Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (10 milliseconds)
English	Persian
crank	دسته دارشدن
cranked	دسته دارشدن
cranking	دسته دارشدن
cranks	دسته دارشدن
Other Matches
spots	لکه دارشدن
alkylation	الکیل دارشدن
nitration	نیتروژن دارشدن
spot	لکه دارشدن
stand	عهده دارشدن موقعیت
mounting	دسته و پشت بند دسته شمشیر
nosegay	دسته گل یایک دسته علف
lorgnette	ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes	ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
catalytic hydrogenation	هیدروژن دار کردن کاتالیزوری هیدروژن دارشدن کاتالیزوری
assort	دسته دسته کردن
troop	دسته دسته شدن
streams of people	دسته دسته مردم
in detail	مفصلا دسته دسته
classify	دسته دسته کردن
sect	دسته دسته مذهبی
trooping	دسته دسته شدن
distribute	دسته دسته کردن
they came in bands	دسته دسته امدند
assort	دسته دسته شدن
shoals of people	دسته دسته مردم
trooped	دسته دسته شدن
groups	دسته دسته کردن
group	دسته دسته کردن
scores of people	دسته دسته مردم
windrow	دسته دسته کردن
regiments	دسته دسته کردن
sort	دسته دسته کردن
regiment	دسته دسته کردن
sorts	دسته دسته کردن
sorted	دسته دسته کردن
sects	دسته دسته مذهبی
coaction	عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups	دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
lie	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundles	متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle	متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling	متمرکز کردن دسته کردن دسته
classis	دسته
cranks	دسته
bouquets	دسته گل
boodle	دسته
bodle	دسته
drove	دسته
range	دسته
cranking	دسته
crank	دسته
ranged	دسته
ranges	دسته
cheque book	دسته چک
cranked	دسته
levers	دسته
sections	دسته
section	دسته
confraternity	دسته
helm	دسته
bracket	دسته
nosegay	دسته گل
batches	دسته
batch	دسته
passel	دسته
pitman	دسته
trooping	دسته
trooped	دسته
helms	دسته
hilt	دسته
hilts	دسته
covey	دسته
processions	دسته
procession	دسته
fascicle	دسته
fascicle or cule	دسته
bunching	دسته
fasciculate	دسته دسته
gens	دسته
cliques	دسته
clique	دسته
haft	دسته
handgrip	دسته
handhold	دسته
helve	دسته
fascicled	دسته دسته
droves	دسته
lever	دسته
handles	دسته
nibs	دسته
bunch	دسته
bunched	دسته
bunches	دسته
tussock	دسته مو
tussocks	دسته مو
shook	دسته
nib	دسته
stem	دسته
stemmed	دسته
stemming	دسته
stems	دسته
ilk	دسته
wisps	دسته
handle	دسته
tuft	دسته
gang	دسته
gangs	دسته
parcels	دسته
parcel	دسته
clan	دسته
clans	دسته
category	دسته
sheaf	دسته
assortment	دسته
assortments	دسته
tufts	دسته
wisp	دسته
skein	دسته
platoons	دسته
ears	دسته
clusters	دسته
cluster bombs	دسته
cluster bomb	دسته
cluster	دسته
teams	دسته
team	دسته
kinds	دسته
kindest	دسته
ear	دسته
host	دسته
hosted	دسته
platoon	دسته
skeins	دسته
faggot	دسته
faggots	دسته
fagot	دسته
clump	دسته
ringleaders	سر دسته
ringleader	سر دسته
clumped	دسته
clumping	دسته
clumps	دسته
congregation	دسته
congregations	دسته
horde	دسته
hordes	دسته
hosts	دسته
hosting	دسته
kind	دسته
bail arm	دسته
corps	دسته
rabble	دسته
groups	دسته دسته
scores	دسته دسته
tress	دسته مو
bevy	دسته
leader	سر دسته
lot	دسته
brigades	دسته
bundling	دسته
bundles	دسته
bundle	دسته
set	دسته
sets	دسته
A bouquet (bunch)of flowers.	دسته گه
A bunch ( bouquet ) of flowers .	دسته گل
work team	دسته
brigade	دسته
setting up	دسته
classed	دسته
class	دسته
detachments	دسته
detachment	دسته
classes	دسته
schools	دسته
school	دسته
classing	دسته
party	دسته
lugged	دسته
bouquet	دسته گل
skulk	دسته
army	دسته
armies	دسته
group	دسته
skulked	دسته
lug	دسته
lugging	دسته
genus	دسته
troop	دسته
skulks	دسته
lugs	دسته
skulking	دسته
groups	دسته
tussock	دسته علف
as fresh as a daisy <idiom>	مثل یک دسته گل
juntas	دسته بندی
paratoops	دسته چتربازان
tussock	دسته انبوه
swarms	دسته زیاد
tussocks	دسته علف
swarmed	دسته زیاد
swarm	دسته زیاد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com