Dictiornary-Farsi | دستهایم بسته اند. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
My hands are tied. <idiom>	دستهایم بسته اند.


Other Matches

packets	بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packet	بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packaging	ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
child window	پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap	بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multicast packet	بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
slated items	مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
shook	بسته
corked	بسته
clotty	بسته
solid	بسته
solids	بسته
packet	بسته
packets	بسته
crossed chaque	چک بسته
crossed cheque	چک بسته
curdy	بسته
pent	بسته
pack box	بسته
shut	بسته
shuts	بسته
imperforate	بسته
shutting	بسته
ice bound	یخ بسته
grumous	بسته
fardel	بسته
datagram	یچ بسته
bagful	یک بسته
pinioned	کت بسته
packages	بسته
package	بسته
packaged	بسته
parcel	بسته
parcels	بسته
packed	بسته ای
bunged up	بسته
fronted	صف بسته
barred	بسته
connected	بسته
interdependent	به هم بسته
jellied	بسته
clotted	بسته
kits	بسته
kit	بسته
pack	بسته
packs	بسته
stacks	بسته
strikebound	بسته
uncrossed	بسته
stacked	بسته
stack	بسته
bundle	بسته
trusser	بسته
bundling	بسته
logical	یچ بسته
bundles	بسته
closed	بسته
tongue-tied	زبان بسته
blindfolded	چشم بسته
blindfolding	چشم بسته
blindfolds	چشم بسته
assumed	بخود بسته
box trail	سهم بسته
bound electron	الکترون بسته
bound charge	بار بسته
closed area	منطقه بسته
blocked opening	درگاه بسته
blind fold	با چشم بسته
as the case may be	بسته بمورد
application package	بسته کاربردی
aleatory	بسته به بخت
vans	کامیون سر بسته
case numbers	شماره بسته ها
van	کامیون سر بسته
close column	ستون بسته
blindfold	چشم بسته
barricaded <adj.> <past-p.>	بسته شده
blocked <adj.> <past-p.>	بسته شده
closed <adj.> <past-p.>	بسته شده
disabled <adj.> <past-p.>	بسته شده
packages	بسته بندی
locked <adj.> <past-p.>	بسته شده
right parenthesis )	پرانتز بسته
packaged	بسته بندی
right round bracket	پرانتز بسته
package	بسته بندی
shook	بسته کردن
kit	بسته لوازم
barred <adj.> <past-p.>	بسته شده
closed shops	سیستم بسته
closed shop	سیستم بسته
closed circuits	مدار بسته
closed circuit	مدار بسته
dogs	دفاع بسته
dogging	دفاع بسته
coil of rope	بسته طناب
kits	بسته لوازم
dog	دفاع بسته
set in	بسته شدن
survival pack	بسته نجات
internal drainage	ابریز بسته
to shut down	بسته شدن
icebound	یخ بند یخ بسته
homogamy	زناشویی بسته
tongue tied	زبان بسته
grume	خون بسته
gelidity	بسته شدگی
food packet	بسته غذایی
flat pack	بسته مسطح
dunnage	بسته بندی
disk pack	گروه بسته
disk pack	بسته دیسک
disk pack	گرده بسته
investment castings	ریخته گی بسته
investment foundry	ریخته گی بسته
iron bound	با اهن بسته
program package	بسته برنامه
pre assembled	پیش بسته
shut down	بسته شدن
parcel post	بسته پستی
shut in personality	شخصیت بسته
on the rope	بهم بسته
occlusion	بسته شدگی
shutt down	بسته شدن
mare clausum	دریای بسته
lockfast	محکم بسته
large n	سر بسته همینطوری
lappermilk	شیر بسته
lamblkin	زبان بسته
it is a question of money	موضوع بسته به
ironbound	با اهن بسته
young ice	یخ تازه بسته
unopened	بسته - بازنشده
closed subroutine	زیرروال بسته
closed society	جامعه بسته
closed routine	روال بسته
closed network	شبکه بسته
closed mind	ذهن بسته
closed loop	حلقه بسته
manacled <adj.>	دست بسته
closed group	گروه بسته
closed game	بازی بسته
closed fist	مشت بسته
tied up <adj.>	دست بسته
closed file	فایل بسته
closed file	ستون بسته
close-fisted <adj.>	دست بسته
all-expense tour	گشت بسته ای
package holiday	گشت بسته ای
cruor	خون بسته
congealable	بسته شدنی
coagulum	خون بسته
package tour	گشت بسته ای
closed variation	واریاسیون بسته
finite universe	جهان بسته
closed universe	جهان بسته
closed traverse	پیمایش بسته
closed system	سازگان بسته
closed system	سیستم بسته
closed system	نظام بسته
closed economy	اقتصاد بسته
packs	بسته کردن
drafted	بسته کالا
post	بسته پستی
post-	بسته پستی
closures	بسته شدن
closure	بسته شدن
armfuls	یک بغل یک بسته
covers	بسته بندی
dumb	زبان بسته
packing	بسته بندی
closed	محرمانه بسته
draft	بسته کالا
armful	یک بغل یک بسته
pack	بسته کردن
dumber	زبان بسته
dumbest	زبان بسته
clogging	بسته شدن
cover	بسته بندی
packer	بسته بند
shut	بسته شدن
shuts	بسته شدن
packers	بسته بند
shutting	بسته شدن
packaging	بسته بندی
coverings	بسته بندی
packets	بسته کوچک
packet	بسته کوچک
posts	بسته پستی
posted	بسته پستی
drafts	بسته کالا
pre packing	بسته بندی از قبل
captive balloon	بالون بزمین بسته
closed circuit tunnel	تونل مدار بسته
case numbers	شماره بسته بندی
closed bus system	سیستم گذر بسته
claustrophilia	میل به مکانهای بسته
packets	بسته بندی کردن
parceling	بسته بندی کردن
queen of hearts	کلید درهای بسته