English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
period of concentration در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
Other Matches
basin area حوزه ابریز رودخانه
catchment areas حوزه ابریز
catchment area حوزه ابریز
catchment حوزه ابریز مرزی
blind drainage area حوزه ابریز بسته
bolson حوزه ابریز بسته
runoff جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
basins حوزه رودخانه ابگیر
basin حوزه رودخانه ابگیر
ranges حوزه
ambit حوزه
areas حوزه
jurisdication حوزه
realms حوزه
area حوزه
precinct حوزه
precincts حوزه
scope حوزه
district حوزه
districts حوزه
zones حوزه
zone حوزه
realm حوزه
basin حوزه
basins حوزه
range حوزه
ranged حوزه
zero field بی حوزه
department حوزه
sphere حوزه
domains حوزه
spheres حوزه
presidency حوزه
departments حوزه
aquifer حوزه
domain حوزه
circuity حوزه
field حوزه
fielded حوزه
fields حوزه
extent حوزه
kingdom حوزه اقتدار
circuit حوزه قضائی
module حوزه گنجایش
modules حوزه گنجایش
circuits جریان حوزه
circuits حوزه قضائی
circuit جریان حوزه
prefecture حوزه اداری
apanage حوزه درامداتفاقی
precinct بخش حوزه
precincts بخش حوزه
drainage area حوزه ابخیز
circle محفل حوزه
domain حوزه دایره
test bay حوزه ازمایش
span of control حوزه نظارت
scope of coverage حوزه عمل
domains حوزه دایره
seepage area حوزه تراوش
drainage basin حوزه زهکش
drainge area حوزه زهکشی
scope قلمرو حوزه
constituency حوزه انتخاباتی
circling محفل حوزه
constituencies حوزه انتخابیه
free field حوزه ازاد
f.of operations حوزه عملیات
circles محفل حوزه
constituency حوزه انتخابیه
circled محفل حوزه
electorate حوزه انتخابیه
magnetic fields حوزه مغناطیسی
electorates حوزه انتخابیه
magnetic field حوزه مغناطیسی
judicature حوزه قضایی
chapelry حوزه کلیسا
departments حوزه کمیته
ground water basin حوزه اب زیرزمینی
department حوزه کمیته
induction field حوزه القائی
constituencies حوزه انتخاباتی
image field حوزه تصویر
free trade area حوزه تجارت ازاد
polled حوزه رای گیری
polls حوزه رای گیری
see مقر یا حوزه اسقفی
poll حوزه رای گیری
sees مقر یا حوزه اسقفی
princedom حوزه حکومت شاهزاده
venue حوزه صلاحیت دادگاه
active zone of well حوزه فعال چاه
venues حوزه صلاحیت دادگاه
military area حوزه جغرافیایی نظامی
magnetic deflection انحراف در حوزه مغناطیسی
constituencies هیات موکلان یک حوزه
intendancy مدیریت حوزه مباشرت
circuits حوزه صلاحیت دادگاه
coil field حوزه سیم پیچ
intersplere در حوزه یکدیگر امدن
circuit حوزه صلاحیت دادگاه
flooding area حوزه سیل گیر
flashing کاهش حوزه مغناطیسی
constituency هیات موکلان یک حوزه
compass حدود وثغور حوزه
catchment areas حوزه ابخیز ابگیر
catchment area حوزه ابخیز ابگیر
well field حوزه تغذیه کننده چاه
to come within the scope of the law در حوزه عمل قانون بودن
circuits حوزه قضایی یک قاضی دور
plural vote رای یک تن در چند حوزه انتخابی
circuit حوزه قضایی یک قاضی دور
degaussing تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
pocket borough حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
vicariate قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicarate قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
rain discharge حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
occupation franchise حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
Sarouk ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
room-sized rug فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
Many a little makes a mickle . قطره قطره جمع گرددوانگهی دریا شود
gutter اب رودار کردن قطره قطره شدن
gutters اب رودار کردن قطره قطره شدن
afflux خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
liman خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
drainage area ابریز
ridge ابریز
gathering ground ابریز
drainage basin ابریز
ridges ابریز
weather moulding ابریز
catchment area ابریز
larmier ابریز
catchment areas ابریز
watercloset ابریز
latrine ابریز
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
water bearer ریزنده اب ابریز
weathering ابریز ابچکان
watershed line مرز ابریز
latrine ابریز همگانی
internal drainage ابریز بسته
dripstone سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
aquarii ساکب الماء ابریز اکواریس
aquarius ساکب الماء ابریز اکواریس
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
stoop through ابتدای اغوشقا
approach end ابتدای باند فرود
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
headings کلمات ابتدای هر صفحه متن
headers اطلاعات مشخصات در ابتدای نوار
heading کلمات ابتدای هر صفحه متن
header اطلاعات مشخصات در ابتدای نوار
abstemen وضع بدن در ابتدای پیچیدن
drop قطره
Drop by drop . I n drops. قطره قطره
gutty قطره قطره
driblet قطره
gutta قطره
goblet قطره
globs قطره
dropped قطره
goblets قطره
drop point قطره
gobbets قطره
gobbet قطره
dripping قطره
droppings قطره
drops قطره
blobs قطره
blob قطره
minim قطره
dropping قطره
minims قطره
drib یک قطره
glob قطره
backspace tape فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
dropper قطره چکان
teardrops قطره اشک
teardrop قطره اشک
droppers قطره چکان
guttiform قطره مانند
guttula قطره خرد
drip pan قطره چکان
droplets قطره کوچک
droplets ریز قطره
droplet ریز قطره
droplet قطره کوچک
dropping tube قطره چکان
dropwise قطره وار
raindrop قطره باران
eardrop قطره گوش
raindrops قطره باران
the very last drop اخرین قطره
markers کد نشان دهنده انتهای یک فیلد و ابتدای بعدی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com