English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English Persian
to sink in the scale در مقام تنزل کردن
Other Matches
exchange depareciation تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
degrades تنزل کردن
to go backward تنزل کردن
to come down with a run تنزل کردن
degrade تنزل کردن
fall تنزل کردن
fall off <idiom> تنزل کردن
demonetize تنزل پیدا کردن
declining تنزل کردن کاستن
declines تنزل کردن کاستن
decline تنزل کردن کاستن
declined تنزل کردن کاستن
decays فاسد شدن تنزل کردن
decay فاسد شدن تنزل کردن
decayed فاسد شدن تنزل کردن
playdown تنزل دادن کوچک کردن
decaying فاسد شدن تنزل کردن
nose dive ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
declassifying تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassified تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
write down یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
to tarnish something [image, status, reputation, ...] چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
unmake خلع مقام کردن
disseat خلع مقام یاکرسی کردن
substitute قائم مقام جایگزین کردن
substituting قائم مقام جایگزین کردن
to keep state شان یا مقام خودراحفظ کردن
substituted قائم مقام جایگزین کردن
subrogate قائم مقام تعیین کردن
dubbed تفویض مقام کردن چرب کردن
dubs تفویض مقام کردن چرب کردن
dub تفویض مقام کردن چرب کردن
debased مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debases مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debasing مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debase مقام کسی را پایین بردن پست کردن
sag یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
compounding a felony سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
decrease تنزل
depreciation تنزل
abates تنزل
set back تنزل
decline تنزل
contraction تنزل
fall تنزل
decreases تنزل
declined تنزل
step backwards تنزل
decreased تنزل
declines تنزل
regress تنزل
abating تنزل
decadence تنزل
abated تنزل
degradation تنزل
abate تنزل
regression تنزل
decadency تنزل
contractions تنزل
degression تنزل
reductions تنزل
reduction تنزل
declining تنزل
embassage مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
magnetic decay تنزل مغناطیسی
magnetic declination تنزل مغناطیسی
fall تنزل کرد ن
deflation تنزل قیمت
lowering تنزل دادن
lowers تنزل دادن
cut rate تنزل قیمت
degradation تنزل درجه
degradation تنزل رتبه
decay خرابی تنزل
lower تنزل دادن
pejorative تنزل دهنده
demotion تنزل رتبه
lowered تنزل دادن
devaluation تنزل نرخ
active تنزل بردار
depreciative تنزل دهنده
reduce تنزل دادن
depreciator تنزل دهنده
depressions تنزل ناصافی
graceful degradation تنزل مطبوع
retrograde تنزل کننده
depression تنزل ناصافی
depressions تنزل افسردگی
mark down تنزل قیمت
reducing تنزل دادن
degrade تنزل دادن
forfeiture تنزل ارزش
depression تنزل افسردگی
decaying خرابی تنزل
reduces تنزل دادن
decayed خرابی تنزل
degrades تنزل دادن
decays خرابی تنزل
devalue تنزل قیمت دادن
devaluation تنزل قیمت پول
devaluate تنزل قیمت دادن
fluctuation ترقی و تنزل نوسان
fluctuable مستعد ترقی و تنزل
degrade تنزل رتبه دادن
demoting تنزل رتبه دادن
devalued تنزل قیمت دادن
degrades تنزل رتبه دادن
comedown تنزل رتبه ومقام
devaluing تنزل قیمت دادن
demoted تنزل رتبه دادن
demote تنزل رتبه دادن
a pejorative term عبارتی تنزل دهنده
declining economy اقتصاددر حال تنزل
devalues تنزل قیمت دادن
declining industry صنعت درحال تنزل
roll back عمل تنزل دادن
currency depreciation تنزل ارزش پول
demotes تنزل رتبه دادن
To decrease. To lower. پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
downswing تنزل کارهای تجارتی وغیره
undulation صعودو نزول ترقی و تنزل
to be reduced to the ranks بپایه سربازی تنزل یافتن
write down تنزل دادن بهای اسمی سهام
bond discount تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
bathos تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
devaluation تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
demonetization تنزل ارزش پول نسبت به قیمت قانونی خود
regressive tax مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
exchange of full powers رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
seller's option to duble خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
put option خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
put in more عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
opposite number هم مقام
foothole مقام
rete مقام
setting مقام
authority مقام
place مقام
paripassu هم مقام
places مقام
placing مقام
stages مقام
stage مقام
stand مقام
status مقام
positioned مقام
stature مقام
equipotential هم مقام
pews مقام
pew مقام
connection مقام
connexions مقام
function مقام
pank مقام
settings مقام
functioned مقام
functions مقام
eminence مقام
standing مقام
office مقام
position مقام
offices مقام
eminency مقام
marquis مقام مارکیز
deputies قائم مقام
placing مقام رتبه
attorneyship مقام وکالت
deputy قائم مقام
see of rome مقام پاپ
eminent والا مقام
locum قائم مقام
baronage مقام بارونی
A musical tone . مقام ( درموسیقی )
shrievalty مقام ومنصب
dignitaries عالی مقام
oldman مقام فرماندهی
Highnesses بلندی مقام
devil may care بی توجه به مقام
stations مقام مستقرکردن
Highness بلندی مقام
doctors of eminence پزشکان پر مقام
marquess مقام مارکیز
place مقام رتبه
stationed مقام مستقرکردن
station مقام مستقرکردن
locums قائم مقام
professorships مقام استادی
directorates مقام مدیریت
vicar قائم مقام
title اسم مقام
officeholder شاغل مقام
senatorship مقام سناتوری
titles اسم مقام
placer مقام دار
vicars قائم مقام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com