Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
to hunker down
در پی امنیت و آسایش بودن
Other Matches
protect
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protecting
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protects
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
hassle
<idiom>
مخل آسایش
accomodation
وسایل آسایش واستراحت جا و مکان
Inquietude
حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
The wrd is a place of trial by ordeal , not of eas.
<proverb>
دنیا جاى آزمایش است نه جاى آسایش .
safety
امنیت
security
امنیت
peacefulness
امنیت
computer security
امنیت کامپیوتر
job security
امنیت شغلی
external security
امنیت خارجی
security council
شورای امنیت
internal security
امنیت داخلی
safety fork
دوشاخه امنیت
buffer distance
محوطه امنیت
buffer distance
حاشیه امنیت
data security
امنیت داده ها
security
اداره امنیت
security force
اداره امنیت
angle of safety
زاویه امنیت
physical security
امنیت فیزیکی
national security
امنیت ملی
safety
امنیت محفوفیت
security service
اداره امنیت
flight clearance
تعیین امنیت پرواز
healt and safety commision
کمیسیون سلامت و امنیت
area of uncertainity
محوطه عدم امنیت
Department of Homeland Security
[DHS]
وزارتخانه امنیت کشور
pacific security pact
پیمان امنیت پاسفیک
software security
امنیت نرم افزاری
elevation of security
بالا بردن حاشیه امنیت
stability
امنیت داخلی ثبات سیاسی
displacement
امنیت در آدرس اندیس دار
internal security
امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
security council
شورای امنیت سازمان ملل متحد
minimum clearance
حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
margin
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
police action
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
margins
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
security specialist
فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
shares
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
protecting
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
protect
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
British Standards Institute
سازمان انگلیسی که طراحی و امنیت استاندارهای انگلیس را بررسی میکند
shared
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
trust territory
ناحیه تحت قیمومت شورای امنیت سازمان ملل متحد
protects
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
crest clearing graph
نمودار تعیین کمترین درجه مربوط به حاشیه امنیت مانع
share
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
unlawful assembly
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
security council
یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
DES
استاندارد دولت آمریکا برای سیستم رمز بلاک داده با امنیت بالا. مقایسه با # Public Key #
pan-
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
yalta conference
م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
junk
اطلاعات یا سخت افزاری که بی استفاده است یا از تاریخ گذشته است یا کار امنیت
inflight reliability
تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
overhead clearance
حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
lurking
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
To be on top of ones job .
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belonged
مال کسی بودن وابسته بودن
to be in a habit
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
belongs
مال کسی بودن وابسته بودن
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
to be hard put to it
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
validity of the credit
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
monitors
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
governs
نافذ بودن نافر بودن بر
depends
مربوط بودن منوط بودن
agree
متفق بودن همرای بودن
want
فاقد بودن محتاج بودن
depend
مربوط بودن منوط بودن
urgency
فوتی بودن اضطراری بودن
agreeing
متفق بودن همرای بودن
on guard
مراقب بودن نگهبان بودن
slouches
خمیده بودن اویخته بودن
governed
نافذ بودن نافر بودن بر
to stand for
نامزد بودن هواخواه بودن
wanted
فاقد بودن محتاج بودن
depended
مربوط بودن منوط بودن
govern
نافذ بودن نافر بودن بر
agrees
متفق بودن همرای بودن
abuts
مماس بودن مجاور بودن
include
شامل بودن متضمن بودن
includes
شامل بودن متضمن بودن
abut
مماس بودن مجاور بودن
discord
ناجور بودن ناسازگار بودن
resided
ساکن بودن مقیم بودن
reside
ساکن بودن مقیم بودن
conditionality
شرطی بودن مشروط بودن
abutted
مماس بودن مجاور بودن
precede
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
moons
سرگردان بودن اواره بودن
haze
گرفته بودن مغموم بودن
moon
سرگردان بودن اواره بودن
inhere
جبلی بودن ماندگار بودن
pertain
مربوط بودن متعلق بودن
pertained
مربوط بودن متعلق بودن
pertains
مربوط بودن متعلق بودن
stravaig
سرگردان بودن بی هدف بودن
stravage
سرگردان بودن بی هدف بودن
precedes
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
resides
ساکن بودن مقیم بودن
consist
شامل بودن عبارت بودن از
having
مالک بودن ناگزیر بودن
consisted
شامل بودن عبارت بودن از
have
مالک بودن ناگزیر بودن
appertain
مربوط بودن متعلق بودن
to be due
مقرر بودن
[موعد بودن]
appertained
مربوط بودن متعلق بودن
appertaining
مربوط بودن متعلق بودن
appertains
مربوط بودن متعلق بودن
slouching
خمیده بودن اویخته بودن
slouched
خمیده بودن اویخته بودن
slouch
خمیده بودن اویخته بودن
pend
معوق بودن بی تکلیف بودن
disagrees
مخالف بودن ناسازگار بودن
look for
منتظر بودن درجستجو بودن
consists
شامل بودن عبارت بودن از
owe
مدیون بودن مرهون بودن
consisting
شامل بودن عبارت بودن از
owed
مدیون بودن مرهون بودن
owes
مدیون بودن مرهون بودن
disagree
مخالف بودن ناسازگار بودن
abler
لایق بودن مناسب بودن
ablest
لایق بودن مناسب بودن
disagreed
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreeing
مخالف بودن ناسازگار بودن
crest clearing
محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
vetoes
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
Being a junior clerk is a far cry from being a manager .
کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
stand
بودن واقع بودن
profiteers
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
interdepend
بهم موکول بودن مربوط بهم بودن
profiteer
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
be sufficient
بس بودن
be enough
بس بودن
last
[be enough]
بس بودن
concentricity
بودن
suffice
بس بودن
wobble
لق بودن
reach
بس بودن
justness
حق بودن
To be all adrift.
سر در گم بودن
exist
بودن
to be in two minds
دو دل بودن
To be in two minds about something . To be undecided. To waver and vacI'llate.
دو دل بودن
lackvt
کم بودن
put one's cards on the table
<idiom>
رک بودن
consecutiveness
پی در پی بودن
to bargain for
بودن
wobbles
لق بودن
wobbling
لق بودن
exists
بودن
existed
بودن
dubiosity
در شک بودن
to hold water
ضد آب بودن
wobbled
لق بودن
stinks
بد بودن
to be
بودن
stink
بد بودن
teems
پر بودن
teeming
پر بودن
teemed
پر بودن
teem
پر بودن
sufficing
بس بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com