English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (8 milliseconds)
English Persian
aggravated theft دزدی مشدد
Other Matches
resonator مشدد
aggravated theft سرقت مشدد
accentual موکد مشدد
stress verse قافیه مشدد
carcinogen ماده مولد یا مشدد سرطان سرطانزا
carcinogens ماده مولد یا مشدد سرطان سرطانزا
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
theft and pilferage دزدی و دله دزدی
lifting دزدی
filching دزدی
filches دزدی
filched دزدی
lifted دزدی
lifts دزدی
filch دزدی
brigandism دزدی
thieving دزدی
thievery دزدی
spoliation دزدی
freebooting دزدی
lift دزدی
embezzlement دزدی
nipped دزدی
theft دزدی
thefts دزدی
nips دزدی
larceny دزدی
robberies دزدی
nip دزدی
abstraction دزدی
abstractions دزدی
robbery دزدی
burglaries دزدی
burglary دزدی
commit theft دزدی کردن
larcenous مربوط به دزدی
cycle stealing چرخه دزدی
intercepting توپ دزدی
picking دله دزدی
kidnapping ادم دزدی
kidnapping بچه دزدی
intercept توپ دزدی
intercepted توپ دزدی
shop lifting دزدی از مغازه ها
intercepts توپ دزدی
abaction گله دزدی
larceny petty دزدی کوچک
petit larceny دله دزدی
stick up <idiom> دزدی مسلحانه
plagiarism دزدی ادبی
thievish خوگرفته به دزدی
cabbages دله دزدی
thievishness خوی دزدی
burgle شب دزدی کردن
burgled شب دزدی کردن
burgles شب دزدی کردن
thieve دزدی کردن
pickery دله دزدی
pilferage دله دزدی
plagiary دزدی ادبی
Shanghai ادم دزدی
cribbing دله دزدی
cabbage دله دزدی
theft, pilferage, non delivery دله دزدی
burgling شب دزدی کردن
piracy دزدی دریایی
piracy دزدی ادبی
cribbed دزدی ادبی
steals توپ دزدی
steal توپ دزدی
crib دله دزدی
cribs دله دزدی
crib دزدی ادبی
cribbed دله دزدی
cribbing دزدی ادبی
piracy دزدی دریائی
cribs دزدی ادبی
petty larceny دله دزدی
heist دزدی کردن
heist دزدی سرقت
heists دزدی کردن
heists دزدی سرقت
kleptomaniacs علاقمند به دزدی
kleptomaniac علاقمند به دزدی
kleptomania جنون دزدی
kleptomania دزدی بیمارگون
pilfered دله دزدی کردن
kidnap ادم دزدی کردن
pilfering دله دزدی کردن
pilfers دله دزدی کردن
snitch دله دزدی کردن
snitched دله دزدی کردن
snitching دله دزدی کردن
kidnap بچه دزدی کردن
pilfer دله دزدی کردن
pirate دزدی ادبی کردن
pirated دزدی دریایی کردن
snitches دله دزدی کردن
pirated دزدی ادبی کردن
pirates دزدی دریایی کردن
hit طعمه دزدی ماهی
hits طعمه دزدی ماهی
hitting طعمه دزدی ماهی
pirates دزدی ادبی کردن
pirating دزدی دریایی کردن
pirating دزدی ادبی کردن
pirate دزدی دریایی کردن
kidnaps ادم دزدی کردن
kleptomania میل و اشتیاق به دزدی
piracy دزدی هنری یاادبی
peculate حیف ومیل دزدی
software piracy دزدی نرم افزار
kidnapped بچه دزدی کردن
kidnapped ادم دزدی کردن
swagman خریدار مال دزدی
kidnaps بچه دزدی کردن
kleptolagnia تحریک جنسی توام با دزدی
robbery دزدی مقرون به ازار یا تهدید
maraud دله دزدی یاتلاش کردن
kleptamaniac کسی که جنون دزدی دارد
cat burglar <idiom> دزدی که از دیوار بالا میرود
tpnd دله دزدی وعدم تحویل
they accused him of the ft اورابه دزدی متهم ساختند
robberies دزدی مقرون به ازار یا تهدید
hijacks دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
high jack دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
hijacked دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijack دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
It is wrong to steal . دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
I had my car broken into last week. هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
to break into something از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
larceny petty بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
cat burglar دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
picklock دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
housebreaker دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
intruder دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
kinchin lay دزدی پول ازبچه هابوسیله فرستادن انهاپی فرمان
burglar دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
frauds دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
fraud دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
cycle stealing ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
covered dovtail joint درز دم چلچلهای تو کار درز دزدی
He has an itching palm . دستش کج است ( اهل دزدی است )
picaroon دزدی کردن قلاشی کردن
shoplifting دزدی از دکانها و مغازه ها سرقت از دکانها و مغازه ها
stealing from a protected palce سرقت توام با هتک حرز دزدی توام با هتک حرز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com