Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
My hand is bruised.
دستم ضرب دیده است
Other Matches
He twisted my arm.
دستم را پیچاند
I did it unwittingly. I lost count.
از دستم دررفت
I am busy . my hands are tied.
دستم بند است
She pressed my hand .
دستم را فشار داد
She furtively pressed my hand .
یواشکی دستم را فشارداد
The hot fat scalded my hand .
روغن داغ دستم را سوزاند
My nose (hand)is bleeding.
دماغم ( دستم ) خون می آید
I cant reach the shelf .
دستم به قفسه نمی رسد
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball.
مگر کف دستم را بو کرده بودم.
I know Tehran like the back of my hand .
تهران رامثل کف دستم می شناسم
I am tied up ( busy) at the moment.
الان دستم بند است
I have no access to anywhere .
دستم از همه جا کوتاه است
I have just received your letter.
کاغذت تازه به دستم رسیده است
What's the damage?
چقدر خرج روی دستم می افتد؟
The ring is too small for my finger.
انگشتر به انگشتم ( دستم ) نمی رود
i will do my possible
هر چه از دستم براید کوتاهی نخواهم کرد
I have a free hand in this matter.
دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
If I lay my hands on him.
اگر دستم به اوبرسد می دانم چکار کنم
have one's hand full
کار مهمتر داشتن
[دستم یا دستش بند است]
i lost my a
دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
eye water
اب دیده
eye
دیده
eyeing
دیده
eyes
دیده
eying
دیده
scout
دیده وری
vedette
دیده ورسوار
invisible
دیده نشدنی
worldly wise
جهان دیده
worldly-wise
جهان دیده
indiscernible
دیده نشدنی
lookout
دیده بان
lost
زیان دیده
light struck
نور دیده
light of one's eyes
نور دیده
feeder
دیده بان
feeders
دیده بان
scouting
دیده وری
eyeless
بی بصیرت بی دیده
in sight
دیده شدنی
sightless
دیده نشده
monitoring
دیده بانی
lookouts
دیده بان
unsight
دیده نشده
scout car
خودرو دیده ور
feelers
دیده بان
visible
دیده شدنی
scouts
دیده وری
pitched
تهیه دیده
damaged
خسارت دیده
enntinel
دیده بان
imperceptible
دیده نشدنی
feeler
دیده بان
scouted
دیده وری
observer
دیده بان
observers
دیده بان
hardened steel
فولاد اب دیده
damaged shipments
محموله خسارت دیده
observational
وابسته به دیده بانی
brain injured
اسیب دیده مغزی
injured party
طرف صدمه دیده
cauliflowr ear
گوش اسیب دیده
injured party
طرف خسارت دیده
damaged shipments
کالاهای اسیب دیده
garret
برج دیده بانی
injured parties
طرف خسارت دیده
injured parties
طرف صدمه دیده
heat affected zone
منطقه حرارت دیده
scout
دیده وری کردن
scouted
دیده وری کردن
had i seen him
اگر من او را دیده بودم
forward post
پستهای دیده ور جلو
scouts
دیده وری کردن
it is of frequent
بسیار دیده میشود
injured muscle
عضله اسیب دیده
garrets
برج دیده بانی
espies
دیده بانی کردن
invisibly
چنانکه دیده نشود
sentinel
دیده بان کشیک
you have been seen
دیده شده اید
monitored
دیده بانی کردن
monitors
دیده بانی کردن
weatherbeaten
باد و باران دیده
cheesed off
آزار دیده-اذیتشده
I have visited Europe time and again.
بارها اروپا را دیده ام.
sentinels
دیده بان کشیک
A wolf which has been drenched by rain .
<proverb>
گرگ باران دیده .
stager
گرگ باران دیده
shock concrete
بتن ضرب دیده
monitor
دیده بانی کردن
suffering economy
اقتصاد اسیب دیده
espying
دیده بانی کردن
espy
دیده بانی کردن
espied
دیده بانی کردن
sunbaked
حرارت افتاب دیده
blind gate
دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
injured person
آدم آسیب دیده
[زخمی]
Long absent, soon forgotten.
<proverb>
از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
damaged in transit
صدمه دیده هنگام ترانزیت
software mointor
دیده بان نرم افزاری
It can be seen from a distance of two kilometers .
از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
seasoned soldier
سرباز ورزیده و جنگ دیده
seasoned troops
ارتش ورزیده و جنگ دیده
out of sigt out of mind
از دل برود هر انکه از دیده برفت
trainband
گروه نظامی تعلیمات دیده
unobserved fire
تیر دیده بانی نشده
i cannot place you
نمیدانم شما را کجا دیده ام
you have perhaps seen it
شاید انرا دیده باشید
bird's eye view
منظرهای که از بلندی دیده میشود
bird's eye views
منظرهای که از بلندی دیده میشود
visible roof
سقفی که از درون دیده شود
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
out of sight out of mind
از دل برود هر انچه از دیده برفت
battlefield evacuation
تخلیه پرسنل اسیب دیده
visibility was poor
چیزها درست دیده نمیشد
damaged
آنچه آسیب یا رنج دیده است
loophole
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
backward
بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
to come in to notice
دیده شدن روی کار امدن
loopholes
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
u.sings
[ and+]
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
ding
قسمت اسیب دیده تخته موج
picket
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
you have perhaps seen it
ممکن است انرا دیده باشید
picketed
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
There were some angry looks in the crowd .
قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
pickets
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
Every crisis should be viewed
[seen]
as an opportunity.
هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
scouted
پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
visually
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
one in the dark
میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
nerved
قطع عصب پای اسیب دیده اسب
backwards
بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
salvaging
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvages
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaged
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvage
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
He is a seasoned veteran . He has been through the mI'll . He has seen the lot .
گرگ با لا دیده است ( آدم مجرب وآزموده )
visuals
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visual
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
I ran away lest I should be seen .
فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
scout
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
annunciator
ی که برای جلب توجه دیده یا شنیده میشود
scouts
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouts
پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scouted
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scout
پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
blind hole
سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
bird's eye perspective
پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
the eye is bigger than the belly
<proverb>
نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
short round
فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
fog dog
روشنایی کم که درهنگام مه گرفتگی نزدیک افق دیده میشود
hidden
اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
this word occurs in gulistan p
این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
positive
که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
phosphene
حلقههای روشنایی که ازفشردن تخم چشم دیده میشود
disabled list
فهرست بازیگران اسیب دیده ومحروم از چند بازی
corposant
گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
infinity
مسافت شی از دید شخصی که اشعههای نور از شی موازی دیده می شوند.
put-downs
کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
put down
کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
recognizing
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognising
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
dual
دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
recognises
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
put-down
کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
recognize
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizes
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
many
اعلام تعداد 8 یا بیشترهواپیمای دشمن دیده میشود در رهگیری هوایی
beauty is in the eyes of the beholder
<proverb>
اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
The damaged tanker disgorged thousands of liters of oil into the see.
از تانکر آسیب دیده هزاران لیتر نفت به دریا روان شد.
keloid or cheloid
یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود
lanugo
کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
carnation border
حاشیه گل میخکی که در فرش های آسیایی خصوصا هندی دیده می شود
iguanodon
سوسمار بزرگ گیاه خوار که اکنون بشکل سنگواره دیده میشود
grand slam
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slams
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
addax
یکنوع بز کوهی که رنگ روشن دارد و در افریقاو سیبری دیده میشود
accadian
که قبل از زبان اشوری رایج بوده و درکتیبههای میخی دیده شده است
rill erosion
این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
turnkey system
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
lag
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lags
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
hidden
پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.
برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?
میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
cloud design
طرح ابری که بیشتر در فرش های چینی دیده می شود و حالتی از ابر را نشان می دهد
read
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
reads
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
stratus
لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
distress
توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
distresses
توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
captain a protest
افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
controlled airspace
قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
anti collision light
چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
parity
سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
jaggies
لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی ایجاد میشود که به علت اندازه هر پیکس است و روی صفحه نمایش دیده نمیشود
viruses
هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
virus
هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com