English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
to go with the flow <idiom> در مسیر نظام عمومی رفتن [اصطلاح مجازی]
Other Matches
against the tide <adv.> مخالف نظام عمومی [اصطلاح مجازی]
busing مسیر عمومی
bus مسیر عمومی
bused مسیر عمومی
buses مسیر عمومی
bussed مسیر عمومی
busses مسیر عمومی
bussing مسیر عمومی
buck دولادولا رفتن سواره نظام
bucks دولادولا رفتن سواره نظام
communism کمونیسم نظام اقتصادی مبتنی براندیشههای مارکسیستی که مالکیت و ابزار تولید عمومی و در کنترل دولت قرار دارد
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
lead the way <idiom> جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
to jink [colloquial] [British English] در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduce بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
dress left از چپ نظام یا از راست نظام
fasts سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
groove خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
grooves خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
switched network backup انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
landing approach مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
general orders دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose کارهای عمومی مصارف عمومی
ball cushion دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
summit حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summits حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
transit route مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
midcourse guidance هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
consolidated dining facility تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
fire lane مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
steadies مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dog leg شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steady مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
chucks سه نظام
left d. نظام به چپ
trend نظام
systems نظام
military نظام
chuck سه نظام
trends نظام
chucked سه نظام
system نظام
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
trunkair route مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
conversational system نظام محاورهای
systems analysis نظام شناسی
tax system نظام مالیاتی
the military profession کار نظام
systematization نظام دهی
capitalist system نظام کاپیتالیسم
order نظام معماری
regulations نظام نامه
underdetermined system نظام نامعین
accounting system نظام حسابداری
action system نظام عمل
communication system نظام ارتباطی
skirmisher پیاده نظام
agrarian system نظام ارضی
communist system نظام کمونیستی
foot infantry پیاده نظام
filing system نظام بایگانی
exemption معافی نظام
taylorism نظام تیلور
socialism نظام اشتراکی
man power مشمولین نظام
system dynamics پویائی نظام
value system نظام ارزشها
delusional system نظام هذیانی
dynamic system نظام پویا
collectivism نظام اشتراکی
colonial system نظام استعماری
factory system نظام کارخانهای
dual price system نظام دو قیمتی
drill chuck سه نظام مته
yeomanry سواره نظام
serfdom system نظام سرفی
serfdom system نظام رعیتی
code نظام نامه
serfdom نظام رعیتی
mechanism of the organ نظام تشکیلات
sensorium نظام حسی
cognitive system نظام شناختی
closed system نظام بسته
class system نظام طبقاتی
credit system نظام اعتباری
banking system نظام بانکداری
barter system نظام پایاپای
barter system نظام تهاتری
binary system نظام دو نمادی
biological system نظام زیستی
biosystem نظام زیستی
boring chuck سه نظام مته
caste system نظام کاستی
educational system نظام اموزشی
centralized system نظام متمرکز
economic system نظام اقتصادی
chuck wrench اچار سه نظام
cutter chuck سه نظام فرز
social system نظام اجتماعی
serfdom نظام دهقانی
horse سواره نظام
service نظام وفیفه
serviced نظام وفیفه
chucks صفحه نظام
chucks دستگاه نظام
conscription نظام وفیفه
chucked صفحه نظام
chucked دستگاه نظام
chuck صفحه نظام
price system نظام قیمت
chuck دستگاه نظام
hand operated chuck سه نظام دستی
open system نظام باز
household system نظام تولیدخانوادگی
incentive system نظام تشویقی
military service نظام وفیفه
phonology نظام صوتی
jaw chuck سه نظام فک دار
landlordism نظام اربابی
horseman سواره نظام
household system نظام خانوادگی
feudalism نظام زمینداری
musculature نظام عضلانی
modern system نظام نوین
systems نظام سیستم
infantry پیاده نظام
military مربوط به نظام
double standard نظام دو معیاری
mixed system نظام مختلط
mnemonic system نظام یادیار
modern system نظام جدید
dragoons سواره نظام
miniature system خرده نظام
system نظام سیستم
communism نظام اشتراکی
price system نظام قیمتی
dragoon سواره نظام
welfare system نظام رفاهی
market system نظام بازار
cavalry سواره نظام
to bear arms خدمت نظام کردن
conscript مشمول نظام کردن
conscription law قانون نظام وفیفه
monarchical هواداری نظام شاهی
free economic system نظام اقتصاد ازاد
dragonnades بوسیله سواره نظام
constitution نظام نامه مزاج
selective service خدمت داوطلبانه نظام
merit system نظام شایستگی نگر
janizary سرباز پیاده نظام
to enter the military داخل نظام شدن
phylarch فرمانده سواره نظام
drill socket [مخروطی سه نظام مته]
constitutions نظام نامه مزاج
ironside نام سواره نظام
doughboy سرباز پیاده نظام
slacker فراری ازخدمت نظام
wage system نظام پرداخت دستمزد
voting system نظام رای گیری
voluntaryist مخالف نظام وفیفه
light infantry پیاده نظام سبک
systems approach رویکرد نظام نگر
commercial banking system نظام بانکداری تجارتی
systematized delusions هذیانهای نظام یافته
normal interval فرمان از جلو نظام
desert from military service فراری از خدمت نظام
infantryman سرباز پیاده نظام
infantryman جمعی پیاده نظام
simultaneous equation system نظام معادلات همزمانی
infantrymen جمعی پیاده نظام
social security system نظام تامین اجتماعی
foot soldier سرباز پیاده نظام
dough boy سرباز پیاده نظام
infantrymen سرباز پیاده نظام
dogface سرباز پیاده نظام
cosmologies نظام عالم وجود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com