان همین |
just as well <adv.> |
همان مقدار |
for that matter <idiom> |
به همان علت |
self same |
همان خود |
self-same |
همان خود |
of that ilk |
دارای همان جا |
of that ilk |
اهل همان جا |
selfsame |
درست همان |
therabout |
در همان نزدیکی |
the reinbefore |
همان سندیاقرارداد |
that once |
همان یک بار |
same |
همان جور |
same |
همان کار |
s.c |
همان دعوی |
s.c |
همان پرونده |
equally <adv.> |
به همان طریق |
ones |
یکی از همان |
it is the same thing |
همان است |
one |
یکی از همان |
of the same kind |
از همان نوع |
i went that instant |
در همان ان رفتم |
i went on the instant |
در همان ان رفتم |
instatu quo |
در همان حال |
just as well <adv.> |
به همان طریق |
at the very beginning |
از همان اولش |
equally <adv.> |
همان مقدار |
ingrain |
نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است |
ones |
عین همان یکی |
of even date |
دارای همان تاریخ |
we are in the same way |
ما هم همان حال را داریم |
it is much the same |
تقریبا همان است |
It comes to the same thing . |
باز هم همان ؟ یشود |
Just as well you didnt come . |
همان بهتر که نیامدی |
quasi- |
مشابه یا تقریباگ همان |
idem |
همان نویسنده در همانجا |
She promised to bring it but never did . |
همان آوردنی که بیاورد ! |
He would never retract . |
هر چه بگوید همان است |
one |
عین همان یکی |
even |
دارای همان تاریخ |
In the ( same ) usual place. |
در همان جای همیشگه |
have a go at <idiom> |
سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند |
revocation of probate |
بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده |
Thats no news to me. |
این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم ) |
rest on one's laurels <idiom> |
خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است |
about as high |
تقریبا` همان اندازه بلند |
What wI'll be woll be. |
هر چقدر قسمت با شد همان می شود |
step jump |
پرش و برگشت روی همان پا |
What so ever a man soweth ,that shall he also reap. <proverb> |
هر چه بکارى ,همان درو مى کنى . |
lighter shade |
از همان رنگ ولی روشن تر |
predestinate |
قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی |
forlorn hope |
دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند |
postpaid |
پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود |
cost indexes |
ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده |
synchronous |
آنچه همان با دیگری اجرا شود. |
isomeric |
متشابه الترکیب دارای همان اجزا |
i wrote as neatly as he did |
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت |
equivalent |
همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن |
equivalents |
همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن |
prepossess |
تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن |
echoed |
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی |
echoing |
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی |
echoes |
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی |
one two |
تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر |
echo |
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی |
times |
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند |
abs |
پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی |
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . |
همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد ) |
This is the very thing I wanted. |
این همان چیزی است که دلم می خواست |
time |
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند |
per |
همان طور که در الگو نشان داده شده |