Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
contempt
در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت
Other Matches
court of record
در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
demanded
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
purging a contempt of court
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
enquiry
تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
synchronous
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
daisy chain
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
finable
جریمه دار محکوم بدادن جریمه سزاوارجریمه
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
handshakes
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
cycle
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
limited distance modem
وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
MIDI sequencer
داده MIDI از درون دستگاه یکسان کننده میدهد. 2-وسیله سخت افزاری که داده MIDI ذخیره شده را ضب و اجرا میکند
both
هردو
in letter and in spirit
از حیث نص و معنی هردو
they are at loggerheads
هردو کله خرند
All is ephemeral , the fame and the famous .
شهرت ومشهور هردو درگذرند
the two books are a like
با هردو یک جور معامله کردم
dte
وسیله ترمینال داده
programming
نوشتن داده در وسیله PROM
diddling
تحریف کردن به وسیله داده
diddles
تحریف کردن به وسیله داده
diddled
تحریف کردن به وسیله داده
diddle
تحریف کردن به وسیله داده
i p that they are both gone
احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
transmission
وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmissions
وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
paralleling
ارسال داده بین دو وسیله چندبیتی
paralleling
داده ارسالی بین دو وسیله چندبیتی .
paralleled
ارسال داده بین دو وسیله چندبیتی
paralleled
داده ارسالی بین دو وسیله چندبیتی .
parallelled
داده ارسالی بین دو وسیله چندبیتی .
parallelled
ارسال داده بین دو وسیله چندبیتی
parallelling
داده ارسالی بین دو وسیله چندبیتی .
bar codes
وسیله نوری ای که داده را از بار کد می خواند
parallels
داده ارسالی بین دو وسیله چندبیتی .
parallels
ارسال داده بین دو وسیله چندبیتی
bar code
وسیله نوری ای که داده را از بار کد می خواند
bar graphics
وسیله نوری ای که داده را از بار کد می خواند
parallelling
ارسال داده بین دو وسیله چندبیتی
parallel
ارسال داده بین دو وسیله چندبیتی
optical
وسیله نوری که از بار کد داده را می خواند
parallel
داده ارسالی بین دو وسیله چندبیتی .
blows
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
blow
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
serials
کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
accept
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
verifier
وسیله مخصوص برای تشخیص داده ورودی
serial
کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
accepting
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepts
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
aliases
وسیله یا خانهای از صفحه گسترده داده میشود
alias
وسیله یا خانهای از صفحه گسترده داده میشود
breakaway
شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
Kbps
اندازه مقدار داده که یک وسیله هر ثانیه ارسال میکند
clearer
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
clearest
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
primary
کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
blasts
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blast
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
communication
وسیله کنترل خط برای بررسی سیگنالهای متقاضی داده
clears
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
kilo
اندازه مقدار داده که یک وسیله هر ثانیه منتقل میکند
clear
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
kilos
اندازه مقدار داده که یک وسیله هر ثانیه منتقل میکند
reads
وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
compressor
برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
read
وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
compressors
برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
communication
وسیله الکترونیکی که ارسال داده و router مسیر را کنترل میکند
dump
جابه جایی داده از یک وسیله یافضای ذخیره سازی به چاپگر
X Y
وسیله رسم خط روی کاغذ بین مختصات داده شده
key
ماشین پانچ داده در کارت پانج به وسیله یک صفحه کلید
write
وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
fosdic
وسیله ذخیره سازی برای داده کامپیوتری با استفاده از میکروفیلم
bi directional
انتقال داده که در یک وسیله در امتداد یک کانال مشخص انجام میشود
writes
وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
input
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسیله خارجی میدهد
compounds
وسیله چند رسانهای MCI ویندوز که به یک فایل داده نیاز دارد
inputted
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسیله خارجی میدهد
outputs
بخشی از حافظه که حاوی داده ارسالی به وسیله خروجی دیگر است
output
بخشی از حافظه که حاوی داده ارسالی به وسیله خروجی دیگر است
compounded
وسیله چند رسانهای MCI ویندوز که به یک فایل داده نیاز دارد
compound
وسیله چند رسانهای MCI ویندوز که به یک فایل داده نیاز دارد
input/output
وسیله هوشمند که جریان داده را بین CPU و وسایل ورودی /خروجی
enquiry
کد کنترل مخصوص که تقاضایی برای معرفی یا وضعیت یا داده یک وسیله است
cts
CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
chain
روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
i/o
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
chains
روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
postprocessor
ریز پردازندهای که داده نیمه پردازش شده را از وسیله دیگر کنترل میکند
input/output
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
graph
وسیله چاپ با قلم که داده را از کامپیوتر می گیرد و به صورت گرافیکی نمایش میدهد
minor sort key
یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
graphs
وسیله چاپ با قلم که داده را از کامپیوتر می گیرد و به صورت گرافیکی نمایش میدهد
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
radial transfer
انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
outputs
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خروجی یا ارسال داده به وسیله یا ماشین دیگر میدهد
shuttle
ماکو
[وسیله ای که نخ پود در آن قرار گرفته و بین نخ های تار عبور داده می شود.]
optical
اتصال بین دو وسیله که امکان انتقال داده به کمک سیگنالهای نوری را فراهم میکند.
routine
بخش کوچک یک کد که داده را از وسیله خارجی می پذیرد مثل خواندن ورودی از صفحه کلید
routinely
بخش کوچک یک کد که داده را از وسیله خارجی می پذیرد مثل خواندن ورودی از صفحه کلید
routines
بخش کوچک یک کد که داده را از وسیله خارجی می پذیرد مثل خواندن ورودی از صفحه کلید
output
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خروجی یا ارسال داده به وسیله یا ماشین دیگر میدهد
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
transferring
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
kilo
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
transfers
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
end
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
contentions
سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
anta
[پایه ستون مربعی یا مستطیلی که به وسیله ی افزایش ضخامت در انتهای دیوار شکل داده می شود.]
contention
سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
kilos
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
transfer
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
output
حالت کامپیوتر که داده از فضای ذخیره سازی داخلی یا CPU به وسیله خارجی منتقل شود
outputs
حالت کامپیوتر که داده از فضای ذخیره سازی داخلی یا CPU به وسیله خارجی منتقل شود
ended
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ends
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
input/output
اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترلی امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
i/o
اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترل امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
asynchronous
انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
port
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
accuracy
کدی که تشخیص میدهد آیا داده دقیق است و یا باید توسط یک وسیله خاص از ثبت درآید
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
read
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
scratchpad
حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
reads
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
alien
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
aliens
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
turing machine
مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن
teletypewriter
صفحه کلید و چاپگر متصل به سیستم کامپیوتری که مستقیماگ یا به وسیله نوار کاغذ پانچ شده داده وارد میکند
inputted
مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
input
مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
port
سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
glitches
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
glitch
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
Mamihlapinatapai
نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
map
با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
maps
با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
transfers
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transferring
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
converter
وسیله یا برنامهای که داده را از یک فرم به فرم دیگر ترجمه میکند
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
mass storage
وسیله ذخیره پشتیبان که قادر به ذخیره سایز حجم زیاد داده است
data tablet
یک وسیله ورودی دستی برای صفحه نمایش گرافیکی صفحه داده دهی
penalties
کیفر
penalty
کیفر
punishment
کیفر
retribution
کیفر
pains and penalties
کیفر
loop
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loops
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
electrostatic
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
processor
وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که قادر به تغییر داده طبق دستورات است
permanent
فایل داده که در وسیله ذخیره سازی پشتیبان ذخیره شده مثل دیسک درایو
dumb terminal
وسیله جانبی که فقط میتواند داده را از یک کامپیوتر دریافت کند ولی نمیتواند آن را پردازش کند
write
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
noncompatibility
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
writes
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
disciplinary punishment
کیفر انضباطی
the penalty of death
کیفر اعدام
under pain of death
با کیفر اعدام
punishment
کیفر مجازات
bill of indicment
کیفر خواست
punishable
سزاوار کیفر
to be duly punished for
به کیفر ..... رسیدن
bill of indictment
کیفر خواست
death penalty
کیفر اعدام
with impunity
بی کیفر بهدر
busied
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
basic
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
busying
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
basics
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
busy
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
chargeable
<adj.>
سزاوار کیفر
[حقوقی]
lextalionis
قانون کیفر عینی
penal
<adj.>
سزاوار کیفر
[حقوقی]
punishable
<adj.>
مستوجب کیفر
[حقوقی]
penal
<adj.>
مستوجب کیفر
[حقوقی]
penal
<adj.>
مستحق کیفر
[حقوقی]
indictable
<adj.>
مستحق کیفر
[حقوقی]
culpable
<adj.>
مستحق کیفر
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
مستحق کیفر
[حقوقی]
punishable
<adj.>
مستحق کیفر
[حقوقی]
punishable
<adj.>
سزاوار کیفر
[حقوقی]
actionable
<adj.>
مستحق کیفر
[حقوقی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com