Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
direct access |
دسترسی مستقیم به اطلاعات |
|
|
Other Matches |
|
direct access |
دسترسی مستقیم |
video disk |
دسترسی مستقیم |
random access |
دسترسی به اطلاعات به طورناموزون |
elicitation |
کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم |
bulletin board system |
پایگاه داده اطلاعات و پیام که توسط مودم و اتصال کامپیوتری قابل دسترسی است |
Delphi |
مین کننده online تجاری اطلاعات که حاوی بخشهایی است که به پایگاه داده خود اینترنت دسترسی دارند |
sidelight |
اطلاعات ضمنی وفرعی روشنایی غیر مستقیم |
sidelights |
اطلاعات ضمنی وفرعی روشنایی غیر مستقیم |
poaching |
دسترسی به لیست ها که فایل یا برنامه ها به منظورجستجوی اطلاعاتی که استفاده کننده مستحق دسترسی به انها نیست |
Viewdata |
سیستم خانگی تحویل اطلاعات که از طریق ان استفاده کنندگان می توانند بطورمحاورهای از تلویزیونهای محلی خود به پایگاه داده مرکزی دسترسی پیدا کنند داده نما |
trojan horse |
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت |
dasd |
Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم |
direct admission |
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران |
basics |
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است |
basic |
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است |
window |
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری |
direct |
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم |
directed |
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم |
directs |
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم |
direct exchange |
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات |
associative storage |
یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود |
cost fraction |
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات |
echo check |
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین |
dow jones information service |
سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است |
derived information |
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار |
attributing |
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات |
attribute |
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات |
attributes |
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات |
radar correlation |
درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر |
aperture card |
روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد |
direct command |
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم |
trapdoor |
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است |
trapdoors |
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است |
automatic data processing |
پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری |
distance vector protocols |
اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود |
direct fire sights |
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم |
direct dyes |
رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.] |
regrade |
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت |
read time |
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری |
connexions |
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است |
connection |
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است |
civilian internee information bureau |
دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان |
defense system aquisition |
سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع |
data transceiver |
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری |
direct access storage device |
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم |
helped |
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه |
help |
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه |
helps |
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه |
gateway |
دسترسی |
access |
دسترسی |
accessibility |
دسترسی |
ranges |
دسترسی |
access |
دسترسی |
ranged |
دسترسی |
accessed |
دسترسی |
reaching |
دسترسی |
accessing |
دسترسی |
range |
دسترسی |
access code |
کد دسترسی |
accession |
دسترسی |
approachability |
دسترسی |
accesses |
دسترسی |
reach |
دسترسی |
reached |
دسترسی |
reaches |
دسترسی |
negative acknowledgement |
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد |
accessing |
دسترسی راه |
inapproachable |
بدون دسترسی |
accessed |
دسترسی راه |
accesses |
دسترسی راه |
access |
دسترسی راه |
availability |
میزان دسترسی |
access arm |
بازوی دسترسی |
inaccessibility |
دسترسی ناپذیری |
inaccessibility |
عدم دسترسی |
access road |
جاده دسترسی |
access duct |
مجرای دسترسی |
outreach |
دسترسی پیداکردن |
inaccessibility |
غیرقابل دسترسی |
access code |
رمز دسترسی |
non access |
عدم دسترسی |
access road |
راه دسترسی |
inaccessible |
دسترسی ناپذیر |
windowing |
1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره |
availability |
شخص مفید دسترسی |
come at able |
قابل دسترسی کنارامدنی |
access |
دسترسی یا مجال مقاربت |
disk access time |
زمان دسترسی دیسک |
accessed |
دسترسی یا مجال مقاربت |
accesses |
دسترسی یا مجال مقاربت |
accessing |
دسترسی یا مجال مقاربت |
multiple access network |
شبکه با دسترسی چندگانه |
availability principle |
اصل دسترسی پذیری |
inaccessibly |
بطور غیر قابل دسترسی |
exclusion area |
منطقه غیرمجاز از نظر دسترسی |
accessor |
شخصی که به داده دسترسی دارد |
multiaccess computer |
کامپیوتر با دسترسی چند گانه |
bandwidth |
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است |
accessible |
آنچه قابل دستیابی و دسترسی است |
access to classified material |
دسترسی به مدارک طبقه بندی شده |
it is not pervious to reasonov |
بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد |
to get to somebody [something] |
به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن] |
to open something to [the] traffic |
چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن |
concentrator |
گرهای که دسترسی را از یک یا چند ایستگاه به شبکه ممکن می سازد |
infra red link |
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد |
IrDA |
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند |
nympholepsy |
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول |
mirror writing shadow reading |
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی |
inaccessibily |
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید |
ambitus |
[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا] |
nympholept |
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد |
Internet |
می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند |
intelligence process |
جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات |
cells |
محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است |
half |
مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند |
external |
حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است |
externals |
حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است |
cell |
محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است |
aliens |
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد |
alien |
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد |
arrays |
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه |
logo |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که فرض میکند استفاده کننده به انواعی ازترمینالهای گرافیکی دسترسی دارد لوگو |
array |
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه |
extension |
فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است |
extensions |
فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است |
external |
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است |
externals |
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است |
isolates |
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد |
isolate |
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد |
isolating |
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد |
SMB |
که به کاربر امکان دسترسی به فایل ها و وسایل جانبی کامپیوتر دیگر روی شبکه را میدهد به طوری که مانند منابع محلی باشد |
straight line |
خط مستقیم |
straightish |
مستقیم |
straight line |
مستقیم |
right |
مستقیم |
righted |
مستقیم |
righting |
مستقیم |
straight line code |
کد خط مستقیم |
straight line code |
کد مستقیم |
straightest |
مستقیم |
straighter |
مستقیم |
on line |
مستقیم |
straight |
مستقیم |
unintermediate <adj.> |
مستقیم |
upstanding |
مستقیم |
levels |
مستقیم |
bee line |
خط مستقیم |
directed |
مستقیم |
attributive |
مستقیم |
direct <adj.> |
مستقیم |
levelled |
مستقیم |
first-hand |
مستقیم |
beeline |
خط مستقیم |
leveled |
مستقیم |
firsthand |
مستقیم |
directs |
مستقیم |
level |
مستقیم |
average |
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند |
averaged |
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند |
averages |
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند |
averaging |
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند |
direct process |
فرایند مستقیم |
direct address |
نشانی مستقیم |
direct pressure |
فشار مستقیم |
direct access |
دستیابی مستقیم |
direct processing |
پردازش مستقیم |
direct labour |
دستمزد مستقیم |
hotter |
خط تلفن مستقیم |
direct reading |
قرائت مستقیم |
direct relationship |
ارتباط مستقیم |
direct relationship |
وابستگی مستقیم |
spur offtake |
ابگیر مستقیم |
direct outlet |
ابگیر مستقیم |
direct hits |
اصابت مستقیم |
on line help |
کمک مستقیم |
backstair |
غیر مستقیم |
as the crow files |
بخط مستقیم |
ambagious |
غیر مستقیم |
air line |
خط مستقیم هوایی |
close supervision |
نظارت مستقیم |
d.c |
جریان مستقیم |
d.c. |
جریان مستقیم |
dressings |
مستقیم کنی |
dressing |
مستقیم کنی |
hottest |
خط تلفن مستقیم |
hot |
خط تلفن مستقیم |
line storm |
طوفان مستقیم |
direct observation |
دیدبانی مستقیم |
direct hit |
اصابت مستقیم |
forward resistance |
مقاومت مستقیم |
direct current |
جریان مستقیم |
forward voltage |
ولتاژ مستقیم |
direct taxation |
مالیات مستقیم |
direct tax |
مالیات مستقیم |
direct selling |
فروش مستقیم |
direct selection |
انتخاب مستقیم |
straightest |
قسمت مستقیم |
direct file |
پرونده مستقیم |
indirect |
غیر مستقیم |
direct taxes |
مالیاتهای مستقیم |