English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
phalanx دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanxes دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
Other Matches
grenadier سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
light horse سوار نظام سبک اسلحه
heavy armed سنگین اسلحه
hussar سرباز سواره نظام سبک اسلحه
principal types of foot فشرده کننده آب سنگین
light infantry پیاده سبک اسلحه
infantry پیاده نظام
skirmisher پیاده نظام
foot infantry پیاده نظام
doughboy سرباز پیاده نظام
foot soldier سرباز پیاده نظام
janizary سرباز پیاده نظام
dough boy سرباز پیاده نظام
infantry رسته پیاده نظام
dogface سرباز پیاده نظام
grabby نفر پیاده نظام
infantryman جمعی پیاده نظام
infantryman سرباز پیاده نظام
light infantry پیاده نظام سبک
infantrymen سرباز پیاده نظام
infantrymen جمعی پیاده نظام
brigands سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
brigand سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
air infantry پیاده نظام محمول هوایی
foot guards پیاده نظام های انگلستان
stock دسته ابزار و اسلحه
janissary ینی چری سرباز پیاده نظام
accompanying fire اتشی که پیاده نظام در زیران پیشروی میکند
zouave یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
The infantry attacked in waves . پیاده نظام بصورت موج ( موج) وار حمله کرد
self- فایل فشرده که حاوی برنامهای است که محتوای آن را از حالت فشرده در می آورد
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
congested فشرده انباشته شده بهم فشرده
inspection arms سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
Intel فناوری نرم افزاری ساخت intel که به کامپیوتر اجازه میدهد تا تصاویر ویدیویی فشرده را ذخیره و بازیابی کند با استفاده از روشهای فشرده سازی نرم افزاری
disembarkation به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
Indeo فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
companding دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
dress left از چپ نظام یا از راست نظام
secondary landing منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
overhauls پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
nosegay دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
weapons اسلحه
weapon اسلحه
unarmed بی اسلحه
armless بی اسلحه
bare handed بی اسلحه
interim overhaul پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
misfired گیرکردن اسلحه
misfires گیرکردن اسلحه
weaponary مربوط به اسلحه
arm اسلحه گرم
thumbs شستی اسلحه
thumbing شستی اسلحه
Ten firearms . ده قبضه اسلحه
weapon اسلحه حربه
thumbed شستی اسلحه
fire arms اسلحه ی گرم
triggered ماشه اسلحه
misfire گیرکردن اسلحه
stoppage گیر در اسلحه
holster جلد اسلحه
thumb شستی اسلحه
weaponry اسلحه سازی
d. armour اسلحه دفاع
firearms اسلحه گرم
armoury اسلحه قوزخانه
triggers ماشه اسلحه
armoury اسلحه خانه
ordnance اسلحه ومهمات
cold steel اسلحه سرد
light armed سبک اسلحه
armouries اسلحه قوزخانه
armouries اسلحه خانه
stoppages گیر در اسلحه
holsters جلد اسلحه
weapons اسلحه حربه
maximum range بردنهایی اسلحه
firearm اسلحه گرم
armory اسلحه خانه
safety lock ضامن اسلحه
repeating firearm اسلحه خودکار
antiaircraft اسلحه ضد هوایی
arm of precision اسلحه دقیق
pieces اسلحه گرم
trigger ماشه اسلحه
armourer اسلحه ساز
single shot اسلحه تک تیر
side arms اسلحه کمری
side arm اسلحه کمری
armorer اسلحه ساز
Elaborate اسلحه بزرگ
shooting iron اسلحه گرم
piece اسلحه گرم
condensed به هم فشرده
compressed فشرده
squeeze فشرده
compressive فشرده
squeezed فشرده
squeezes فشرده
squeezing فشرده
condensed فشرده
congested در هم فشرده
intensive فشرده
strained فشرده
to decommission weapons اسلحه ها را غیردایر کردن
hold up با اسلحه سرقت کردن
muzzle دهانه لوله اسلحه
magazine مخزن خشاب اسلحه
magazines مخزن خشاب اسلحه
gunrunner قاچاقچی اسلحه و مهمات
chambers خزانه فشنگ در اسلحه
popper اسلحه صدا دار
armor bearer حامل اسلحه زرهدار
hold-up با اسلحه سرقت کردن
disassemble بازکردن اسلحه یا موتور
muzzling دهانه لوله اسلحه
muzzles دهانه لوله اسلحه
to decommission weapons اسلحه ها را از کار انداختن
poppers اسلحه صدا دار
armorer نگهبان اسلحه زراد
muzzled دهانه لوله اسلحه
hold-ups با اسلحه سرقت کردن
armory کارخانهء اسلحه سازی
chamber خزانه فشنگ در اسلحه
velite سرباز سبک اسلحه
ordnance مربوط به اسلحه و مهمات
To lay down ones arms . اسلحه رابزمین گذاشتن
lift fire زیادکردن برد اسلحه
ranging تنظیم کردن اسلحه
biathlon اسکی صحرانوردی با اسلحه
missiles اسلحه پرتاب کردنی
missile اسلحه پرتاب کردنی
cleaning rod سمبه نظافت اسلحه
to sight gun نشان کردن اسلحه
ice crete بتون فشرده
compaction فشرده سازی
compactions فشرده سازی
cast up فشرده کردن
cast iron فولاد فشرده
packed decimal دهدهی فشرده
alloy steel فولاد فشرده
compact section مقطع فشرده
compact disk دیسک فشرده
succinct مجمل فشرده
mass practice تمرین فشرده
condensed type چاپ فشرده
package program برنامه فشرده
packs فشرده سازی
coarctate بهم فشرده
lasers دیسک فشرده
pack فشرده سازی
packing فشرده سازی
repressed brick اجر فشرده
steel aloy فولاد فشرده
press part بخش فشرده
press board مقوای فشرده
laser دیسک فشرده
dices رقابت فشرده
dicing رقابت فشرده
compresses هم فشرده کردن
concise لب گو فشرده ومختصر
compressing هم فشرده کردن
condensive load بار فشرده
massive گنده فشرده
fasciated بهم فشرده
condensed type نوع فشرده
diced رقابت فشرده
dice رقابت فشرده
compressed air هوای فشرده
crushed <adj.> <past-p.> فشرده شده
seried بهم فشرده
depressed فشرده شدن
compressed file فایل فشرده
massively گنده فشرده
incompressible فشرده نشدنی
compress هم فشرده کردن
To drow ( pull ) a gun on some one . بروی کسی اسلحه کشیدن
bores قطر داخلی لوله اسلحه
bore قطر داخلی لوله اسلحه
clang صدای بهم خوردن اسلحه
clanged صدای بهم خوردن اسلحه
to be packing [heat] [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com